اگر عاشق عناوین سبک Metroidvania و بازی Hollow knight هستید اما حوصله سروکله زدن با باسهای سرسخت، چالشهای پلتفرمینگ و بارها و بارها مردن و از دست دادن به یکباره همه چیز را ندارید و عاشق گشتوگذار در محیط بازی، شنیدن موسیقی متن زیبا و آرامشبخش و داستانی فانتزی هستید، بازی Ender Magnolia: Bloom in the Mist گزینه مناسبی برای شما است.
داستان بازی در همان دنیای Ender Lilies روایت میشود؛ بنابراین اگر نسخه قبل را تجربه کرده باشید، با حال و هوای آن آشنا هستید. بازی در سرزمین Land of Fumes روایت میشود که در آن موجوداتی به نام Homunculi ساخته شدهاند تا به پادشاهی خدمت کنند. پس از گذشت مدتی، این موجودات توسط یک گاز مسموم زیرزمینی مسموم و تبدیل به موجوداتی دیوانه شدهاند و به دنبال آن، اتفاقاتی وحشتناک و غمانگیز در این سرزمین رخ داده که در ابتدا چیزی از آن نمیدانیم اما با طی کردن مسیر داستان، قرار است کشف کنیم و بفهمیم چه برسر این سرزمین آمده است.
Lilac شخصیت اصلی بازی که ما کنترل او را بر عهده داریم، یک Attuner است؛ یعنی کسی که توانایی Attune کردن را دارد. حالا توانایی Attuneکردن اصلا چیست و به چه دردی میخورد؟ Attunerها موجوداتی هستند که سم را از بدن افراد آلوده به بیرون میکشند یا اصطلاحاً آنها را Detox میکنند. ما به عنوان یک Attuner، مسیر خود را برای نجات موجودات سرزمین Land of Fumes با Attune کردن یک Homunculus به نام Nola آغاز میکنیم. Nola در ادامه اطلاعات زیادی از دنیای بازی به ما ارائه میدهد و حتی در کنار ما مبارزه خواهد کرد. طی تجربه بازی با Homunculusهای زیادی روبهرو میشوید که باید در ابتدا با بیشترشان مبارزه کنید.
بازی با استفاده از شیوه داستانسرایی محیطی روایت میشود. شما باید داستان را با کنار هم گذاشتن اطلاعاتی که از کاتسینها، توضیحات آیتمها و دیالوگهای میان کاراکترها بازی دنبال کنید.
داستان Ender Magnolia: Bloom in the Mist یکی از بازوهای قدرتمند آن است که فضای رازآلودی دارد و سؤالهای درگیرکنندهای ایجاد میکند. پاسخ به این سوالات در جایجای بازی با استفاده از طراحی مرحله و کمک گرفتن از عناصر زیر-ژانر مترویدوینیایی مانند سیستم Lock and Key به مخاطب داده میشود. Lock and Key سیستمی است که در آن با دربی غیرقابل عبور و قفل شده مواجه میشوید و برای باز کردن آن، باید در بخشهای دیگر نقشه به اکتشاف بپردازید. بازی در کنار ارائه مهارتها، فارم کردن و لولآپ در محیط، داستان خود را نیز به همین شیوه روایت میکند.
داستان بازی تکراری است و نسبت به عناوین همسبک خود، تعداد بسیار معدودی شخصیت جذاب دارد. از سوی دیگر، بخش قابل توجهای از اطلاعات روایی و جزئیات داستانی صرفاً برای طولانیتر کردن تجربه هستند نه عمیقتر کردن آن. با این وجود، داستان به علت مفهوم جذابی که در مورد آن صحبت میکند، ارزش توجه شما را دارد و حتی باعث میشود از مشکلات گیمپلی چشمپوشی کنید.
