دیزنی، نامی آشنا و محبوب که با کودکیهای ما گره عمیقی خورده است. آثاری که دوران شیرین کودکی را شیرینتر کردند و برای ما کلی خاطرهسازی شد. در این سفر زیبایی که دیزنی برای ما تدارک دیده، با کاراکترهای بسیاری آشنا شدیم. شخصیتهایی همچون سفیدبرفی، سیندرلا، آورورا، آریل، بل، یاسمین، پوکاهانتس، مولان، تیانا، راپانزل، مریدا و موآنا. بحث نقد امروز ما هم درباره موآناست. پرنسسی که در قسمت اول بسیار محبوب و موفق بود. شخصیتی تابوشکن و ماجراجو که ما را نیز همواره با خود به سفرهایی هیجانی میبرد. اما سوال اصلی این است که آیا Moana 2 نیز همچون قسمت اول، اثر موفقی بوده است؟
در ابتدای شروع انیمیشن خیلی زود مشخص میشود که روح دیزنی و فرم همیشگی این کمپانی نفسهایش را در اثر دمیده است. تصاویری شگفتانگیز، کاراکترهایی مهم و صد البته موسیقیهای شنیدنی دیزنی که به نوعی فرم جدا ناپذیر این کمپانی است. همه این المانها درکنار یکدیگر فضایی شیرین و خوش رنگ و لعاب را میسازند که تماشایش را با ارزشتر میکند. همین المان البته در تمامی آثار دیزنی یکسان است و به فرم کمک میکنند. مثلا این به نوعی رسم است که در افتتاحیه فیلم، پرنسس دیزنی به سراغ ماجراجویی رفته، موسیقی میخواند، تابوشکن است و برای انجام ماموریتی خاص به خانه بازمیگردد تا با سنتهای همیشگی مخالفت کند. موآنا در قسمت نخست دقیقا این مراحل را پله به پله طی کرد. اما در قسمت دوم و بعد از شکسته شدن تابو سنت و مخالفت خانوادگی در قسمت اول، موآنا اینبار حمایت کامل خانواده را دارد و به نوعی قهرمان روستاست. اینبار او قصد دارد به سراغ دیگر آدمهای اقیانوس رفته و اتحاد شکسته شده را دوباره پیوند زند. اما گویی طلسم و روحی خبیث که بر اقیانوس حاکم است، این پیوند دیرینه را شکسته و هرکاری میکند تا انسانها یکدیگر را پیدا نکنند. موآنا نیز با هدایت ارواح قبیله، به سراغ شکست طلسم میرود. همین خلاصه داستان ساده و دم دستی ثابت میکند که Moana 2 فاقد قصه است. یعنی عملا قصهای در کار نیست. قصهای که مخاطب را از نفس بیاندازد و چنان شیرین باشد که همچون سیاهچالهای او را به درون قصه بکشد. ادبیات پست مدرن نیز دقیقا بر روی همین ایده استوار شده است که قصه باید نفس مخاطب را ببرد. قصه باید چنان کار شود که زندگی مخاطب را بهم بزند. اما Moana 2 چنین نیست. قصه خیلی ساختگی است و برای مخاطب هم مسئله نمیشود. دقت کنید که روح محافظ قبیله خیلی یهویی و بیخبر به موآنا مسیر رسیدن به جزیره را نشان میدهند. خود موآنا نیز خیلی بیمقدمه به سراغ پیدا کردن دیگر ساکنان اقیانوس میرود! در هیچ یک از این مراحل هم مخاطب تحریک نمیشود که در این سفر ظاهرا مهم همراه موآنا شود. در نیم پرده اول انیمیشن به جز مسائل بصری، تنها کاراکتر خواهر کوچک بود که موفق شد اثر را بیرون از سفر مهم، به زیبایی و فرم برساند. کاراکتری که چه از بابت بصری و چه از بابت فرم بسیار شیرین و دوست داشتنی بود.
نیم پرده دوم آغاز سفر به سوی جزیره است. سفری که به گفته کاراکترها شاید به چندین سال نیز بیانجامد. از همین رو خدمهای سه نفره در کنار موآنا عازم سفر میشوند تا نابودی به سراغ قبیله نیاید. Moana 2 از همین نیم پرده دوم صدمه جدی میبیند. سه کاراکتر اضافه، لوس و بیربط قایق به قدری بد است که اصلا قابل قبول نیست. مثلا کاراکتر زنی که قایقساز است. تیپ سر به هوا، با مزه و پُر حرفِ او افتضاح است. اینکه قایق در حال حرکت را تعمیر میکند و غیره اصلا در تضاد با شخصیت یک قایق ساز است. یا شخصیت پیرمرد کشاورز که از اول تا آخر داستان به هیچ دردی نخورد. در یک قصه درستی که تراش خورده است، هیچ جایی برای بار اضافه نیست. اگر کاراکتری به درد نمیخورد و هیچ فضاسازی نمیکند، وجود او به متن ضربه میزند. چرا باید سه کاراکتر در بخشهای اصلی قصه حضور داشته باشند که هیچکدام به هیچ دردی نمیخورند؟ اگر برای کارگردان این کاراکترها مهم است، حداقل میتوانست هرکدام از آنها را به صورتی منحصر به فرد بسازد تا قصه استحکام بیشتری داشته باشد. سه کاراکتر نارگیل، خروس و خوک از سه کاراکتر خدمه بسیار جلوتر و بهتر بودند.
نیم پرده سوم و پایانی Moana 2 باز بهتر و تماشاییتر بود. حداقل داستان در یک تمپوی مشخص با اهدافی مشخص روایت میشود که اجازه نمیدهد مخاطب حواسش از اثر پرت شود. ملاقات موآنا با مائووی نیز در سهم خود جالب و دیدنی است که میشد بهتر هم آن را کار کرد. اما با توجه به پایان قابل پیشبینی موآنا ۲ چنین میشود نوشت که دیزنی نیازمند خلاقیت است. درست است که این نوع داستان فرم و روح دیزنی است، اما بحث من، بحث قصه و خلاقیت نوشتن یک داستان است، نه صرفا تم و فضای دیزنی. این فضا ساخته شده و چه در موآنا و چه در دیگر آثار خودش را تکرار خواهد کرد. اما قصهای بدون خلاقیت که قابل پیشبینی و حدس است، صرفا اثر را بیمزه میکند. دیگر همه ما میدانیم که داستان قرار است چگونه آغاز شود، ادامه یافته و پایان یابد. کاراکترها دیگر با هیچ چالش جدی روبرو نیستند و معلوم است که پایان داستان خوش خواهد بود. مثل وقتی که مائووی قدرتهای خود را از دست داد اما خیلی سریع و قابل حدس آنها را باز پس گرفت. شخصیت آنتاگونیست نیز شخصیت قهرمان را به چالش نمیکشد و همین موضوع مخاطب را از همذات پنداری با اثر دور میکند. حتی فرم جادو و اسطوره نیز در قسمت قبلی بهتر کار شده بود و برای مخاطب تازگی داشت. اما در این قسمت جادو چیز بیفرم و دم دستی بود که صرفا قصد داشت داستان را به زور پیش ببرد.
در پایان چنین میشود گفت که Moana 2 اثری فاقد قصه اما خوش رنگ و لعاب است. قصه Moana 2 اصلا برای مخاطب مسئله نمیشود. هیچ هیجانی در قصه وجود ندارد و هیچ همذات پنداری هم در کار نیست. کاراکترهای جدید بسیار تیپیکال و دم دستیاند و بار اضافه داستان. اما کیفیت بصری اثر فوقالعاده زیباست. فضای اقیانوس، قایقی در میان طوفانها و عناصر جادویی از پنجره کیفیت بصری این موفقیت را حاصل میکنند که اثر به افتضاح تبدیل نشود. یعنی Moana 2 اثری است که بنده تماشای آن را به طرفداران دنیای دیزنی پیشنهاد میکنم و این پیشنهاد تنها و تنها به دلیل کیفیت بصری اثر است و لاغیر. این کیفیت بصری موفق شد Moana 2 را از نابودی و سقوط نجات دهد. اما برای قسمت سوم این مجموعه بهتر است عزیزان به فکر نوشتن فیلمنامه و قصه درست و حسابی باشند؛ چرا که هربار نمیشود بر روی قدرت بصری حساب باز کرد. انیمیشن موآنا این قابلیت، مخاطب و پتانسیل را دارد که به اثری بسیار عالی تبدیل شود. پس به جای ساختن یک اثر دم دستی بهتر است برای احترام به مخاطب هم که شده، اثری شاهکار را تحویل دهید. با این حال نقد خود را با این جمله به پایان میبرم که Moana 2 اثری بدون قصه و فیلمنامه است که تنها کیفیت بصری و فضای شیرین آن باعث میشود که دیدنش ارزش داشته باشد.
نمره نویسنده به انیمیشن: ۶ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید