همهی ما تاکنون بازگشتهای موفق از کارگردانان را دیده ایم. اما به نظر می رسد فیلم بزرگراه دزدان، جدیدترین ساختهی جسی جانسون (Jesse V. Johnson)، رویکرد تازه ای برای موفقیت خالق اثر دارد. در این نوشتار به نقد و بررسی این فیلم خواهیم پرداخت و تلاش می کنیم با نگاهی جامع، نقاط قوت و ضعف آن را روشن سازیم.
نخستین عنصر اثر، که بسیار جلب توجه میکند، داستان آن است. داستان یک خطی اثر ساده و کلیشه ای است؛ پلیسی که در پی اجرای عدالت است. نویسندگان با بهرهگیری درست از عناصر مورد نیاز در یک اثر درام، تلاش کردهاند با نگارش متنی پویا؛ فضای اکشن و وسترن را نیز در اثر ایجاد کنند. خط داستانی از ریتم قابل قبولی برخوردار است و روند پیشبرد اثر به گونه ای طراحی شده، تا هیچ یک از بخش های درام و اکشن بر دیگری غالب نشوند. هر چند بخش هایی از فیلمنامه دارای ضعف بوده و گاه حتی ارتباطی با سکانس های قبل و بعد ندارد؛ اما در مجموع می توان آن را بخشی قابل قبول از فیلم دانست. این نکته نشان می دهد که نویسندگان در عین استفاده از کلیشه ها، کوشیدهاند حداقل، انسجامی نسبی ایجاد کنند.
کارگردانی جانسون نیز در بهبود عملکرد فیلمنامه بی تأثیر نبوده است. او که پیش تر با فیلم «رئیس ایستگاه» شکست در فروش، و نظرات منفی منتقدان را تجربه کرده بود، این بار تلاش کرده با توجه دقیق به فضای اثر، دکوپاژ و بازیگردانی مناسبی ارائه دهد. فیلم دست کم تا نیمه از قاب هایی درست و قابل تأمل تشکیل شده است. جانسون در طول فیلم، کوشیده مسیر روایت را با داستان های فرعی مرسوم در این سبک و ژانر به حاشیه نبرد و خط اصلی داستان را با انسجام لازم پیش ببرد. البته نمی توان نادیده گرفت که او همچنان در دکوپاژ برخی سکانس های اکشن، در لوکیشن های محدود و کوچک، ضعف دارد. دوربین در چنین سکانس هایی به خوبی مدیریت نمیشود و به دشواری می توان نمایی استاندارد، از آن دریافت کرد. از دیگر نکات منفی کارگردانی، قرارگیری سکانس هایی بدون ارزش محتوایی یا اطلاعاتی برای مخاطب است. گویا کارگردان کوشیده با افزودن این بخش ها، به شخصیت های اصلی و فرعی عمق ببخشد، اما با توجه به سطح پردازش آنها، ناموفق بوده است. با این حال، کارگردانی اثر در بهترین وضعیت خود نسبت به سایر آثار مستقل قرار دارد و همین نکته ارزش توجه دارد.
جسی جانسون، کارگردان فیلم بزرگراه دزدان
بازی بازیگران در فیلم، متناسب و کنترل شده است. آرون اکارت (Aaron Eckhart) بهعنوان نقش اصلی اثر، انتخابی درست و بجا محسوب میشود. میتوان گفت نقش او، در فیلم، حتی لحظاتی به شخصیت بدل می شود. از دیگر بازیگران بزرگراه دزدان میتوان به بروک لنگتون (Brooke Langton)، لاچلین مونرو (Lochlyn Munro) و لوسی مارتین (Lucy Martin) اشاره کرد. اکثر بازی ها در فیلم، تیپیکال هستند و هیچ کدام به شخصیت هایی باورپذیر تبدیل نمی شوند. تنها از کلیشه های آشنا برای مخاطب استفاده شده تا پذیرش آن توسط بینندگان تسهیل شود. این رویکرد تا حدودی پاسخگوست، اما از میانه ی فیلم مخاطب را دلسرد می کند و همین امر، ضعف مهمی در بازیگری محسوب می شود.
تصویربرداری اثر، بیش از حد نیاز است و مخاطب را خسته میسازد. فیلمبردار تمام تلاش خود را برای تبدیل اثر به فرم انجام داده است؛ اما این اتفاق رخ نمیدهد. اثر در حد و اندازهی فرم نیست و با وجود حرکت های افقی (pan) مختلف نمیتواند احساسی را در مخطب ایجاد و پرورش دهد. تمام زحمات تیم تصویربرداری، در حد تکنیک باقی می مانند و صرفاً شات هایی زیبا و جذاب تولید میکنند. البته نمیتوان از این نکته گذشت که تصاویر در جایگاه خود، به ویژه در گفتگو ها، بسیار هوشمندانه عمل میکنند. تنها ایراد در تصویربرداری ـ که بخشی از آن بر عهده ی کارگردان است ـ جایگذاری دوربین برای انتقال حس حداقلی، به مخاطب در سکانس های دارای تعلیق است. دوربین ناگهان بی ثبات میشود و می کوشد هرچه هست، هر طور که هست، ضبط کند. این تکنیک در لحظاتی پاسخگوست و مخاطب را درگیر می کند؛ اما تکرار آن در سکانس ها، به کلیت اثر آسیب می زند و انسجام بصری را کاهش می دهد.
سکانس پایانی فیلم بزرگراه دزدان، که هنر تصویر برداری، در اندازه نما، جایگذاری دوربین و حرکت آن قابل مشاهده است.
دومین عامل مهم در این فیلم تدوین است. تدوین آخرین ساخته ی جانسون، فاقد برنامهریزی مشخص است، بهگونهای که گویی دو فرد متفاوت مونتاژ را بر عهده داشتهاند. در برخی سکانس ها بسیار دقیق عمل میکند و در برخی دیگر آشفته و بیمنطق است. با این حال میتوان مونتاژ اثر را، در سکانسهای اکشن تحسین کرد. کات های بهموقع در لحظات دارای تعلیق نیز یکی از نقاط قوت تدوین محسوب میشود. تدوین در گفتگوها نیز عملکرد خوبی دارد و حس آرامش، نگرانی یا ترس را با کاتهای خود به نما های بعدی بهخوبی منتقل میکند. این نکته نشان میدهد که تدوین، در عین ناهماهنگی کلی، توانسته در لحظات خاص قابل قبول باشد.
درباره ی گریم نکات زیادی وجود ندارد. گریم سوفیا لاثارو (Sophia Lazaro) پخته، جذاب و متناسب با فضای درام اثر است. گریم با قرارگیری بر شخصیت ها آنها را قابل لمس و باور پذیرتر میسازد و میتواند عاملی مهم در افزایش جذابیت اثر باشد. این بخش هرچند ساده به نظر میرسد، اما در تقویت باورپذیری نقشها اهمیت دارد.
موسیقی فیلم، ساختهی میسون کوپر، یکی دیگر از نقاط قوت آن است. کوپر که پیش تر موسیقی متن او را در فیلم زنبوردار (Beekeeper) شنیده بودیم، با بهرهگیری از سازهای زهی، موسیقیای بهیادماندنی خلق کرده است. موسیقی متن اثر نه ناهماهنگ و نه بیش از حد دراماتیک است. در واقع کوپر تلاش کرده در اوج سادگی، حس رازآلود بودن اثر را، هرچه بیشتر منتقل کند و در این مسیر نیز موفق بوده است. این موسیقی، به ویژه در لحظات تعلیق و آرامش، نقش مهمی در جذب مخاطب ایفا میکند.
سومین نقطهی قوت Highway Thieves، جلوههای ویژهی آن است. برخلاف بسیاری از آثار مستقل سینمای بینالملل، جلوههای ویژهی فیلم واقعگرایانه و متناسب با موقعیت ها هستند. جلوههای ویژهی گریم نیز، در تکمیل این موفقیت تأثیرگذار بوده است. این بخش نشان میدهد که حتی در تولید این سری آثار، میتوان با مدیریت درست جلوههای ویژه، کیفیتی قابل قبول ارائه داد.
نمایی از فیلم Thieves Highway
از نقاط ضعف فیلم بزرگراه دزدان، میتوان به طراحی صحنه و لباس اشاره کرد. طراحی لباس این اثر، کلیشهای است و هیچ خلاقیتی در آن دیده نمیشود. فرم و حالت لباسها باورپذیری شخصیت ها را کاهش میدهند و مخاطب را، به جهان فانتزی وسترن سوق میدهند. طراحی صحنه نیز هرچند زیباست، اما بیمعناست. طراحی صحنهی اثر، شبیه به تئاتر است. آشکار است که طراحان، به تم کلی بسنده کردهاند نوآوری در آن نداشته اند. این ضعف در کنار طراحی لباس، بخشی از جهان فیلم را غیرواقعی جلوه میدهد.
در نهایت میتوان فیلم سینمایی بزرگراه دزدان را اثری قابل تأمل، دغدغهمند و دارای ارزشهای سینمایی دانست؛ فیلمی که ارزش یکبار دیدن را خواهد داشت. چنین اثری هرچند بینقص نیست، اما نشان میدهد که حتی در چارچوب مستقل نیز میتوان به تجربهای سینمایی دست یافت.
موفق باشید
دیدگاهتان را بنویسید