کلیشهای و طاقتفرسا شدن سری Call of Duty از مدتها قبل در میان مخاطبان شکل گرفته و عملکرد ضعیف Black Ops 7 نیز انتقادات زیادی را در پی داشته است. موج انتقادات به سری فروکش نکرده و این موضوع اکنون به چالشی جدی برای مایکروسافت تبدیل شده است. مواجهه با این چالش و توانایی مدیریت آن، نقشی تعیینکننده در آینده فرنچایز خواهد داشت.

بدیهی است که مایکروسافت پس از صرف هزینهای هنگفت برای تصاحب اکتیویژن بلیزارد، میخواهد هرچه سریعتر و تا حد امکان پاسخ سرمایهگذاری خود را ببیند. چنین چیزی قابل درک است، اما در عین حال باید این واقعیت را در نظر گرفت که ایکس باکس کارنامه درخشانی ندارد.
عرضهی Black Ops 7 تنها یک سال پس از Black Ops 6 الزاماً یک ایراد اساسی محسوب نمیشود، اما کمکی نیز به بهتر شدن آن و گریز از چالشها نمیکند. این روند باید متوقف شود. چیزی که سری Call of Duty به آن نیاز جدی دارد، یک وقفه و فرصتی کافی برای بازسازی و بازیابی است.
فروش و درآمدزایی خوب این سری همچنان ادامه دارد، اما مایکروسافت اکنون امانتدار یکی از پرفروشترین مجموعههای تاریخ بازیهای ویدیویی است. اگر تغییری جدی در رویکردها ایجاد نشود، این نگرانی وجود دارد که فرنچایز Call of Duty به نقطهای بحرانی برسد و آسیبی جبرانناپذیر به اعتبار و آیندهی آن وارد شود.

بازی Call of Duty: Black Ops 7 مانند نسخه قبلی این سری و چند عنوان قبل از آن، بهشدت بر مدل درآمدزایی سرویسمحور تمرکز دارد. بسیاری از ناشران علاقهی ویژهای به این مدل دارند، زیرا تا زمانی که بازیکنان فعال بمانند و خریدهای درون برنامهای انجام دهند، جریان درآمد تضمین میشود.
با این حال Call of Duty در قالبی تدریجی، به تجربهای فرساینده تبدیل شده است. تنها چند هفته پس از انتشار یک نسخه از این سری، فصل اول آغاز میشود، بتل پس در دسترس قرار میگیرد و رویدادهای درون بازی یکی پس از دیگری از راه میرسند.
در نگاه اول، این که همیشه کاری برای انجام دادن وجود داشته باشد، نکتهای مثبت به نظر میرسد؛ اما در عمل، این حجم از محتوا میتواند ملالآور و خستهکننده شود؛ تا جایی که شبیه یک شغل تمام وقت شود و احساس کنیم المانهای سرگرمی از میان رفتهاند.
از سال ۲۰۰۵ و همزمان با عرضه Call of Duty 2، هر ساله شاهد انتشار بازی جدیدی از این سری بودهایم. اما این مجموعه در سالهای اخیر کاملاً به مدلهای درآمدزایی سرویسمحور متکی شده که همین موضوع سهم بزرگی در فرسودگی روزافزون فرنچایز دارد.
در این میان، Warzone به تأثیرگذارترین عنصر مجموعه تبدیل شده و ردپای آن تقریباً در همهجا دیده میشود. وقتی بهسختی فرصتی برای ارتباط واقعی با هر نسخه وجود دارد و خیلی زود بازی بعدی معرفی و عرضه میشود، لذت بردن از این بازیها کار آسانی نخواهد بود.
اکنون زمان یک وقفه و بازنگری اساسی فرا رسیده است.

در اینجا میتوان EA و سری F1 را مثال زد. بازیهای ورزشی معمولاً به چرخه سالانه معروف هستند، اما توسعهدهندگان به جای نسخه جدید F1، محتوای فصل جدید را از طریق DLC ارائه میدهند و بعداً، در زمان مناسب و در قالب بهبودهای اساسی، با یک بازی جدید بازمیگردند.
Call of Duty اکنون کاملاً وارد عرصه لایو سرویس شده است. مطمئناً ساخت یک بازی خوب و پشتیبانی از آن در طول چند سال، درآمدزایی پایدارتری را به همراه دارد.
محتوای Black Ops 7 نسبتاً کیفیت مناسبی دارد و نقشهها نسبت به سال گذشته پیشرفت خوبی داشتهاند، اما واقعاً نیازی به نسخه جدید نبود و تفاوتها یک بازی کاملاً جدید را توجیه نمیکنند. شاید اگر بین انتشار بازیهای سری فاصله میافتاد، بازیکنان کمتر احساس خستگی میکردند و موج نگاههای منفی نیز تا این حد گسترده نمیبود.
مدل لایو سرویس لزوماً به معنای عرضه یک بازی جدید در هر سال نیست. در واقع میتوان با یک بازی خوب و پشتیبانی چندساله، هم رضایت بازیکنان و هم درآمد پایدار را حفظ کرد.

پیشتر در گزارشی اشاره شده بود که ایمی هود، مدیر مالی مایکروسافت، حاشیه سود ۳۰ درصدی را برای بخش گیمینگ الزامی کرده است. این تصمیم احتمالاً سهامداران را خوشحال کند و پاداشهای اجرایی را افزایش دهد، اما با واقعیتهای صنعت گیمینگ فاصله دارد.
Call of Duty یک ماشین پولسازی بزرگ به شمار میآید، اما اولویتدهی به درآمد و الگوهای حریصانه، به نزول و در نهایت نابودی این سری منتهی خواهد شد. همکاریهای افراطی با برندهای تجاری، کارتونی کردن اسکینها برخلاف خواسته طرفداران و عرضه سالانه با تغییرات جزئی، بدون شک به عوامل نابودی Call of Duty تبدیل میشوند.
شاید بسیاری موفقیت Fortnite را مثال بزنند، اما تفاوت اصلی این است که آن اثر به طور رایگان در دسترس قرار دارد، اما Call of Duty به جز بخش Warzone، یک بازی پولی و کامل است که هرگز دست از تلاش برای فروش بیشتر آیتمها برنمیدارد.
هرچند اکتیویژن بیشتر به شکل مستقل عمل میکند، اما مسئولیت نهایی با شرکت مادر، یعنی مایکروساف، است. وقت آن رسیده که بازیکنان و مشتریان را دستکم نگیریم. این موضوع به معنای توقف چرخه سالانه انتشار نسخههای جدید و اصلاح برخی دیگر از رویکردها در قبال درآمدزایی است.
دیدگاهتان را بنویسید