با اثر چندان چالشبرانگیزی مواجه نیستیم. شما با مردن هیچچیزی را از دست نمیدهید، نیازی به پیداکردن نقشه ندارید و تنها با پیشروی در مسیر خود، با مناطق جدید مواجه خواهید شد. علاوه بر این موارد، بازی شما را از اینکه یک منطقه را کاملاً بررسی کردید یا خیر مطلع میسازد. این تصمیم یک کمک بسیار بزرگ در پیدا کردن راهها و آیتمها محسوب میشود و با این حال، اگر مسیری را به اشتباه طی کنید، همیشه گزینه FastTravel در اختیار شما خواهد بود.
بازی شامل درجههای سختی مختلف نیز میشود که در هر زمانی قابلتغییر است؛ حتی میتوانید سطح سختی بازی را با گزینههای متفاوت شخصیسازی کنید و چالشهایی مانند Instant Death (مرگ با یک ضربه) را به بازی اضافه کنید.
اما نکته بسیار جالب این است که شما چه در بالاترین درجه سختی بازی کنید و چه در آسانترین سطح، تفاوت بسیار زیادی در تجربهٔ مدنظری که سازندگان سعی داشتند آن را برای شما خلق کنند، ایجاد نمیشود. تمرکز تیم سازنده خلق یک تجربهٔ داستانمحور بوده است به همین دلیل سازندگان میزان چالشی که هر بازیکن باید با آن دستوپنجه نرم کند را به عهده شخص بازیکن گذاشتهاند. این نکته که سازندگان به این شکل و میزان توانستهاند بازی خود را متعادل نگه دارند جای تقدیر و تشویق دارد.
یکی از بزرگترین مشکلات بازی وجود فضاهای اضافی است. فضاهای بسیاری وجود دارند که در بخشهای مختلفی مثل روایت داستان نقش پررنگی ایفا نمیکنند؛ این موضوع باعث ایجاد مشکل در ریتم بازی و همینطور سردرگم شدن بازیکنان میشود. دقت کنید، ایرادی به بزرگ بودن محیط و دنیای بازی وارد نیست، اما متاسفانه برخی فضاها اضافی و عبث هستند.
در بخش مکانیکهای مبارزاتی و اکشن، شاهد یک سری نوآوری هستیم. شما با در اختیار داشتن تواناییها و سلاحهای متفاوت، میتوانید با سبکها و روشهای مختلف به مبارزه با دشمنان بپردازید؛ با این وجود، متاسفانه به مبارزه با استراتژیهای متفاوت ترغیب نخواهید شد، زیرا دشمنان و همینطور باسها شیوه مبارزه کردن بسیار مشابهای نسبت به یکدیگر دارند و در اکثر مواقع فقط ظاهرشان متفاوت است و نه شیوه مبارزاتشان. همین عدم تنوع در شیوه مبارزات دشمنان، منجر به یکسان و تکراری شدن استراتژی منتخب شما برای مبارزه و در نتیجه تکراری و خستهکننده شدن بازی میشود.
در بخش جلوههای بصری، فراتر از تمامی موارد، تنوع محیطی شایسته تحسین است. در طول بازی با وجود اینکه با فضاهای اضافی زیادی مواجه میشوید، اما این محیطها شکل و شمایلی تکراری ندارند و بسیار متنوع و زیبا طراحی شدهاند.
با افزایش تنوع محیطی در یک بازی، خطر از دست رفتن یکپارچگی و هماهنگی بصری به میان میآید. طراحیها ممکن است به علت تنوع بسیار زیاد، گاهی هماهنگ و در راستای یکدیگر نباشند و زمانی که یک محیط جدید و متفاوت میبینیم، این سوال برای ما ایجاد شود که چطور این مکان متعلق به دنیای بازی است؟
تیم طراحی Ender Magnolia با وجود خلق این همه تنوع، از این خطر دور مانده است و در سراسر بازی یکپارچگی میان محیطهای گوناگون مشاهده میشود. نکته جالب این است که هر بار وارد محیط بسیار متفاوتی میشوید، هیچگاه احساس ناآشنایی نسبت به آن نخواهید داشت، زیرا به همان میزان که در راستای خلق محیطهای گوناگون و متنوع تلاش شده، همان قدر هم سازندگان برای گنجاندن عناصر آشنا در محیط دقت و وسواس به خرج دادهاند. میزان توجه و خلاقیت تیم طراحی بازی بهقدری بوده که وقتی به محیطهای مجاور میروید (درصورتی که خارج از یک منطقه نباشد) رنگبندیها آهسته آهسته تغییر میکنند و ما به جز در مواردی خاص که لازم است، تغییر ناگهانی زیادی در رنگبندیها مشاهده نمیکنیم.
طراحی کاتسینها بسیار متناسب با فضای داستان بوده و از آنجایی که همگی خاطرات شخصیتها هستند، باعث میشود ارتباط بسیار بهتری با آنها برقرار کنیم و نوعی همدلی میان پلیر و کاراکتر شکل بگیرد.
موسیقیمتن بازی که بیشتر بر پیانو تکیه دارد، به شدت به فضاسازی کمک کرده و متناسب با محیط و بخشهای در حال روایت، گاهی رازآلود میشود و بضعی اوقات آرامشبخش و لحظاتی غمانگیز. همان اشکالی که در مورد فضاهای اضافی و هرز وجود دارد، اینجا حتی به موسیقیمتن و حس خوبی که باید از آن دریافت شود نیز لطمه زده است. برای بازیکنی که در بخشهایی با طی کردن و گشتگذار در مسیر های تکراری احساس کلافگی میکند، حضور مداوم موسیقیمتن به صورت لوپهای هرچند مهندسی شده، کمکم تبدیل به عنصری آزاردهنده میشود و همین موسیقی متنی که قرار بوده آرامشبخش باشد و فضا بسازد، علیه این فضاسازی قرار میگیرد.
افکتهای صوتی، بد، بیکیفیت یا آزاردهنده نیستند، اما حداقل ردپایی از نوآوری و زیبایی در آنها دیده نمیشود. در بخش تنظیم و ترکیب، ماحصل ترکیب افکتهای صوتی گوناگون و ناهمگون منجر به قاطی شدن برخی صداها و مهمتر از اینها، بد شنیده شدن یا لذت نبردن شما از موسیقیمتن نمیشود. در بخش موسیقیمتن مخصوص به باسفایتها شاهد ضعفی هرچند جزئی هستیم. یکی از مهمترین عناصری که باعث جذابیت باسفایتها میشود، موسیقی متن هیجانانگیز است که در Ender Magnolia کمتر مهیج هستند و مانند بیشتر بخشهای دیگر بازی رویکرد آرام دارند. البته این موضوع را نمیتوان یکی از ایرادات جدی برشمرد.
Ender Magnolia: Bloom in the Mist میتواند با وجود نقصهایی مانند فضاهای اضافی که در بازی کارکردی ندارند، گیمپلیای که حدوداً از اواسط بازی به دلیل الگوی حملات تکراری دشمنان کسلکننده میشود و گهگاهی عدم پایبندی به اصول زیر-ژانر مترویدوینیا که موجب بدریتم شدن بازی میشود، همچنان ارزش تجربه را داشته باشد. داستان تقریباً نو، موسیقی متن زیبا و در نهایت محیطهای زیبا و منحصر به فرد بازی، از عواملی هستند که باعث میشوند Ender Magnolia: Bloom in the Mist ارزش تجربه پیدا کند.
داستان تقریباً نو و جذابطراحیهای محیطی بسیار زیبا و متنوعموسیقیمتن خارقالعادهای که نقش مهمی در فضاسازی دارد
وجود فضاهای اضافی بسیار که کارکردی در بازی ندارندتکراری و خستهکننده شدن گیمپلی از اواسط بازیعدم پایبندی کامل به اصول زیر-ژانر مترویدوینیا منجر به ریتم بد گیمپلی شده است
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید