این آخر هفته قرار است به معرفی سه فیلم کمتر شناخته شده شامل فیلم Leave No Trace، فیلم The Fall و فیلم Coherence بپردازیم.
آخر هفته فرصتی برای تماشای فیلمهای تازه اکران شده سینما به شمار میرود، فیلمهایی که توانستند در گیشه عملکردی فوقالعاده داشته باشند. با این حال، آخر هفته فرصتی برای تماشای آثار کمتر شناخته شده سالهای گذشته سینما را نیز فراهم میآورد و در این آخر هفته نیز قرار است به معرفی سه فیلم کمتر شناخته شده از دو دهه اخیر سینما بپردازیم.
عوامل سازنده: فیلم سینمایی Leave No Trace فیلمی مستقل و درام محصول سال ۲۰۱۸ است که توسط دبرا گرانیک کارگردانی شده است. دبرا گرانیک پیشتر با فیلم تحسینشده Winter’s Bone شناخته شده بود و در این فیلم نیز بار دیگر تواناییاش را در روایت داستانهایی انسانی، واقعگرایانه و در دل طبیعت به نمایش گذاشت. فیلمنامه این فیلم توسط دبرا گرانیک و آن روسلینی نوشته شده و اقتباسی از رمان My Abandonment نوشته پیتر راک است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده بود.
داستان و بازیگران: در نقش اصلی فیلم، بن فاستر در نقش پدری به نام ویل ظاهر میشود. او یک کهنه سرباز جنگی است که از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رنج میبرد. فاستر با اجرای کم کلمات و درونگرایانه، یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهاش را ارائه داده است. در کنار او، توماسن مککنزی در نقش دختر نوجوانش به نام تام ایفای نقش میکند. مککنزی با این نقش، توجه منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرد و آغازگر مسیر حرفهای موفقی در سینما شد. اجرای او در نقش دختری که بین وفاداری به پدر و کشش به دنیای بیرون گرفتار شده، عمیق و صادقانه است.
داستان فیلم درباره ویل و تام است، پدری و دختری که در جنگلهای اطراف پورتلند، اورگن، به دور از جامعه زندگی میکنند. آنها با دقت و انضباط، خود را از دیدهها پنهان کردهاند و با طبیعت در تعادلاند. اما زمانی که مقامهای دولتی آنها را پیدا میکنند، زندگیشان زیر سؤال میرود و آنها مجبور به مواجهه با جامعه و ساختارهایش میشوند. فیلم به آرامی و بدون کلیشه، تضاد میان آزادی شخصی، انزواطلبی و نیاز به تعلق را واکاوی میکند. رابطه پدر و دختر در قلب داستان قرار دارد و فیلم، بدون آنکه از احساساتگرایی اغراقآمیز استفاده کند، رشد شخصیتها و دگرگونی درونی آنها را به تصویر میکشد.
آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم Leave No Trace از آن دسته فیلمهایی است که بهجای نمایشهای پرزرق و برق، بر واقعگرایی، سکوت و احساسات سرکوبشده تمرکز دارد.اگر به فیلمهای آرام، تأملبرانگیز و انسانمحور علاقه دارید، این فیلم تجربهای ناب و بهیادماندنی برایتان خواهد بود. دبرا گرانیک بار دیگر ثابت میکند که استاد روایت داستانهای ساده ولی ژرف درباره انسانهایی در حاشیه اجتماع است.
فیلم هیچگاه داوری نمیکند، بلکه تماشاگر را دعوت میکند تا با نگاهی همدلانه، انتخابهای شخصیتها را درک کند. بازیهای فوقالعاده بن فاستر و توماسن مککنزی، تصویرسازیهای زیبا از طبیعت و روایت غیرکلیشهای، فیلم را به اثری متمایز در سینمای مستقل تبدیل کرده است. فیلم Leave No Trace فیلمی آرام و تلخ اما پر از حقیقت انسانی است. اگر به دنبال تماشای فیلمی متفاوت از جریان اصلی هستید که همچنان تأثیر عمیقی بر ذهن و قلبتان بگذارد، این فیلم انتخاب بسیار مناسبی است.
عوامل سازنده: فیلم سینمایی The Fall محصول سال ۲۰۰۶، فیلمی فانتزی، درام و ماجراجویانه به کارگردانی تارسم سینگ است. این فیلم دومین تجربه کارگردانی بلند تارسم سینگ پس از فیلم The Cell محسوب میشود. او که پیشتر در زمینه تبلیغات و موزیک ویدیوها نیز فعالیت داشته، با فیلم The Fall به یکی از جاهطلبانهترین پروژههای شخصیاش دست زد؛ فیلمی که ساخت آن بیش از چهار سال زمان برد و در بیش از ۲۰ کشور مختلف فیلمبرداری شد. فیلمنامه توسط دان مککینون، نیکولا پوگوس و خود تارسم سینگ نوشته شده و اقتباسی آزاد از فیلم بلغاری Yo Ho Ho محصول ۱۹۸۱ است. در این نسخه، سینگ با بهرهگیری از عناصر بصری غنی، دنیایی پر از تخیل و استعاره خلق میکند.
فیلمبرداری بینظیر فیلم توسط کالین واتکینسون انجام شده است. قاببندیهای خارقالعاده، استفاده از نور طبیعی و لوکیشنهای عجیب و چشمنواز در سراسر جهان، از هند و مراکش گرفته تا بالی، آفریقای جنوبی، جمهوری چک و…، باعث شده که فیلم The Fall از لحاظ بصری یکی از درخشانترین فیلمهای سینما تلقی شود. موسیقی فیلم از قطعات کلاسیکی چون سمفونی شماره ۷ بتهوون بهره میبرد و کاملاً با فضای حماسی و دراماتیک فیلم هماهنگ است.
داستان و بازیگران: نقش اصلی فیلم را لی پیس ایفا میکند که در نقش مردی به نام روی واکر ظاهر میشود؛ یک بدلکار سینمای صامت در دهه ۱۹۲۰ در لسآنجلس که پس از آسیبدیدگی در صحنه فیلمبرداری، در بیمارستان بستری است. لی پیس با اجرای پیچیده و چندلایهاش، بهخوبی میان یأس درونی و تخیل اغراقآمیز شخصیتش پل میزند.
در کنار او، بازیگر کودک رومانیایی کاتینکا آنتال نقش الکساندریا، دخترکی مهاجر و آسیبپذیر را ایفا میکند. رابطه بین این دو شخصیت، هسته احساسی و مرکزی فیلم را شکل میدهد. اجرای طبیعی و بیتکلف آنتال که بخش بزرگی از آن حاصل فیلمبرداری بدون فیلمنامه مشخص و بر پایه بداهه است، تأثیری تکاندهنده دارد.
داستان فیلم در دو سطح روایت میشود: سطح اول، واقعگرایانه و در فضای بیمارستانی در لسآنجلس دهه ۲۰ میلادی است؛ جایی که شخصیت روی واکر، در وضعیت روحی دشواری به سر میبرد و تلاش میکند از طریق قصهسرایی توجه الکساندریا را جلب کند. سطح دوم، دنیای فانتزی و تخیلی داستانی است که روی واکر برای دخترک تعریف میکند؛ داستان پنج قهرمان از فرهنگهای مختلف که در سفری انتقامجویانه علیه فرمانروایی ظالم متحد میشوند.
در جریان روایت، تخیلات کودکانه الکساندریا با افکار تاریک و تلخ روی واکر آمیخته میشود و داستانی پر از استعارههای بصری و تمهای فلسفی خلق میکند. مرز میان خیال و واقعیت بهتدریج محو میشود و تماشاگر خود را در لایههای عاطفی پیچیدهای از امید، درد، سوگواری و زیبایی گم میکند.
آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم سینمایی The Fall بدون شک یکی از آثار منحصربهفرد و ارزشمند سینماست، فیلمی که بهجای اتکا به جلوههای ویژه دیجیتال، با ترکیب چشمگیر از معماری، طبیعت، رنگ، نور و تصویر، جهانی شگفتانگیز میسازد که تماشاگر را مسحور میکند. فیلم در زمان اکرانش با استقبال گستردهای در گیشه مواجه نشد و بیشتر بهعنوان یک اثر کالت شناخته میشود، اما در گذر زمان به جایگاهی خاص در میان علاقهمندان سینمای هنری و بصری دست یافته است.
اگر به فیلمهایی مانند Pan’s Labyrinth یا Life of Pi علاقهمند هستید، فیلم The Fall نیز با ترکیب خیال و واقعیت، نگاه شاعرانه به مرگ و زندگی و تصویری از پیوند میان دو روح شکسته، تجربهای عمیق و متفاوت برایتان رقم خواهد زد. تماشای این فیلم نیاز به صبر و تمرکز دارد. ریتم آهسته، فضای غیرخطی و روایت استعاری آن ممکن است برای برخی تماشاگران چالشبرانگیز باشد، اما پاداش آن، تجربهای بصری، احساسی و فلسفی است که تا مدتها در ذهن باقی میماند.
فیلم سینمایی The Fall بیش از آنکه یک فیلم باشد، یک اثر هنری چندرسانهای، یک سفر درونی و یک نمایش خیرهکننده از قدرت قصهگویی و تخیل انسانی است. برای علاقهمندان به سینمای متفاوت، فلسفی و شاعرانه، این فیلم تجربهای فراموشنشدنی خواهد بود.
عوامل سازنده: فیلم سینمایی Coherence فیلمی علمی تخیلی و مهیج محصول سال ۲۰۱۳ آمریکا به نویسندگی و کارگردانی جیمز وارد بیرکیت است. این فیلم نخستین تجربه کارگردانی بلند او محسوب میشود، کسی که پیشتر بهعنوان طراح مفهومی در فیلمهایی مانند Pirates of the Caribbean کار کرده بود.
فیلمنامه فیلم برخلاف شیوههای مرسوم سینما بهصورت سنتی نوشته نشده است. بیرکیت فقط یک طرح کلی و مسیر داستانی برای هر شخصیت تهیه کرده بود و بیشتر دیالوگها و واکنشها بهصورت بداهه شکل گرفتند. این سبک، فضای واقعگرایانهای به فیلم بخشیده که در هماهنگی کامل با فضای اسرارآمیز داستان قرار دارد.
فیلم با بودجهای بسیار محدود، در حدود ۵۰ هزار دلار و با تجهیزات سادهای چون دوربین DSLR در خانه شخصی کارگردان ساخته شد. با این حال، به لطف فیلمنامه خلاقانه، کارگردانی هوشمندانه و بازیهای طبیعی، توانست به اثری برجسته در ژانر علمی تخیلی تبدیل شود و توجه منتقدان و مخاطبان را جلب کند.
داستان و بازیگران: بازیگران فیلم شامل گروهی از چهرههای کمتر شناختهشده اما توانا هستند که اجرای طبیعی و باورپذیری دارند. از جمله این بازیگران نیز میتوان به امیلی بالدونی در نقش امیلی، شخصیت محوری داستان که بیشترین تمرکز روایت بر اوست؛ موری استرلینگ، نیکولاس برندن بازیگر سریال Buffy the Vampire Slayer که در این فیلم نقش نسخههای مختلفی از خودش را ایفا میکند؛ الیزابت گرایسن، لورین اسکافرایا و دیگر بازیگرانی که بهخوبی فضای تنگ و پرتنش داستان را شکل میدهند.
داستان فیلم از یک پیشفرض علمی تخیلی جذاب آغاز میشود: هشت دوست قدیمی در شبی که دنبالهداری در حال عبور از آسمان است، برای صرف شام در خانهای جمع میشوند. در میانه این شب، اتفاقات عجیبی رخ میدهد؛ برق قطع میشود، ارتباط با بیرون از بین میرود و افراد متوجه میشوند که خانهای مشابه در نزدیکی وجود دارد که دقیقاً نسخه دیگری از آنها را در خود جای داده است.
از این لحظه به بعد، فیلم وارد قلمرو جهانهای موازی میشود و شخصیتها با نسخههای دیگر خود روبهرو میشوند. تنش، ترس، شک و سردرگمی بهتدریج اوج میگیرد و مخاطب نیز مانند شخصیتها در تلاش است بفهمد کدام نسخه واقعی است و واقعیت چیست. فیلم بدون استفاده از جلوههای ویژه پرهزینه یا ابزارهای پیچیده علمی، فقط با تکیه بر مفهوم ساده اما عمیق «چندجهانی» (Multiverse) و انتخابهای انسانی، داستانی پرکشش و پر از تعلیق خلق میکند.
آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم Coherence یکی از بهترین نمونههای سینمای مستقل در ژانر علمی تخیلی در دهه اخیر است. این فیلم نشان میدهد که با خلاقیت در ایده و روایت، میتوان بدون بودجه هنگفت، اثری قدرتمند و تفکربرانگیز خلق کرد. اگر از آثاری مثل فیلم Primer، فیلم Timecrimes یا فیلم The Man from Earth لذت بردهاید، فیلم Coherence نیز تجربهای مشابه اما با هویت و لحن خاص خود ارائه میدهد. این فیلم ذهن بیننده را درگیر میکند و بعد از تماشای آن، مدتها دربارهاش فکر خواهید کرد.
نکته مهم درباره فیلم این است که بههیچوجه نباید انتظار یک فیلم اکشن یا پر اتفاق را داشت. فیلم بیشتر بر دیالوگ، فضاسازی و ایدههای فلسفی تمرکز دارد. لحظهبهلحظه آن پر از ابهام، نشانه و چرخشهای هوشمندانه است که در بازبینیهای بعدی بهتر درک میشوند. تماشای فیلم Coherence نهتنها سرگرمکننده، بلکه تمرینی ذهنی است. فیلمی است که مفاهیمی چون هویت، تصمیمگیری و پیامد انتخابها را از زاویهای تازه بررسی میکند و بیننده را در چالشهای اخلاقی، روانی و علمی درگیر میسازد.
فیلم سینمایی Coherence یک دستاورد بزرگ در سینمای مینیمال و علمی تخیلی است؛ اثری که نشان میدهد برای ساخت فیلمی تأثیرگذار و پیچیده، نیازی به جلوههای ویژه پرخرج نیست. کافی است ایدهای قوی، کارگردانی خلاقانه و گروه بازیگر توانمند داشته باشید. اگر از آن دسته مخاطبانی هستید که از فیلمهای معمایی، علمی تخیلی روانشناختی و داستانهای چندلایه لذت میبرید، فیلم Coherence برایتان یک تجربه ضروری و لذتبخش خواهد بود.
منبع: گیمفا
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید