تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: سه شنبه , ۱۱ آذر , ۱۴۰۴
X
نقد و بررسی فیلم Hedda | فیلمی که تنِ ایبسن را در گور می‌لرزاند!

نقد و بررسی فیلم Hedda | فیلمی که تنِ ایبسن را در گور می‌لرزاند!

فیلم Hedda تازه‌ترین اقتباس نمایشنامه‌ی هدا گابلر نوشته‌ی هنریک ایبسن است. این اثر با وجود نقاط قوتش و پتانسیل‌های خوبی که دارد، در نهایت شکست می‌خورد و نه تنها نمی‌تواند ادای دین کاملی به ایبسن باشد، بلکه احتمالا این نمایشنامه‌‌نویس معروف را نیز در گور لرزانده است.

تبلیغات

نقد فیلم Hedda را بدون در نظر گرفتن نمایشنامه‌ی هدا گابلر اثر هنریک ایبسن پیش می‌برم. یعنی می‌خواهم این فیلم را جدا از محل اقتباس‌اش بررسی کنم. چرا که نظرم درباره‌ی نمایشنامه‌ی ایبسن مشخص است. ایبسن نمایشنامه‌نویس خوبی است. یا بهتر است بگوییم، نمایشنامه‌نویسی بی‌نظیر و بی‌همتا است. آثار برجسته و شاخصی نیز دارد که از دل آن‌ها، صدها و شاید هزاران اقتباس سینمایی و تئاتر تولید شده است. بنابراین مشخصاً صحبت‌ ما درباره‌ی نمایشنامه‌ی هدا گابلر و اثر ایبسن نیست. بلکه فیلم Hedda را به عنوان یک اثر مستقل از محل اقتباس‌اش، بررسی خواهیم کرد؛ سوا از اینکه اقتباس خوبی است یا نه. (که باز هم تاکید می‌کنم به نظرم نیست) به این ترتیب به جای تمرکز بر مقایسه‌ی نمایشنامه‌ و فیلم، پرسش اصلی این خواهد بود که آیا فیلم Hedda فیلم خوبی محسوب می‌شود؟ خیر. فیلم خوبی نیست. خیلی بد هم نیست. اما ناامیدکننده است؛ یعنی ما پتانسیل‌های زیادی می‌توانیم بیابیم و حتی چند نکته‌ی مثبت هم این فیلم دارد اما در نهایت نمی‌تواند از پس انتظارات بر بیاید. پس پرسش اصلی دیگر این می‌شود: «چرا این فیلم شکست می‌خورد؟» پرسشی که سعی دارم در ادامه بیانش کنم. ضمن اینکه نمی‌خواهم صرفا فیلم را بکوبم و می‌خواهم نکات مثبت را هم در عین ناامیدی بیان کنم.

فیلم hedda

طراحی صحنه فیلم از نکاتی است که می‌توان درباره‌اش مثبت حرف زد. تمام فیلم در یک عمارت روایت می‌شود. در یک ضیافت. بنابراین طراحی صحنه اهمیت بسیاری دارد. این ضیافت و این عمارت به خوبی در طراحی صحنه نمود پیدا می‌کند. مشخص است که در طراحی صحنه جزئیات اهمیت داشته‌اند و در نظر گرفته شده‌اند.
موسیقی نیز یکی از مهم‌ترین نقاط قوت فیلم Hedda است. درست است که چیز تازه‌ای ندارد، شاهکار نیست، اما برای این فیلم به کار می‌آید. یعنی اندازه است و مناسب جو و فضای فیلم. البته باز هم تکرار می‌کنم که خیلی خاص نیست اما در لحظه درست عمل می‌کند. یعنی در صحنه‌های خاصی که باید هیجان یا تعلیق داشته باشند، این حس نه از طریق داستان، بازی‌ها یا فیلمبرداری، که به وسیله‌ی موسیقی به مخاطب منتقل می‌شود.

وقتی قرار است فیلمی بر اساس نمایشنامه‌ای که سال‌ها پیش نوشته شده ساخته شود، یکی از سخت‌ترین کارها برای سازندگان فیلم نگارش دیالوگ‌هاست. یکی از سخت‌ترین انتخاب‌ها هم این است که آیا باید داستان فیلم در همان دوران قدیمی که نمایشنامه روایت کرده، روایت شود؟ یا باید دراماتورژی کرد و فیلم را با همان مضمون نمایشنامه به دنیای امروز آورد؟ این موضوع می‌تواند سخت‌ترین انتخاب‌ باشد؛ چه برای کسی که بخواهد فیلمی با اقتباس از هملت بسازد، چه کسی که می‌خواهد فیلم هدا گابلر را بسازد. اما انتخابی که فیلم دارد تا حدی درست است. می‌خواهد داستان را کمی مدرن‌تر کند. اگرچه می‌توان این روایت را به جامعه‌ی دیجیتال و مدرن‌تر امروز نیز آورد اما دست‌کم در این انتخاب سازندگان درست عمل کرده‌اند. اما شکست در اجرای این طرح رخ می‌دهد. این خیلی خوب است که بخواهیم نمایشنامه‌ای از ایبسن یا مثلاً نمایشنامه‌ی مکبث و گالیله را به دنیای مدرن بیاوریم و روایتی نو و تازه ارائه دهیم؛ اما مسئله‌ی اصلی نه طرح مسئله بلکه اجرای همین مسئله است که فیلم Hedda در آن شکست می‌خورد. اما چند سوال؛ آیا نکات خوبی در روایت و فیلمنامه دیده می‌شود؟ بله. چند مورد را می‌توانی بگویی؟ مثلا پایان فیلم که به نظرم می‌تواند جالب و متفاوت باشد. یا جذاب بودن و یا پیچیدگی کاراکتر هدا گابلر و داستان. پس چرا می‌گوییم شکست خورده در اجرای نسخه‌ی متفاوت هدا گابلر؟ چون که در عین نکات مثبتش، در پایان نمی‌تواند همان حسی که مخاطب پس از خواندن نمایشنامه می‌گیرد را بگیرد. بیاید به یک شکل دیگر بگویم. چرا شکست می‌خورد؟ چون که به نظرم در عین جسارتی که دارد آشفته است. یعنی مثلا در بین بازی‌ها، بازی یک بازیگر خوب درمی‌آید، اما بقیه بازی‌ها همگی مصنوعی و ضعیف می‌شوند. در داستان هم همین است. جسارت دارد، جذابیت دارد، حتی پیچیدگی هم دارد، اما باز حفره‌های زیادی نیز دارد، بیش از حد جنسی است و گاهی حتی برخی اتفاقات و دیالوگ‌ها اضافی و بیهوده به نظر می‌رسند و… یعنی خیلی از ابعاد فیلم بگیر نگیر دارد و خیلی دوقطبی است همه چیز. همان‌طور که نظرات مخاطبان هم این‌گونه است. این آشفتگی بسیار مشهود است. حتی به جایی می‌رسد که برخی قسمت‌ها ممکن است مخاطب از خود بپرسد چرا دارم این فیلم را نگاه می‌کنم؟ یا اصلا ممکن است مخاطب بگوید «که چی؟!» مثلا این همه صحبت و دیالوگ در یک صحنه رد و بدل شد «که چی؟!» که چه چیزی بشود؟ که فیلم چه کار کند در این صحنه‌ی به خصوص؟ آخرش که چی؟ مثلا می‌خواهد خیلی شعاری عمل کند؟ می‌خواهد خیلی قهرمانانه همان مفهوم نتفلیکس‌پسند (و بعضاً دیزنی و پیکسار پسند لایتیری) را بیان کند؟ یا می‌خواهد به عنوان یک قهرمان از حقوق سیاه‌پوستان دفاع کند؟ یا سمت زنان بایستد؟ آیا می‌خواهد خیلی جسورانه عمل کند و صریح باشد؟ واقعیتش این است که هیچ‌کدام از این‌ها نیست. یعنی در هزارتوهایی که می‌سازد گرفتار و گم می‌شود. همین می‌شود که آخرِ سر، با وجود برخی نکات خوب، فیلم کاملا شکست می‌خورد.
دیالوگ‌ها اغلب هوشمندانه نوشته شده‌اند. از آن‌جایی که می‌گوییم تصویر و جلوه‌های بصری زبان سینما هستند و طبیعتاً باید تفاوت‌هایی برای سینما و تئاتر قائل باشیم، در خیلی از بخش‌های فیلم Hedda دیالوگی نمی‌بینیم و سعی شده با زبان تصویر مفهومی به ما رسانده شود که موفق نیست. نکته این جاست که گاهی فیلم بیش از حد به دیالوگ تکیه می‌زند. یعنی به جای فضاسازی فقط دیالوگ به ما تحویل می‌دهد؛ و در خیلی از مواقع، دیالوگ‌ها و گفت‌وگوهای بی‌ سر و ته. ولی استفاده‌ی درست از مکث‌ها، سکوت‌ها و جملات بریده بریده به بازی خوب تامپسون کمک کرده است.
داستان هدا گابلر، نتفلیکس‌پسند است. اگر فیلم را دیده باشید و مضامین واضح فیلم را بببیند متوجه می‌شوید چه می‌گویم. اما بعضی قسمت‌ها، برخی مضامین مورد نظر فیلم گل‌درشت و اغراق آمیز می‌شوند؛ یعنی فیلم بعضی قسمت‌ها می‌خواهد به زور مضمون مورد نظرش را توی چشم مخاطب فرو کند. و در نهایت موفق هم نمی‌شود با مضمون زدگی بدرخشد. اما مثلا یک دیالوگ کوتاه در همان ابتدای فیلم جالب است؛ همان لحظه‌ای که یکی از زنانی که میهمان عمارت هدا و همسرش شده، بلند می‌گوید «فکر نمی‌کردم این‌قدر سیاه باشد» منظور این زن، از سیاه، همان هدا گابلر است. اگرچه خیلی گل‌درشت، نژادپرستی را به تصویر می‌کشد، اما جالب است و کارکرد درست خود را دارد. فکر می‌کنم همین دیالوگ کوتاه از بقیه شعارهای فیلم و مضامین گل‌درشتش بهتر عمل می‌کند.

قبل از اینکه بخواهم فیلم Hedda را ببینم، فکر نمی‌کردم که تسا تامپسون بتواند از پس نقش هدا گابلر بر بیاید. اما نتیجه نه یک شاهکار ولی یک نقش‌آفرینی جذاب، درست، به اندازه و خوب است. تنها بازی قابل قبول فیلم نیز محسوب می‌شود. شرارت و اغوا در نگاه تامپسون به خوبی آشکار است. نگاه‌های این بازیگر به اندازه کافی کینه توزانه و به موقعش اغواگرایانه نیز هست. تامپسون به خوبی دیالوگ‌ها را بیان می‌کند و لحن درستی در صحبت کردنش وجود دارد. بازی تامپسون بهترین افتخار فیلم است و تا آخر هم خوب می‌ماند. فقط حیف که این بازیگر در فیلمی اشتباه، نسخه‌ی اشتباهی از هدا گابلر را بازی می‌کند؛ و گرنه استعداد خوبی دارد و در همین اثر نیز با وجود تمام ایرادات اثر می‌درخشد.
جلوه‌های بصری نیز از نکات خوب فیلم به شمار می‌روند. این موضوع نیز می‌تواند در کنار بازی تامپسون جزو بهترین‌ها باشد. البته همین که به این‌ها می‌گوییم بهترین، فکر نکنید منظورمان شاهکار بودن است. بلکه در ذات خود فیلم و در بستری که دارد، ما داریم از آن تعریف می‌کنیم. یعنی داریم کمی آسان می‌گیریم به فیلم که فقط بد و بیراه نگفته باشیم. هر چه باشد، جلوه‌های بصری با پالت رنگی انتخاب شده و نورپردازی درست جذاب است. کارکرد خود را دارد و در خدمت جو و فضای داستان فیلم است.
در عین اینکه فیلم بی‌پروا عمل می‌کند و به هر مضمونی که می‌خواهد چه درست و چه نادرست می‌پردازد، نمی‌توان از ضعف‌های واضح و مهم فیلمنامه و روایی آن گذشت. داستان قابل پیش‌بینی و کلیشه‌ای است. اگر چه داستان تا قسمتی می‌تواند مخاطب را همراه کند و نکات جالب و جذابی نیز دارد، اما در نهایت از یک جایی به بعد خیلی از اتفاقات را می‌توان حدس زد. و در نتیجه‌ی این اتفاق فیلم تازگی خود را از دست می‌دهد، این مورد که این فیلم باید یک اقتباس و یک بازسازی تازه و بهتر از نمایشنامه‌ی ایبسن باشد را هم به این موارد اضافه کنید که فیلم موفق نمی‌شود.
البته جالب است بدانید که یک منتقد تئاتر در روزنامه دیلی تلگراف پس از اولین نمایش «هدا گابلر» در لندن در سال ۱۸۹۱ نوشت: «چه داستان وحشتناکی! چه نمایش نفرت‌انگیزی!» تماشاگران دوره ویکتوریا از عروس بسیار جذاب هنریک ایبسن که به نظر می‌رسد همه چیز – خانه مجلل، شوهر مهربان – را دارد نیز بیزار بودند، اما به شدت حوصله‌شان سر رفته بود.
همه‌ی این‌ها را گفتم که به یک نکته برسم. برای من تماشای فیلم Hedda تجربه‌ی بدی نبود. می‌دانم که فیلم خیلی خوبی نیست (و مخالف خیلی از مضامین فیلم هم مخالف هستم) اما به نظرم فیلم نکات تازه‌ای هم داشت که به نظرم جالب می‌آمدند. از جمله بازی خوب تامپسون و جلوه‌های بصری فیلم. اما در نهایت فیلم شکست خورد. این نکته‌ی مهم است که چندبار تکرارش کردم. تا اینجا سعی کردم هم تعریف مثبت کنم و هم منفی. اما واقعا چرا فیلم نمره‌ی ۵.۷ از ۱۰ را از سایت IMDb می‌گیرد و نمی‌تواند تمام منتقدان رسانه‌های خارجی را راضی کند؟ این دقیقا نکته‌ی مهمی است که باید درباره‌ی فیلم Hedda بدانیم. شکست فیلم بیشتر از همه در نوع روایت و در فیلمنامه‌اش است و بعد، در مورد دیدگاهی که دارد. ریتم فیلم نیز نامنظم است و برخی صحنه‌ها بی‌هدف در فیلمنامه جای گرفته‌اند. حفره‌های داستانی متعددی هم احساس می‌شود.

نقد و بررسی فیلم Hedda | فیلمی که تنِ ایبسن را در گور می‌لرزاند! - گیمفاتسا تامپسون، بازیگر هدا گابلر در فیلم «هدا»

به طور کلی Hedda فیلمی نیست که بشود با هیجان آن را به دیگری پیشنهاد داد. پُر است از اشکال. همان‌طور که گفته شد بیشترین اشکال در فیلمنامه، نوع روایت و نوع نگاه فیلم به مفاهیم جنسی و غیر جنسی است. سوای اینکه بخواهم بنویسم آیا این فیلم می‌تواند ادای دینی به ایبسن باشد یا نه (که خودتان می‌دانید اصلا نیست) باید نقاط قوت فیلم را هم بدانیم. موسیقی خوب است. و با وجود برخی صحنه‌های اضافه و بیهوده و قاب‌بندی‌های اشتباه، جلوه‌های بصری در سطح خوبی قرار دارد؛ یعنی ما طراحی صحنه، نورپردازی و به ویژه طراحی لباس هوشمندانه و پر جزئیات می‌بینیم که غالباً در خدمت داستان و فضای فیلم هستند. و از همه‌ی این‌ها بهتر، بازی تامپسون در نقش هدا گابلر است که می‌تواند بار مشکلات فیلم را به دوش بکشد و یک تنه جلوی برخی اشکالات بایستد. اما بقیه‌ی بازی‌ها نیز همگی بد هستند؛ آماتوری، مصنوعی و بی‌روح. شخصیت هدا گابلر به لطف بازی تامپسون پیچیده و جذاب درآمده و تا آخر مخاطب را همراه می‌کند، اما حیف که اشکالات پررنگ دیگر فیلم و مضمون زدگی بیهوده‌اش نمی‌گذارد که لذت ما از فیلم Hedda و کاراکتر پیچیده، خاص و شرور گابلر کامل شود. فعلا با وجود این فیلم فقط می‌شود خواندن نمایشنامه‌های ایبسن را پیشنهاد داد که تماشایش بر روی صحنه به مراتب جذاب‌تر است؛ عروسک‌خانه، هدا گابلر و خانه‌ی عروسک، آثاری هستند که نوشته‌اند تا شما از خواندن‌شان لذت ببرید و فیلم جدید Hedda به کارگردانی نیا داکوستا ساخته شده است تا شما آن را نبینید و سپس، از ندیدنش لذت ببرید تا از دیدنش. به این بحث بی‌ارتباط است اما فرصت کردید همین روزها بنشینید و فیلم «تعطیلات رمی»، «پنجره عقبی» یا «آپارتمان» را ببینید.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *