با او بمانم یا بروم؟ یک پاسخ اقتصادی به سوالی مربوط به رابطه!
تک فان-یکسالی هست که لیام به رابطه 2سالهاش با سادی فکر میکند. او مطمئن نیست که باید این رابطه را ترک کند یا ادامه بدهد. این رابطه نسبتا برایش رضایت به همراه داشته اما او فکر میکند اگر بیشتر صبر کند گزینه بهتری منتظر اوست.
به گزارش تک فان، او هم مثل خیلیهای دیگر فکر میکند «اگر جدا شوم و گزینه بهتری برایم نباشد چه؟» و در نقطه مقابل فکر میکند «اگر با ماندن در این رابطه دارم گزینه بهتری را از دست میدهم چه؟»
مردیت 7سال است با جفری در رابطه است. او خیلی اذیت میشود که میبیند تقریبا همه دوستانش ازدواج کردهاند و خانواده تشکیل دادهاند و او که تشنه هر دوی اینهاست، نگران پیشنهاد ازدواج از سمت جفری است. او نگران است که جفری اصلا گزینه مناسبی برای او نباشد اما از مجرد ماندن و دوباره دنبال مورد مناسب بودن نیز خوشش نمیآید. او میگوید: «بهرحال ما خاطرات زیاد و گذشتهای غنی با هم داریم. فکر میکنم اگر الان دست بکشم وقتم هدر رفته است.»
مردیت و لیام هر دو دچار مغالطه هزینه غرقشده هستند. این نظریه به اقتصاد رفتاری مرتبط است و تمایل ما را به ادامه سرمایهگذاری روی چیزی، نه به خاطر خوب بودنش بلکه به خاطر اینکه در حال حاضر منابع زیادی را برای آن صرف کردهایم، نشان میدهد.
تحقیقات نشان میدهند که سرمایهگذاری زمان، تلاش و پول روی تمایل افراد به ماندن در روابط اثر میگذارد و آنها حاضرند حتی اگر این رابطه خوشایند نباشد به ماندن در آن ادامه بدهند. حالا میخواهیم روشهایی برای خروج از این تله را با شما در تک فان به اشتراک بگذاریم:
1.گذشته را فراموش کنید. یک دهه با هم زندگی کردهاید. صاحب خانهای مشترک هستید. با هم به جای دیگری نقل مکان کردهاید که یکی از شما نزدیک خانوادهاش باشد. وقتی ما روی روابطمان سرمایهگذاری میکنیم، لزوما معنایش این است که روی چیزی دیگری که میتوانست بهتر باشد، سرمایهگذاری نمیکنیم. اما ماندن در رابطهای که اصلا مایه رضایت و سعادت ما نیست، این اوضاع را حل نمیکند بلکه صرفا باعث میشود که وقت بیشتری را از دست بدهیم.
این سوال اصلا مهم نیست که «چقدر وقتتان را برای آن رابطه گذاشتهاید؟» بلکه پرسش مهم این است که «چه عایدهای برایتان داشته است؟» آیا الان خوشحال هستید؟ آیا برای دیدن شریک عاطفیتان دلتان پر میزند؟ تجربه روزانه شما در کنار او چه ویژگیای دارد: مملو از درگیری و دعواست یا حمایت؟ اگر مبنای تجربه شما با شریک عاطفیتان منفی است، چرا فکر میکنید که در آینده این تجربه بهتر خواهد شد؟ اگر مثبت است، چرا فکر میکنید که رابطه دیگر برای شما بهتر خواهد بود؟
2.به آینده نظر کنید. وقتی مردیت با جفری آشنا شد، او به صورت تمام-وقت برای یک شرکت تکنولوژی کار میکرد. بعد از آنکه اخراج شد به موجسواری رو آورد و دیگر تلاشی برای پیدا کردن یک شغل ثابت از ساعت 9 تا 5عصر نکرد و خیلی زود مشخص شد که این کاره نیست.
افراد اغلب در مغالطه هزینه غرقشده گیر میفتند زیرا پایان چیزها در نظرشان دردناک و پرهزینه است: جابهجا شدن، دوباره دنبال آدم تازه و دوست جدید گشتن و غیره. فکر کردن به اینکه بعد از این آدم باید بگردند و آدم جدیدی پیدا کنند و او را بشناسند برایشان فرسایشی به نظر میرسد. آنها درد جدایی را با آسایش یک روز، یک هفته و یک سال ماندن در یک رابطه مقایسه میکنند. این مقایسه غلط است. درعوض، فکر کنید که 10 تا 20سال دیگر رابطه شما با این فرد چه شکلی خواهد بود. برای مردیت، این به معنای تصور آیندهای با مردی بود که موجسواری را به دنبال کردن یک شغل ثابت ترجیح داد. برای همین هزینه جدایی از او دیگر برایش زیاد به نظر نمیرسید.
آیا در رابطه فعلیتان فرصت رشد دو طرفه را مشاهده میکنید یا تصورتان از آینده درجا زدن با او و درگیری و دعوا بر سر ارزشها و اهداف متفاوت است؟ هزینه ماندن با او چیست؟
3.داستان را کامل تعریف کنید. وقتی فکر میکنید هزینه، زمان و انرژی صرف کردهاید، سعی میکنید فقط ابعاد مثبت داستان را به خاطر بیاورید. مثلا برای دوستانتان از شام خوشمزهای که برای تولدتان درست کرد تعریف میکنید اما نمیگویید که یکساعت بعدش با دوستانش بیرون رفت و شما را تنها گذاشت. اگر درحالیکه روحتان از یک رابطه زخمی است، اوضاع را مثبت جلوه دهید، خودتان را گیج میکنید. باید داستان کامل یک رابطه را برای یک مشاور یا دوست صمیمی تعریف کنید تا بتواند به شما زاویه تازه برای دیدن جهان معرفی کند.
4.نیازتان به مقایسه خودتان با دیگران را بررسی کنید. لیام با خودش فکر میکند: «شریک عاطفی جدید استیو خیلی بامزه است، ای کاش سادی هم بامزهتر بود.» اما بعد با خودش فکر می کند: «سادی خیلی فروتنتره، که ویژگی بسیار خوبی است.» خیلی مهم است که شما از یک شریک عاطفی چه میخواهید، اما مقایسه رابطهتان با رابطه دیگران میتواند به تصمیمات غلط و بلاتکلیفیهای بعدی منجر شود. متأسفانه، مقایسه به قدری در ذهن انسانها فرو رفته که ما اغلب حتی تشخیص نمیدهیم داریم خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم. رسانههای اجتماعی صرفا میزان مقایسههای نامطلوب را افزایش میدهند زیرا ما در رسانههای اجتماعی صرفا تصاویری مرتب و ایدئال از زندگی دیگران را مشاهده میکنیم.
روابط آدمهای دیگر پیچیدگیهایی دارد که نمیتوانید از بیرون متوجه این پیچیدگیها بشوید. ارزیابی از بیرون اصلا روش مناسبی نیست. پس خیلی مهم است هر زمانی که دست به مقایسه زندگی خودتان با دیگران میزنید به این امر آگاه باشید و کنجکاو شوید که چرا الزاما این کار را انجام میدهید. آیا این مقایسه کردن آنچه از رابطه میخواهید را به شما نشان میدهد؟ مثلا از آدم شوخ خوشتان میآید؟ یا تثبیت شدن روی چیزهایی که دیگران دارند، نتیجه احساس ناامنی یا میل شما به عقب نماندن از دیگران است؟
5.تصمیم بگیرید. لیام با دست برداشتن از مقایسههای سمی ترس از پشیمانی نسبت به آینده را در خودش کاهش داد. ارزشهای مشترک و زمان مثبتی که با شریک عاطفیاش گذرانده بود باعث شد تصمیم به ماندن بگیرد. اما مردیت میخواهد از جفری جدا شود. او که خودش را میشناسد و میداند که شغل برایش اهمیت زیادی دارد، تشخیص داده است که ارزشهایش با ارزشهای جفری متفاوت است و این تفاوتها در نهایت میتواند به یک رابطه فاقد خوشحالی و جدایی در آینده منجر شود. اما از زمانی که با جفری گذرانده احساس پشیمانی نمیکند زیرا او در این تجربه درسهای خوبی آموخته است.
مغالطه هزینه غرقشده میگوید آدمها به صرف هزینههای زمانی و مادیای که برای رابطه کردهاند، در آن میمانند اما غافل از اینکه این هزینهها را با ماندن در رابطه غلط سنگینتر و بیشتر میکنند. مردیت تصمیم گرفت که این هزینهها را با جدایی زودهنگام کمتر کند و به خودش و جفری فضا و وقت بدهد تا شروعی تازه را تجربه کنند.