تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: پنج شنبه , ۱۲ تیر , ۱۴۰۴
X
بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US

در این مقاله به بررسی جوئل از بازی The Last of Us می‌پردازیم، یکی از خاکستری‌ترین شخصیت‌های دنیای بازی‌های ویدیویی.

تبلیغات

ما با شخصیت‌هایی بیشتر ارتباط برقرار می‌کنیم که ویژگی‌ها و خصایص متفاوتی از نهاد و باطنشان داشته باشند. به عبارتی، تقابل میان پردازش کاراکتر با خود کاراکتر است که موجب خلق یک شخصیت چندبعدی و جذاب می‌شود. جوئل یکی از خاکستری‌ترین، واقعی‌ترین و انسانی‌‎ترین شخصیتی‌هایی به‌شمار می‌رود که تا کنون در دنیای بازی‌های ویدئویی خلق شده و همین موضوع باعث جذابیت اثر شده است.

شخصیت‌پردازی جوئل به‌گونه‌ای است که او در نگاه اول بی‌نهایت شجاع و دلیر به نظر می‌رسد، اما اگر کمی بیشتر به‌ تمامی ابعاد درونی وی بنگریم، متوجه خواهیم شد که او در عین اینکه شخصی به‌شدت شجاع و دلیر به نظر می‎رسد و این موضوع را بارها و بارها به ما در طول داستان ثابت می‌کند، به‌شدت ترسو نیز هست. بی‌شک از این گفته بسیار متعجب شده‌اید و با خود فکر می‌کنید شخصیت دلیری که شجاعانه و بی‌درنگ به دل خطر و لشکری دشمنان می‌زند و از هیچ چیز یا کسی باکی ندارد، چگونه می‌تواند شخصی ترسو تلقی شود؟ اصلاً چه چیزی یا چه کسی توانایی این را دارد که در دل او ترس و دلهره بیندازد؟

این گفته نیازی به توضیحات طولانی برای اثبات‌شدن ندارد، زیرا جوئل در طول داستان چندین بار به ترس و ضعف خود به‌صورت غیرمستقیم و از سر ناچاری اعتراف می‌کند و کافی است تا به اعترافات وی گوش کنیم و کمی درباره آن‌ها تأمل کنیم.

یه چیزی پیدا کن که براش بجنگی

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفا

۲۰ سال از مرگ دخترک جوئل می‌گذرد و هر ثانیه از این سال‌ها برای او چیزی جز رنج و عذاب نبود است. او در تمام این سال‌ها با هیولاهای بیرون دیوار‌ها هیچ تفاوتی نداشته است و از زندگی کردن، فقط نفس کشیدن را تجربه می‌کند.

تنها راه‌ پیدا کردن تمایز میان انسان زنده و انسانی که فقط زندگی‌ می‌کند، این است که ببینیم این شخص در زندگی برای چه چیزی می‌جنگد، چه چیزی است که تنها فکر کردن به آن، می‌تواند به‌سادگی در دل او ترس و دلهره ایجاد کرده و وی را وادار کند که هر کاری انجام دهد.

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفا

جوئل برای بیست سال در عذاب زندگی کرد و مرگ فرزندش، سارا، ترسِ «از دست دادن» را در دل او ایجاد و آن را تبدیل به کابوس هر روز و شب او کرد. او حالا از دل‌بستن وحشت دارد و بسیار می‌هراسد.

ترس از دلبستگی

ما نیز مانند اِلی، این سؤال برایمان ایجاد می‌شود که او از چه چیزی می‌ترسد و چرا به هر دری می‌زند تا از شر الی خلاص شود. ساعت شکسته و از کار‌افتاده او با تیک تیک نکردن، هر ثانیه خاطره تلخ بیست سال گذشته را برای او یادآور می‌کند و او را از تکرار دوباره تجربه عاشق شدن مصون می‌دارد.

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفا

جوئل ترجیح داد تا بقیه عمر خود را از ترس، در سایه ترس بگذراند و از عاشق شدن و دلبستگی فراری باشد. او بیش از همه چیز در این جهان وحشتناک از الی می‌ترسید و دنبال هر راهی بود تا از دست او خلاق شود. انتقال الی به بیمارستان، برای او مانند حمل‌ یک بمب ساعتی بود، بمبی که هر لحظه احتمال می‌داد منفجر شود و دیوار آهنین بیست ساله دل جوئل را تخریب کند و کاری کند تا جوئل دوباره چیزی برای جنگیدن و مضطرب شدن داشته باشد.

این گریز و کشمکش درونی جوئل تا جایی اوج می‌گیرد که سرانجام مرد شجاع و مغرور قصه ما به ترس و وحشت بی‌اندازه خود، در مقابل یک کودک ۱۲ساله لب به اعتراف می‌گشاید:

تو دختر من نیستی و منم مطمئناً پدرت نیستم.

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفا

در پس این گفته، حقیقتی دردناک و تلخ پنهان شده است، حقیقتی نهان که ترس و وحشت این مرد را فریاد می‌زند.

ترسِ از دست‌ دادن

این حقیقت که همه ما تا آخر عمر در رنج زندگی می‌کنیم، اجتناب‌ناپذیر است و هیچ راه گریزی نیست، در بهترین حالت فقط بعضی مواقع شانس انتخاب میان چیزهایی را داریم که رنج ما را کمتر می‌کنند. انتخاب میان اینکه عمری در سایه ترس از دلبسته شدن، در تنهایی به سر بریم و از آن رنج بکشیم یا اینکه به چیزی یا کسی دل ببندیم و رنج حاصل از ترس ازدست‌دادن را مقدس شماریم، کاملاً برعهده ما است.

در اواخر داستان، جوئل تسلیم عشق الی می‌شود و پس از بیست سال به زندگی باز می‌گردد. حال جوئل از این وحشت دارد که الی را از دست بدهد. زین‌پس وی الی را نه مانند یک بمب ساعتی، بلکه مانند کسی می‌بینید که حاضر است برای او هر کاری بکند.

تروماهای حاصل از تجربه بیست سال پیش، باز هم نمی‌خواهند که دست از سر او بردارند. ترسِ از دست‌ دادن الی تبدیل به کابوس جدید جوئل می‌شود و او را مجبور به تلاش برای نجات و محافظت از او به هر قیمتی  که شده می‌کند. این ترس جدید جوئل کاری می‌کند تا مرد مغرور قصه ما باری دیگر لب به اعتراف از ترس و وحشت بگشاید:

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفامجبور نیستیم ادامه بدیم، بیا برگردیم.

در این بخش به‌شکلی غیرمستقیم جوئل از الی خواهش می‌کند تا بازگردند، تا ترس از دست دادن الی کمی دست از سر جوئل بردارد.

معمولاً شخصیت‌های داستان‌های ساختارمند، عملی غافلگیرانه و بی‌منطق انجام نمی‌دهند. در طول داستان بارها تلاش مذبوحانه جوئل برای رهایی از الی را می‌بینیم و در اواخر قصه جمله «من بدون تو هیچ جا نمیرم» را از زبان وی می‌شنویم و این گفته را غیرمنطقی و شعاری که از سر احساسات کور و تند زبانه می‌کشد می‌یابیم اما در پایان قصه وقتی تصمیم جوئل را می‌بینیم، متوجه منطقی‌بودن این تصمیم و جمله او درگذشته می‌شویم.

جنایت بی‌مکافات

اگر رمان جنایات و مکافات داستایوفسکی را مطالعه کرده باشید، حتماً می‌دانید مکافاتی که گریبان‌گیر شخصیت اصلی رمان (راسکلینکوف) می‌شود، عذاب وجدان او است. جوئل ذره‌ای به تصمیمی که در بیمارستان گرفته شک ندارد و با شجاعت می‌گوید که اگر باز هم به عقب بازگردد، این کار را می‌کند. از این گفته جوئل این‌گونه بر می‌آید که وی حتی ذره‌ای عذاب وجدان برای جنایتی که علیه بشریت کرده ندارد.

بررسی شخصیت جوئل میلر از بازی The Last of US - گیمفااگه بازم برگردم عقب دوباره همون کارو می‌کنم

جوئل برای الی نه‌تنها یک‌بار بلکه چندین و چند بار دست به جنایت می‌زند، او حتی یک بیمارستان را برای جان او سلاخی می‌‎کند.

انتخاب معنادار و حقیقی، میان خوب و بد صورت نمی‌گیرد، چرا که آشتی‌ناپذیر است. ممکن است با خود فکر کنید که انتخاب‌کردن برای جوئل ساده بوده و وی اگر خودخواه نبود، می‌توانست آینده خود و بشریت را نجات دهد، این انتخاب در ظاهر بسیار منطقی و ساده به نظر می‌رسد: جان یک نفر در مقابل میلیون‌ها انسان. برای جوئل انتخاب این مسیر، یعنی بازگشت به انزوای بیست ساله، یعنی ناتوانی در حفظ جان کسی که برای او عزیز است، یعنی تبدیل‌شدن به یک زامبی و در نهایت این انتخاب برای جوئل یعنی خود مرگ.

ممکنه دوباره بیای دنبالش

سخت‌ترین بخش نوشتن یک داستان، ارائه پایان‌بندی منطقی و راضی‌کننده‌ای است که مخاطب نتواند ورای آن را متصور شود. پایان‌بندی بازی The Last of Us و تصمیم جوئل، جایی برای ما کاملاً منطقی و متقاعدکننده است که در آخرین صحنه از سکانس خروج از بیمارستان، جوئل برای حفظ جان اِلی حتی جان کسی که قرار است از خون‌ریزی بمیرد را هم می‌گیرد.

جوئل چاره‌ دیگری نداشت. او چگونه می‌توانست بعد از در اختیار گذاشتن الی در دستان کسانی که قصد قربانی‌کردن وی را داشتند، زندگی کند؟ آغاز آثار خوب در ذهن معمولاً پس از پایان آن‌ها است، زمانی که ساعت‌ها به نقطه اوج پرده آخر و تصمیم قهرمان قصه فکر می‌کنیم و خود را جای او می‌گذاریم و می‌اندیشیم که هر یک از ما اگر جای او بودیم چه می‌کردیم؟ آیا مانند جوئل دلیلی که برای زیستن یافته بودیم را با چنگ‌ودندان می‌چسبیدیم و برای حفظ آن دست به چنین جنایتی می‌زدیم یا اینکه خود را در کنار معنای زندگی دفن می‌کردیم؟

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است