در سال ۲۰۲۵، هالیوود بار دیگر ثابت کرد که اصولاً توان داشتن یک سال «عادی» را ندارد. حتی زمانی که نشانههای کمرنگی از جان گرفتنِ کسبوکار دیده میشد، رکود و تعدیل نیروها ادامه داشت، اما گیشه سقوط نکرد و پلتفرمهای استریمینگ بالاخره توانستند شبیه یک تجارت واقعی رفتار کنند. این صنعت باز هم راههای تازهای برای غافلگیر کردن، ناآرام کردن و گاه شرمسار ساختن خودش پیدا کرد.

۲۰۲۵ سالی بود که سیاست دیگر صرفاً سایهای بالای سر سرگرمی نبود و مستقیماً در آن دخالت کرد؛ سالی که دنبالهی Rush Hour به دستور ترامپ احیا شد و مجریان برنامههای آخرشب خود را در تیررس حملات دیدند. بازیهای قدرت به شکلی واضح بر هالیوود حاکم شد و درگیریهایی شکل گرفت که بهطور علنی به فضای عمومی کشیده شد. همزمان، صنعتی را دیدیم که با هوش مصنوعی دچار چالش شد.
جنگهای فرهنگی بر سر شلوار جین، لباسهای عریان و حتی خودِ زبان شعلهور شد؛ چهرههای رسانهای به سلبریتی تبدیل شدند، هوش مصنوعی تا آستانه داشتن یک نماینده پیش رفت.
در این گزارش، هالیوود ریپورتر نگاهی به ۲۵ لحظهای که سال ۲۰۲۵ را تعریف کردند، میاندازد: از فروپاشیها و بازگشتها گرفته تا لغزشها و اتفاقات عجیب و کوچکی که به شکلی غیرمنتظره، به همان اندازه اهمیت پیدا کردند.

کشوقوس نتفلیکس و پارامونت بر سر تصاحب وارنر برادرز دیسکاوری (WBD) صرفاً یک دعوای معمولِ ادغام و تملک نبود؛ این اتفاق در اوایل دسامبر به لحظهای تبدیل شد که هالیوود بالاخره فهمید پایان یک دوره نزدیک است.
موضوع فقط این نبود که چه کسی کنترل HBO، وارنر برادرز یا گنجینهای از آیپیهای ابرقهرمانی را به دست میگیرد؛ مسئله اصلی، آینده صنعت سرگرمی بود. علاقه نتفلیکس و تد ساراندوس به WBD نمایانگر یک مسیر مشخص است: جهانی که در آن چند پلتفرم غولپیکر با مقیاس فناوری، همهچیز را در دست دارند و استودیوها بیشتر به محل تأمین محتوا برای موتورهای استریم تبدیل میشوند. در مقابل، چشمانداز پارامونت به مسیر دیگری اشاره میکند؛ آخرین تلاش برای پیوند استودیوهای سنتی، تلویزیون قدیمی و استریم در قالبی که هنوز شباهتی به هالیوودِ آشنای گذشته داشته باشد.
اینکه هر دو سناریو همزمان روی میز هستند و هیچکدام هم کاملاً اطمینانبخش به نظر نمیرسند، همان چیزی است که هالیوود را به لرزه انداخته است. این نبرد مدیران، خلاقان و سرمایهگذاران را وادار کرده با یک واقعیت ناخوشایند روبهرو شوند: حد وسط در حال ناپدید شدن است. یا باید بسیار بزرگ باشی، یا بهشدت آسیبپذیر. طنز ماجرا اینجاست که تا این لحظه، تنها برندهی واقعی شاید دیوید زسلاو، مدیرعامل WBD باشد؛ کسی که مدتها بهخاطر صرفهجویی افراطی، حذف محتوا و برخوردهای نهچندان دوستانه با هنرمندان مورد انتقاد بود و حالا صاحب شرکتی شده که همه خواهانش هستند.

سالها بود که سلسلهمراتب ابرقهرمانها ثابت به نظر میرسید: مارول در صدر، و دیسی جایی پایینتر. اما بهطرزی غیرمنتظره، در سال ۲۰۲۵ ورق برگشت. مارول هنوز کاپیتان آمریکا و چهار شگفتانگیز را در اختیار داشت، اما این دیسی بود که با سوپرمن از رقیبش پیشی گرفت.
ریبوت «مرد پولادین» به کارگردانی جیمز گان با افتتاحیهای ۱۲۵ میلیون دلاری روی پرده رفت و در نهایت حدود ۶۱۶ میلیون دلار در گیشه جهانی فروش کرد؛ رقمی بالاتر از Fantastic Four: First Steps با ۵۲۲ میلیون دلار، Captain America: Brave New World با ۴۱۵ میلیون دلار و Thunderbolts با ۳۸۲ میلیون دلار. در پایان، «سوپرمن» به پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی سال تبدیل شد: نخستین شکست گیشهای مارول از زمان آغاز عصر دنیای سینمایی MCU.

هالیوود بهتازگی با دلیل تازهای برای وحشت روبهرو شده است: بازیگری که نه غذا میخورد، نه میخوابد و نه وارد مذاکره میشود؛ چون اصلاً واقعی نیست. «تیلی نوروود»، بازیگر تولید شده با هوش مصنوعی که توسط شرکت لندنی Particle6 به مدیریت تهیهکننده الاین وندرولدِن و استودیوی هوش مصنوعی آن، Xicoia، ساخته شده بود، بهمحض آنکه مشخص شد آژانسهای استعدادیابی در حال بررسی نمایندگی او هستند، از یک آزمایش وهمآلود به نقطهای بحرانی برای صنعت بدل شد. واکنشها فوری و کاملاً انسانی بود: ستارهها خشمگین شدند و اتحادیه SAG-AFTRA بیانیهای صادر کرد که عملاً با صدای بلند اعلام میکرد: «این یک بازیگر نیست.» وندرولدِن تأکید میکند که تیلی قرار نیست جای کسی را بگیرد؛ او را محصول یک «ژانر هوش مصنوعی» میداند که بیش از آنکه به بازی زنده شباهت داشته باشد، به انیمیشن نزدیک است و ابزاری تازه برای روایت داستانها محسوب میشود. با این حال، نزدیک شدن تیلی به امضای قرارداد، ترسی انتزاعی را به بحثی واقعی درباره انتخاب بازیگر تبدیل کرد و پرسر و صداترین گفتوگوی وجودی سال را در صنعت به راه انداخت.

راکونی که در ویرجینیا به یک فروشگاه مشروبفروشی زد، چندین بطری را خرد کرد و بعد هم در تصاویر دوربینهای امنیتی در حالی دیده شد که کنار یک توالت از حال رفته بود، احتمالاً سالها زندگی میکند. تصاویر بهسرعت وایرال شدند و این موجود بامزه را به مشهورترین «حیوان اهل پارتی» از زمان چارلی شین تبدیل کردند. پیشبینی برای سال ۲۰۲۷: یک نقش در «زوتوپیا ۳».

کمپین تبلیغاتی سیدنی سوئینی برای برند American Eagle که بر جملهی نسبتاً آزاردهندهی «سیدنی سوئینی شلوار جینهای فوقالعادهای دارد» بنا شده بود، به یکی از عجیبترین درگیریهای فرهنگی سال تبدیل شد؛ جایی که منتقدان آنلاین این بازیِ کلامی را به طیفی از اتهامها، از بیحسی فرهنگی گرفته تا چشمکزدن به «کدهای پنهان» برتریطلبی سفیدپوستان، نسبت دادند. ناگهان یک برند مخصوص مراکز خرید، طوری مورد بازخواست قرار گرفت که انگار با یک بیانیه ایدئولوژیک طرف هستیم.
این جنجال خیلی زود پای گروهی از حامیان غیرمنتظره را هم وسط کشید؛ از مگین کلی گرفته تا دونالد ترامپ، که هر دو مشتاق بودند این تبلیغ را نشانهای از چیزی «بزرگتر» جلوه دهند. با گسترش و رادیکالتر شدن بحثها، سوئینی عمدتاً سکوت اختیار کرد. سرانجام در ماه دسامبر واکنش نشان داد و گفت با نفرت و تفرقه مخالف است و از شدت واکنشها ابراز شگفتی کرد.
در نهایت، آنچه این ماجرا آشکار کرد، کمتر به شلوار جین یا حتی «ژن» مربوط میشد و بیشتر دربارهی سلبریتی بودن در سال ۲۰۲۵ بود: اینکه چگونه یک تمرین سادهی برندسازی میتواند در چشمبههمزدنی به موضعگیری ایدئولوژیک تعبیر شود، و اینکه وقتی اینترنت تصمیم میگیرد یک کمپین معنایی فراتر از نیت اولیهاش دارد، یک ستاره تا چه حد کنترل اوضاع را از دست میدهد.

امسال هالیوود چیزی برای تشویق نداشت جز خودِ ترس. در حالی که فرنچایزهای قدیمی و ریبوتهای همیشگی در گیشه به نفسنفس افتاده بودند، دو فیلم ترسناکِ کاملاً اورجینال توانستند صدها میلیون دلار بفروشند. فیلم خونآشامی «گناهکاران» به کارگردانی رایان کوگلر، با بودجهای ۹۰ میلیون دلاری، در سراسر جهان ۳۶۷.۸ میلیون دلار فروش کرد و برخلاف انتظار، به یکی از مدعیان فصل جوایز بدل شد؛ تا جایی که نامزدی اسکار بهترین فیلم برای آن بهطور گسترده پیشبینی میشود. این موفقیت در شرایطی به دست آمد که پیشتر، قرارداد کوگلر، که به او اجازه میدهد در نهایت حقوق مالکیت این اثر را بازپس بگیرد، با پوزخند و تردیدهای فراوانی در صنعت مواجه شده بود.
در سوی دیگر، وارنر برادرز از طریق زیرمجموعهی نیو لاین خود، با قدرت وارد میدان شد و برای فیلم «Weapons» ساختهی زک کرگر، ۳۸ میلیون دلار هزینه کرد؛ رقمی که شامل دستمزد ۱۰ میلیون دلاری فیلمساز هم میشد. این ریسک نتیجه داد: کابوسِ یک شهر کوچک که با ناپدید شدن ناگهانی ۱۷ دانشآموز دبستانی آغاز میشود، در نهایت به فروش جهانی ۲۶۸.۲ میلیون دلار رسید. و ضربهی نهایی ماجرا این است که یکی از تحسینشدهترین آثار ترسناکِ اورجینال سال، حالا در آستانه تبدیل شدن به یک فرنچایز قرار دارد؛ با پیشدرآمدی که قرار است بر شخصیت عمه گلادیس، با بازی ایمی مدیگان، متمرکز باشد.

تا سال ۲۰۲۵، لندن به همان چیزی تبدیل شد که زمانی لسآنجلس بود: پرجنبوجوش و مملو از کار. در حالی که صحنههای فیلمبرداری ال.ای. نیمهخالی مانده بودند، پایتخت بریتانیا بهطور کامل رزرو شده بود؛ رونقی که از مشوقهای مالیاتی تهاجمی، نیروهای حرفهای گسترده و فضای سیاسیای میآمد که بسیاری از خلاقان هالیوود آن را قابلتحملتر از دورهی دوم ریاستجمهوری ترامپ میدانستند. سازمان Film London پیشبینی میکند طی پنج سال، ۹.۵ میلیارد پوند سرمایهگذاری تولید جذب شود؛ آن هم در شرایطی که استودیوهایی مانند پاینوود، ایلینگ و شینفیلد با ظرفیت کامل فعالیت میکنند و پلتفرمهای استریم نیز در حال گسترش حضور خود در بریتانیا هستند.
محاسبه سادهای است. تهیهکنندگان بریتانیایی میتوانند تا ۴۰ درصد از هزینهها را در قالب معافیت مالیاتی بازپس بگیرند، با مشوقهای حتی سخاوتمندانهتر برای جلوههای ویژه و فیلمهای مستقل. زیرساخت هم کار را تمام میکند: استیجهای در سطح جهانی، گروههای حرفهای باتجربه و نزدیکی جغرافیایی به اروپا. وقتی مشکلات مهاجرتی، تهدید تعرفهها و افت ۴۰ درصدی تولید در آمریکا پس از اعتصابات را هم اضافه کنیم، این جابهجایی بیشتر ساختاری به نظر میرسد تا مقطعی. لندن تاج هالیوود را نربود؛ این خودِ هالیوود بود که آن را روی میز جا گذاشت.

برنامه شبانه از دیرباز میدان نبردی سیاسی بوده است. اما در سال ۲۰۲۵، تلفات آن غیرقابل انکار شدند. شدیدترین ضربه در ماه ژوئیه رخ داد، زمانی که استیون کولبرت در جریان ضبط برنامه The Late Show اعلام کرد که شبکه CBS قصد دارد این مجموعه را در ماه مه خاتمه دهد. کولبرت گفت به او گفته شده این تصمیم کاملاً مالی بوده است، هرچند خودش هم پذیرفت که جای تعجب ندارد اگر کسی بپرسد آیا سالها نقد تند او نسبت به ترامپ نقشی در این تصمیم داشته است یا خیر.
زمانبندی این خبر هم بحثبرانگیز بود. شرکت مادر CBS، پارامونت گلوبال، در حال درخواست تأیید دولت برای ادغام با Skydance بود، و همزمان ترامپ درگیر دعوای حقوقی با ۶۰ Minutes بود که تنها دو هفته پیش از قطع برنامه کولبرت با توافقی ۱۶ میلیون دلاری پایان یافت.
با نزدیک شدن کولبرت به خداحافظی، نگاهها به جیمی کیمل معطوف شد و بهطور کوتاه آینده او نیز به نظر نامطمئن میرسید. در سپتامبر، پس از یک اظهار نظر درباره چارلی کرک، برنامه Jimmy Kimmel Live! در شبکه ABC، متعلق به دیزنی، به حالت تعلیق نامحدود درآمد. کیمل تنها سه شب بعد، با بازگشت گسترده مردم و موج لغو اشتراکهای Disney+، دوباره به آنتن بازگشت. تا دسامبر، ABC قرارداد کیمل را برای یک سال دیگر تمدید کرد و واقعیت تلویزیون شبانه در سال ۲۰۲۵ را روشن ساخت: سیاست هنوز میتواند باعث از دست رفتن یک برنامه شود مگر آنکه مخاطب نظر دیگری داشته باشد.

در سال ۲۰۲۵، لسآنجلس همزمان با دو نوع فاجعه روبهرو شد: یکی طبیعی و دیگری کاملاً ساخته دست انسان.
اوایل ژانویه، آتشسوزیهای گسترده مناطق Pacific Palisades و Altadena را درنوردید و هزاران نفر از جمله بخش بزرگی از فعالان صنعت سرگرمی را آواره کرد. سالها پس از اینکه تیتر خبرها فروکش کرد و جمعآوری کمکها پایان یافت، بسیاری از ساکنان همچنان پراکنده بودند و تلاش میکردند زندگی خود را بازسازی کنند، در حالی که صنعت پیشتر در حال سقوط آزاد بود.
سپس در ژوئن، شهری که از آتشسوزیها آسیب دیده بود، با حمله نیروهای تفنگداران دریایی و گارد ملی مواجه شد، چرا که لسآنجلس به خط مقدم سرکوب مهاجرتی دولت ترامپ تبدیل شده بود. هزاران مهاجر در یورشهای اغلب خشونتآمیز ICE بازداشت شدند، خانوادهها از هم جدا شدند، کسبوکارها مختل شدند و جوامع کاملاً آسیب دیدند. این تشدید بحران، اعتراضات گستردهای را برانگیخت و نخستین استفاده از نیروهای نظامی در جنوب کالیفرنیا توسط رئیسجمهور از زمان شورشهای رادنی کینگ بیش از سی سال پیش را رقم زد.

در سال ۲۰۲۵، فهرست شرکتهای سرگرمیای که کارمندان خود را اخراج نکرده بودند کوتاهتر از آنهایی بود که دست به این کار زده بودند البته اگر بتوانید حتی یکی پیدا کنید. کاهش نیروها سریع و همهگیر بود. دیزنی در ژوئن صدها شغل را حذف کرد. در ژوئیه، Warner Bros. Motion Picture Group برنامهای برای کاهش ۱۰ درصد از نیروی کار خود اعلام کرد. لاینزگیت در سپتامبر، پس از اینکه پیشتر ۸ درصد از کارکنان خود را از دست داده بود، ۵ درصد دیگر را نیز کاهش داد. پارامونت یکی از شدیدترین ضربهها را در اکتبر وارد کرد و پیش از ادغام با Skydance، ۲,۰۰۰ شغل را حذف نمود. شرکتهای کوچکتر نیز در امان نبودند: Anonymous Content، Fifth Season و Blumhouse نیز همگی کوچکتر شدند.

در سال ۲۰۲۵، پرصداترین صدای داخلی هالیوود خودش بخشی از نمایش شد. مت بِلونی — مغز متفکر What I’m Hearing در Puck و مجری تأثیرگذار پادکست The Town، از پادشاه شایعات صنعت به مرز سلبریتی شدن رسید؛ با حضور طولانی در The Studio به کارگردانی سث روگن و یک پروفایل کامل در نیویورک تایمز. او همچنین در پرتفوی هالیوود Vanity Fair ظاهر شد و الهامبخش یک گروه واتساپ ستارهمحور و فقط با دعوت به نام Matt Baloney شد. برای کسی که بزرگترین شغل قبلیاش ویرایش یک جزوه کماهمیت به نام The Hollywood Reporter بود، کار چندان بدی نیست.

این ماجرا همه آنچه یک رسوایی رسانهای میتوانست بخواهد داشت: رابطهای عاشقانه با یک نامزد ریاستجمهوری. رایان لیزا انتقامش را با انتشار سری یادداشتهای هرچه بیشتر آتشزا در Substack گرفت. نویسنده مشهور پیشین New York Magazine پس از علنی شدن رابطهاش با رابرت اف. کندی جونیور، که اکنون وزیر بهداشت و خدمات انسانی ترامپ است، به داغترین شایعه سال تبدیل شد. کتاب نوززی درباره این تجربه، Amerian Canto، با یک پروفایل درخشان در نیویورک تایمز منتشر شد. اما کمپین انتقام بهموقع و دقیق او، فروش کتاب را به شدت کاهش داد و نویسنده را به یک چهره اجباراً ثابت در رسانههای زرد تبدیل کرد.

سالها بود که گفته میشد ستارههای سینما در حال کم فروغ شدن هستند. اما در سال ۲۰۲۵، به نظر میرسید چراغها کاملاً خاموش شدهاند. دواین جانسون نتوانست با The Smashing Machine تماشاگران را به سینماها بکشد و تنها ۱۱ میلیون دلار در بازار داخلی فروش داشت. Die My Love جنیفر لارنس بهسختی به ۵.۵ میلیون دلار رسید و After the Hunt جولیا رابرتز تنها ۳.۲ میلیون دلار فروخت. حتی گلن پاول که سالها بهعنوان پاسخ نسل هزاره به تام کروز معرفی شده بود با The Running Man شکست خورد و کمتر از ۴۰ میلیون دلار در آمریکای شمالی فروخت، در حالی که بودجه آن بیش از ۱۰۰ میلیون دلار گزارش شده بود.
نسخه امسال Mission: Impossible نتوانست از مرز ۲۰۰ میلیون دلار در بازار داخلی عبور کند، افتی چشمگیر برای فرنچایزی که معمولاً عملکردی بسیار بالاتر دارد. البته چند نکته مثبت هم بود: F1 برد پیت به ۱۸۹ میلیون دلار رسید اما تعداد آنها بسیار کم بود. بله، بزرگترین موفقیت سال شامل بازیگران سینمایی جیسون موموآ و جک بلک بود، اما جذابیت اصلی، مرغ انیمیشنی مکعبیشکل بود که به Minecraft کمک کرد تا ۴۲۳ میلیون دلار فروش داخلی داشته باشد.

در سال ۲۰۲۵، هالیوود با نوع جدیدی از «تماسهای یادداشتی» روبهرو شد. عجیبترین نمونه در اواخر نوامبر رخ داد، وقتی پارامونت موافقت کرد Rush Hour 4، دنبالهای که بسیاری در شهر گمان میکردند برای همیشه متوقف شده، را توزیع کند، پس از آنکه ترامپ شخصاً برای آن فشار آورد.
همزمان، ترامپ در طول سال بهطور علنی با تلویزیون شبانه درگیر بود خواستار برکناری استیون کولبرت میشد، از ایجاد اختلال در برنامه جیمی کیمل استقبال میکرد و تهدیدهای گستردهتری علیه آنچه «ضدآمریکایی» میخواند، مطرح میکرد. تا پایان سال، پیام به هالیوود روشن بود: این دولت فقط فرهنگ را زیر نظر نداشت، بلکه تلاش میکرد آن را برنامهریزی کند.
سال ۲۰۲۵ در هالیوود شبیه سال «لباسهای نو امپراتور» بود. با این تفاوت که امپراتور، موگلر به تن داشت. حال و هوا از همان ابتدای مراسم گرمی شکل گرفت، وقتی بیانکا سنسوری، همسر کانیه وست، با لباسی ظاهر شد که به نظر میرسید درک شوقآمیز و اشتباهی از پارچه باشد. اینترنت منفجر شد، گزارشها حاکی از دخالت امنیتی بود و فرشهای قرمز در سراسر جهان بیسروصدا سطح تحمل خود را بازتنظیم کردند.
از آن نقطه به بعد، ماجرا به اوج رسید. در مهمانی اسکار Vanity Fair، فضا بیشتر شبیه «نمایش بورلسک مودبانه» بود تا «ریسک مد». سپس مت گالا برگزار شد، جایی که زویی کراویتز، کندال جنر و مارگو رابی به شفافیت استراتژیک روی آوردند و ثابت کردند که اگر قرار است «هیچ چیز» به تن داشته باشید، بهتر است لباس سفارشی باشد. کن تلاش کرد با ممنوع کردن لباسهای برهنه مقابله کند، حرکتی که عمدتاً یادآور سلطه این سبک شد. تا پایان سال، لباس برهنه دیگر شوکهکننده نبود بلکه صرفاً کارآمد بود. در اقتصاد توجه شلوغ هالیوود، سریعترین راه برای جلب نگاهها باقی ماند.
حضور رسانه در همه جا یعنی شفافیت. صحنهای که روی صفحه نمایش غولپیکر کنسرت کلدپلی ضبط شد موجب شد تا همه، از جمله همسران زوجی که تصویرشان دیده شد، هم وارد ماجرا شوند و این اتفاق به سرعت به یکی از پربینندهترین لحظات سال بدل شد. تابستان گذشته دوربینهای ورزشگاه ژیلت در ماساچوست روی یک زوج تمرکز کردند که وحشت فوری و غیرقابل انکار آنها با پوشاندن صورت، بلند شدن و ترک صندلی و بعد یک دعوای تمامعیار، نشان داد که این صحنه خصوصی باید برای خود آنها باقی میماند. کارآگاهان آنلاین به سرعت این زوج را شناسایی کردند و روشن شد مدیران ارشد یک کمپانی هستند و این جزئیات باز هم کار را تشدید کرد.

شاید غیرمنتظرهترین موفقیت سال ۲۰۲۵ در قالب یک بافت بنفش، رقصهای هماهنگ و شمشیرهای مقدس ظاهر شد. KPop Demon Hunters از نتفلیکس و سونی پیکچرز، انیمیشن فانتزی درباره گروه موسیقی دخترانه خیالی Huntrix که روزها در صدر جدولهای موسیقی هستند و شبها شیاطین را نابود میکنند، در نگاه اول به نظر یک پروژهی طاقچهای میآمد. اما این اثر به پدیدهای تمامعیار تبدیل شد. فیلم فراتر از دنیای طرفداران کیپاپ شکوفا شد و به یک موفقیت واقعی بدل شد، بهویژه آهنگ جذاب Golden که بهطور شگفتانگیزی صدر جدول Billboard Hot 100 را به خود اختصاص داد. ویدیوهای کودکان که این آهنگ را به انگلیسی و کرهای میخواندند، شبکههای اجتماعی را پر کرد و یک موسیقی متن انیمیشنی را به یک همخوانی جهانی تبدیل کرد. حتی Huntrix در رژه روز شکرگزاری Macy’s امسال نیز حضور داشت.

کلمه F در سال ۲۰۲۵ یک «لحظه» پیدا کرد و تقریباً در هر جایی که نگاه میکردید ظاهر شد.
در جریان یک مصاحبه زنده درباره جنگ اسرائیل و ایران، رئیسجمهور آن را بهطور معمول اما با تأکید و مکرر به کار برد و سپس افزود: «میفهمید منظورم چیست؟» این لحظه در سراسر جهان بازتاب یافت، سرخط خبرهای شوکهکننده و مقالات تحلیلی را برانگیخت و در یک تغییر کوچک اما گویا، نیویورک تایمز تصمیم گرفت کلمه را بهطور مستقیم چاپ کند.
اما ترامپ تنها نبود. دموکراتها ماهها بود که محدودیتها را شل کرده بودند. در یک تجمع، نماینده مکسین دکستر بهطرز بهیادماندنی اعلام کرد: «من در عمومی خیلی فحش نمیدهم، اما باید ترامپ را بکوبیم» جملهای که بین رهایی هیجانی و هشدار گرامری جای گرفت.
تا آن زمان، هالیوود بخش زیادی از عادیسازی را انجام داده بود. استانداردهای آزاد پلتفرمهای استریم و فیلمهای بلاکباستری که فحش را بهعنوان علامت نگارشی به کار میبردند، ارزش شوکهکننده کلمه را تقریباً از بین برده بودند. ریاضی فرهنگ عامه سال را در نظر بگیرید: Deadpool & Wolverine که ۱۱۶ بار از F استفاده کرده و موفق بود، در حالی که Snow White دیزنی هیچ فحشی نداشت و شکست خورد.

به نظر میرسید که دیزنی خیلی دیر در ژوئن از شرکت هوش مصنوعی تولیدکننده محتوا، Midjourney، شکایت کرد، چرا که هوش مصنوعی سالها بود که آثار خلاقانه هنرمندان را به سرقت میبرد. «دزدی، دزدی است»، مدیر ارشد حقوقی شرکت در بیانیهای همراه با دادخواست گفت؛ یونیورسال هم به شکایت پیوست.
اما این هیجان زیاد طول نکشید. تنها چند ماه بعد، دیزنی یک میلیارد دلار در OpenAI سرمایهگذاری کرد و اعلام کرد به مشتریان اجازه خواهد داد با ابزارهای هوش مصنوعی نسخههایی از شخصیتهای خود شرکت را تولید کنند. باب ایگر، مدیرعامل، در یک تماس با سرمایهگذاران در نوامبر گفت: «هوش مصنوعی به ما امکان میدهد… تجربهای بسیار جذابتر برای کاربران Disney+ فراهم کنیم، از جمله توانایی آنها برای ایجاد محتوای [هوش مصنوعی] تولیدشده توسط خودشان.» او آیندهای را ترسیم کرد که در آن طرفداران بتوانند دارت ویدر یا مرد آهنی خود را بسازند. پیام واضح بود: استودیوها ممکن است از سرقت کتابخانههایشان توسط هوش مصنوعی عصبانی شوند اما زمانی که کنترل ماشین را در دست دارند، از کسب درآمد از کپیها کاملاً راضی هستند.

روابط عمومیهای هالیوود به مدیریت بحران عادت دارند، اما در سال ۲۰۲۵، خودشان گرفتار بحران شدند. تیمهای بحران، تیمهای بحران استخدام کردند. دادخواستها روانه شد. تغییر سمتها به یک شایعه هفتگی تبدیل شد. شرکتها تکهتکه شدند، ادغام شدند، زیر پرچمهای جدید باز زنده شدند یا بهطور آرام ناپدید شدند. صنعتی که بر پایه حفظ اسرار و روابط ساخته شده بود، ناگهان خود را در میانه یک جنگ داخلی یافت.
زمینهی این بحران، اعداد و ارقام خشن بود. با کاهش تعداد برنامهها، کمپینهای جوایز کوچکتر و بودجههای بازاریابی در حال کاهش، روابطعمومیها با یک حقیقت ناخوشایند روبهرو شدند: میتوان فیلم ساخت بدون یک روابط عمومی، اما یک روابط عمومی نمیتواند بدون فیلم فعالیت کند. با افزایش اخراجها در استودیوها، کسانی که وظیفه شکل دادن به روایتها را داشتند، خود را بیچیز برای ارائه دیدند.
جراحی پلاستیک زمانی هم از نظر واقعی و هم نمادین در خفا نگه داشته میشد. وقتی زیر تیغ میرفتید، هفتهها مخفی میشدید، کبودیها را پشت شالها و عینکهای بزرگ پنهان میکردید و ادعا میکردید صورت کشیده شما نتیجه یک خواب خوب یا یک رژیم معجزهآساست.
امروزه، جراحی پلاستیک به چیزی تبدیل شده که میتوان با افتخار در اینستاگرام به رخ کشید. میتوان به خاطر آن از کارداشیانها گلایه یا تشکر کرد که غیرواقعی بودن را واقعی کردند. دوران جدید شفافیت، که به آن افتخار میشود، از ماه مه آغاز شد، وقتی کریس جنر ۷۰ ساله صورت جدید ۴۰ ساله خود را آشکار کرد. دخترش کایلی هم به سرعت جزئیات افزایش سینه خود را فاش کرد تا عقب نماند. به زودی، همه از کریستین کاوالاری گرفته تا باربارا کورکوران بهصورت علنی جراحیها و تغییرات خود را به نمایش گذاشتند.
بزرگترین بهرهبرداران، خود جراحانی بودند که نامشان مطرح شده بود؛ آنها یک شبه سلبریتی شدند و نرخهای خود را بالا بردند، در حالی که زنان سراسر آمریکا بهطور جمعی فریاد میزدند: «من هم همان چیزی را میخواهم که او دارد.»

در سالی پر از شکستهای سینمایی، کاملترین ناکامی متعلق به The Alto Knights بود. درام گانگستری به کارگردانی باری لوینسون و با بازی رابرت دنیرو در دو نقش، حدود ۹ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت، در حالی که بودجه آن بیش از ۴۵ میلیون دلار بود؛ حتی بدتر از Snow White دیزنی که هرچند با مشکل مواجه شده بود، دستکم سر و صدا کرد. Alto Knights با افتتاحیهای ضعیف آغاز شد و تقریباً بلافاصله ناپدید شد و به یکی از معدود آثار استودیویی تبدیل شد که تقریباً در فرهنگ عامه حضور نداشت.

از میان تمام ضربههایی که هالیوود در سال ۲۰۲۵ متحمل شد، هیچکدام به اندازه مرگ تقریباً همزمان دایان کیتون و رابرت ردفورد تلخ نبود. این فقط از دست دادن دو ستاره محبوب نبود؛ بیشتر شبیه تأییدی دوباره بود بر اینکه کل ایدهای از هالیوود سرانجام از دسترس خارج شده است. کیتون و ردفورد متعلق به زمانی بودند که ستارهها نیازی به توضیح دادن خود، کسب درآمد از خود یا حضور دائم نداشتند تا اهمیت پیدا کنند. ردفورد مرد نقش اول تمامعیار آمریکایی را به شخصیتی محتاط، درگیر و درونی تبدیل کرد. کیتون هم ناراحتی و ناپایداری را به نوعی جذابیت سرسختانه بدل کرد. آنها به مخاطب اعتماد داشتند که به جای تعقیب شدن، به اثر توجه کند. مرگ آنها فراتر از خبر فوت بود؛ پایان آرام قراردادی را نشان داد که هالیوود زمانی با مخاطب خود داشت؛ اینکه انسان بودن، نامطمئن بودن و کمی رازآلود بودن هنوز میتواند کافی باشد.

هیچ چیزی در سال ۲۰۲۵ به اندازه یک استراتژی بازاریابی چندپلتفرمی و دقیق نمیگفت: «دوستت دارم.» برای تیلور سوئیفت و معشوق بازیکن فوتبالش، تراویس کلسی، ماه اوت پر از اتفاق خوب بود. در روز ۱۳ اوت، تیلور سوئیفت ظاهر مورد انتظار و پرهیجان خود را در پادکست پرطرفدار کلسی، New Heights، داشت و قطعاتی از آخرین آلبومش Life of a Showgirl را پیشنمایش کرد و همزمان تعداد شنوندههای پادکست را به، خب، اوج جدید رساند. کمتر از دو هفته بعد، در روز ۲۵ اوت، این دو خبر نامزدی خود را در اینستاگرام با یک پست مشترک اعلام کردند که رکورد بیشترین لایک (۳۷ میلیون) برای کسی غیر از رونالدو یا مسی را شکست. زیر مجموعهای از عکسهای صمیمی که حلقه نامزدی میلیون دلاری و ساعت کارتیر سوئیفت را به وضوح نشان میداد، نوشت: «معلم انگلیسی و معلم ورزشت دارند ازدواج میکنند.» و همانطور که همیشه برای سوئیفت مرسوم است، کامنتها غیرفعال بودند.

تایتانیک و کشتی فوق لوکس جف بیزوس، Koru، چه وجه اشتراکی دارند؟ هر دو نماد شناور نابرابری فاحش ثروت هستند و هر دو میزبان لئوناردو دیکاپریو بودهاند. این بازیگر از جمله مهمانان منتخب و متنوع رده A در مراسم ازدواج پر زرق و برق بنیانگذار آمازون با لورن سانچز در اواخر ژوئن بود؛ یک جشن سهروزه ونیزی که مهمانانی به ظاهر متفاوت مانند اپرا وینفری، تام برادی، سیدنی سوئیفت، ایوانکا ترامپ و جمعی از کارداشیانها و کوشنرها را گرد هم آورد. این مراسم ۵۰ میلیون دلاری که با یک مهمانی کفبازی روی عرشه آغاز شد و در کلیسای San Giorgio Maggiore به اوج رسید، در شهر غرقشده (ونیز) واکنش برانگیخت و دیوارهای باستانی آن پر شد از پیامهای ضد بیزوس.
دیدگاهتان را بنویسید