انیمیشن Hitpig اثری مشترک از کارگردانانی با نام های «دیوید فیز» و «سینزیا آنجلینی» و با صداپیشگی بازیگرانی چون «جیسون سودیکیس» ، «لیلی سینگ» و «رین ویلسون» میباشد که با توجه به کمپانی های سازنده این انیمیشن، میتوان آن را محصول مشترک کشورهای «بریتانیا» و «کانادا» به حساب آورد.
انیمیشن Hitpig داستان یک خوکِ ردیاب و شکارچی را با نام «هیتپیگ» روایت میکند که در تناقض و تضادی قابل توجه در پی شکارِ حیوانات فراری میباشد که پس از دستگیری و گیرانداختن، آنها را تحویل صاحبینِ انسانیشان میدهد. ″هیت پیگ″ در راه خود با یک فیل به نام ″پیکلز″ آشنا میشود و ماجراآفرینیهایی میان این دو و مسیری که باید طی کنند، اتفاق میافتد.
درباره این انیمیشن میتوان گفت از هر جهت یک پویانمایی ابلهانه است که با طریقت خود یعنی ″باری به هر جهت بودن″ میخواهد که خودنمایی کند و شاید با قاطعیت گفت که جز معدود مواردی از مخاطبان خردسال هیچ کسی از این انیمیشن خوشش نیامده و ارتباط نمیگیرد. تنها تلاشی که این انیمیشن از خود نشان میدهد در طراحی های خود و توجه به جزییاتِ کامیپوتری خود است که مثلا موهای پرز و ریزِ روی بینی و خرطوم کاراکترهایش مشخص و رعایت شده باشد.
برخلاف تلاش فیلم برای شکارچی بودنِ «هیت پیگ»، اتفاقا او هم در دست و پا چلفتی بودن کم از کاراکترِ «پیکلز» ندارد. دو حیوان ابتدایی که یک راسو و کوآلا میباشد را دقت کنید! او چگونه دستگیر میکند! اولی که اصلا به ما نشان داده نمیشود و دومی هم که توسط یک راهبه دستگیر میشود. «هیت پیگ» قصهمان حتی در دستگیر کردن فیل قصه یعنی «پیکلز» هم ناتوان است و قصد دوستیای که با او پیریزی میکند هم بیش از حد دمدستی و ساده، طرحریزی شده است مخصوصا از این نظر که بلاهت بسیاری به کاراکترِ «پیکلز» نسبت داده شده که هر چیزی را در قبال او میتوان انجام داد.
در واقع کاراکتر «پیکلز» که اوایل یک فیل مثلا اسیرشده در یک سیرک نشان داده میشود، ابتدا یک باهوش بودن نسبی از جانب او میبینیم که سعی میکند به وسیله سرایدار سیرک فرار کند اما به محض آزادی خود کاملا از جانب فیلمنامه یک بلاهت و احمق بودن بیش از اندازه به او و کارهایش نسبت داده میشود که جایی برای پرداخت درست سینمایی باقی نمیگذارد.
این نوع پرداخت در واقع به این خاطر است که سازندگان از قبال این کاراکتر بتوانند صحنههای مثلا طنز و خندهآور خود را به وجود آوردند ولی خب میبایست گفت زهی خیال باطل؛ بیشتر مخاطب که ما باشیم از این حجم از بی در و پیکر بودن که نمیتوان ذرهای به کاراکتری نزدیک شد، سرشار از احساس ناامیدی نسبت به این پویانمایی شده و اگر با ارفاق صبر هم کنیم، لحظه شماری خواهیم کرد که چه وقت این انیمیشن به اتمام میرسد.
اوج بی در و پیکر بودن و بلاهت پرداختی در این انیمیشن نیز در نحوه ارتباطات بین حیوانات و انسانها است که معلوم نیست به چه صورت است؟ مثلا «هیت پیک» با آن دخترکِ حیواندوست به راحتی مکالمه ایجاد میکند بعد از آن طرف فیل قصه «پیکلز» نمیتواند با صاحبش در سیرک صحبت کند یا با سرایدار سیرک که مجبور میشود با ایما و اشاره منظورش را به او برساند. یا آن کروکودیلِ بدمنِ قصه چرا بر خلاف سایر حیوانات در فیلم نمیتواند صحبت کند.
انیمیشن از این صحنههای احمقانه کم ندارد، در جایی هم که تلاش میکند یک پرداخت معمول سینمایی حول کاراکترهایش داشته باشد، به جایی نمیرسد. فی المثل درمورد ارتباط «هیتپیک» با صاحبش در افتتاحیه فیلم و مرگِ صاحبش توسط کروکودیل، آنقدر آن افتتاحیه کوتاه است که اصلا ارتباطی شکل نمیگیرد، آن ارتباط و مکالمه در خوابِ هیت پیگ هم دیالوگهایی شعاری دارد که فیلم اصلا در این موارد ذره ای جدی نمیشود که بخواهد با این شعارها شمایل عمیق شدن به خود بگیرد.
یا توجه کنید به همان قضیه مرگ صاحبِ هیت پیگ که توسط آن کروکودیلِ دندان طلایی اتفاق میافتد؛ در اواخر فیلم هیت پیگ دوباره با آن کروکودیل مواجه میشود اما تنها واکنشش یک ترسِ آنی و لحظه ای میباشد که مثلا در لحظه از ترس رویارویی با این کروکودیل فلج شده است و دیگر مطلقا هیچ، مطلقا.
کاراکتر «پیکلز» هم که سرشار از بلاهت طراحی شده است آن فاز مثلا انسان دوستانه اش به هیچ کجای اثر عمق نمیبخشد و تنها مثلا صحنهی جدی و بسیار کلیشه ای اثر زمانیست که مثلا با آن حجم از بلاهت و احمق بودن متوجه میشود که هیت پیگ به او خیانت کرده است!
دیگر از کاراکتر چاقِ صاحب سیرک بگذریم که ماجرای وابستگیاش به «پیکلز» و فیل بودنش جملگی مضحک و مسخره است. وقتی این کاراکتر توانایی این را دارد که یک ساختمان را به فضا پرتاپ کند و در فضا و عدم جاذبه دیگر طبیعتا نباید نیازی به پیکلز و جثه بزرگش داشته باشد اما فیلم آنقدر مخاطبش را احمق فرض میکند که کاراکتر صاحب سیرک را تا آخرین لحظات میخواهد نیازمند «پیکلز» نشان دهد.
در مجموع انیمیشن «Hitpig» اثری به سختی قابل تماشا و قابل تحمل است و اتفاقا بر خلاف خودش که همه چیز را در احمقانهترین و بی منطقترین اشکالش در نظر گرفته است، موضوع انسان و حیوان در هر اثری حساسیتهای خاص خودش را دارد و به هر مقداری که قرار باشد اثر جدی شود، نوک پیکانِ نقد به سمت سوی چنین آثاری نیز تیزتر میشود زیرا که باید حواس عوامل باشد که از قبل جدیتِ پرداخت در اثر، انسان ها (همنوعان خود سازندگان) را برای ارج و قرب دادن به حیوانات نکوبند که البته این انیمیشن بسیار کمتر از این حرفاست.
امتیاز نویسنده: ۳ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید