بحران چهل سالگی: نشانهها، اثرات و راهحلهای مقابله
بحران میانسالی یک دوره طبیعی در زندگی افراد است که معمولاً از 35 تا 55 سالگی پایداری میکند. برخی از علائم بحران میانسالی شامل بیقراری، ناامیدی، بیحوصلگی، تغییرات شغلی شتابزده، و حتی رها کردن خانواده و سر به کوه و بیابان گذاشتن میشود. در این دوران، فرد ممکن است نسبت به زندگی، پیشه یا شریک زندگی خود احساس ملال کند و برای ایجاد تغییر در زندگی خود، میلی قوی را حس کند. سویهٔ مثبت این دوران “آغاز فردیت” یا شروع فرایند تحقق نفس یا “خودشکوفایی” است که تا هنگام مرگ ادامه مییابد.
بحران میانسالی به شکلهای مختلف، از خفیف تا خطرناک، بروز میکند و بر سلامتی، رفاه و وضعیت مالی فرد تأثیر میگذارد. ازآنجاکه اغلب میانسالان در این دوره فرزندان خود را بزرگ کرده و بهعنوان والدین وظایف چندانی ندارند، مایلاند کارهایی انجام بدهند که در گذشته به دلیل وجود فرزندان از انجام آن چشمپوشی کرده بودند.
درمانهای غیر درمانی بحران میانسالی شامل پذیرش و شناخت این دوران، پرهیز از شتابزدگی، تجدید عشق با همسر، مراقبه و ذهن آگاهی و بهرهگیری از مشاوره از کارشناسان مشاوره، روانشناس یا مشاور مالی میباشد. این رویکردها میتوانند کمک کنند تا شخص بهدرستی با بحران میانسالی روبرو شود و از آن بهسلامت گذر کند و این بحران را به فرصت خودشکوفایی تبدیل کند.
سواد زندگی نوشت: بحران میانسالی در افراد به شکلهای خفیف یا خطرناک بروز میکند و بر سلامتی، رفاه و وضعیت مالی افراد تأثیر میگذارد. اگر افراد علائم و نشانههای این دوران و بحران آن را بشناسند و بهمحض بروز این علائم، کاری انجام دهند، میتوانند از آن بهسلامت گذر کرده و این بحران را به فرصت خودشکوفایی تبدیل کنند.همه کسانی که 35 سالگی را پشت سر گذاشتهاند با تغییراتی که در خلقوخو، رفتار و احساساتشان پدید آمده آشنایند یا از دیدن علائمی در خود که سابقه نداشته تعجب کردهاند: بیقراری، ناامیدی، بیحوصلگی، تغییرات شغلی شتابزده، و حتی رها کردن خانواده و سر به کوه و بیابان گذاشتن. این تغییرات ورود به دوران میانسالی را به یکی از بزرگترین چالشهای هر فرد در دوران میانسالی بدل میکند. در دوران میانسالی که 35 تا 55 سالگی را در برمیگیرد، فرد ممکن است نسبت به زندگی، پیشه یا شریک زندگی خود احساس ملال کند و برای ایجاد تغییر در زندگی خود، میلی قوی را حس کند. سویهٔ مثبت این دوران “آغاز فردیت” یا شروع فرایند تحقق نفس یا “خودشکوفایی” است که تا هنگام مرگ ادامه مییابد. در این درس ضمن تشریح علائم و پیامدهای میانسالی راهکارهای غلبه و گذر از بحران میانسالی ارائهشده است.بحران میان سالی چیست؟اولین بار الیوت ژاک (Elliot Jaques) در سال ۱۹۶۵ مفهوم بحران میانسالی را مطرح کرد و روانشناسان پیروِ فروید (Freud) مانند کارل یونگ (Carl Jung) به صورتی گسترده از آن استفاده کردند. بحران میانسالی دورهای طبیعی در زندگی افراد است که طی آن فرد از دورهٔ جوانی به دورهٔ میانسالی وارد میشود. اریک اریکسون، در نظریه معروف هشت مرحلهای خود، این مرحله را “بزرگسالی میانه” نامید و اینگونه توضیح داد: مرحلهای که مردم بهطور طبیعی با سؤالاتی در مورد معنی و هدف زندگی خود دستوپنجه نرم میکنند. به اعتقاد اریکسون، با تنظیمات لازم در دوران میانسالی، افراد میتوانند تا آخرین مرحله از زندگی، تحت عنوان “اواخر بزرگسالی”، به رضایتی طولانیمدت دست یابند.در دوره میانسالی، افراد دستاوردها، اهداف و داشتههای فعلیشان را با آنچه در جوانی یا نوجوانی آرزو داشتند مقایسه میکنند. بنا به مطالعات انجامشده، مردان و زنان بحران میانسالی را تجربه میکنند، اما علائم و پیامدهای این بحران در آنها متفاوت است. مردان اغلب بر دستاوردهایشان تمرکز میکنند و تمایل دارند موفقیتهایشان را به اطرافیان ثابت کنند اما زنان تمایل دارند ظاهر فیزیکی و جذابیتهای ظاهریشان را حفظ کنند. در مردان میانسالی با عصبانیت، پرخاشگری، بیتفاوتی و ترک کار یا منزل همراه است و در زنان با ناامیدی، افسردگی، بیحوصلگی و افسوس و سرزنش دیگران. ازآنجاکه اغلب میانسالان در این دوره فرزندان خود را بزرگ کرده و بهعنوان والدین وظایف چندانی ندارند، مایلاند کارهایی انجام بدهند که در گذشته به دلیل وجود فرزندان از انجام آن چشمپوشی کرده بودند.نکته جالبتوجه اینکه، افرادی که در جوانی و نوجوانی با علایق و آرزوهای خود زندگی کرده و به راه خود رفتهاند، کمتر از سایرین به بحران میانسالی دچار میشوند و پذیرش میانسالی برایشان راحتتر است؛ اما دستهٔ دیگر که اکثریت را تشکیل میدهند، ناگهان درمییابند که سنشان بالا رفته، زمان گذشته و آنها هنوز برای رؤیاها و آرزوهایشان کاری نکردهاند. آگاهی به این موضوع میتواند برای این گروه از مردان و زنان افسوس و پشیمانی زیادی به بار آورد و موجب بروز علائم و پیامدهای میانسالی در شکلی حاد شود.درهرحال، بحران میانسالی در این افراد به شکلهای خفیف یا خطرناک بروز میکند و بر سلامتی، رفاه و وضعیت مالی افراد تأثیر میگذارد. اگر افراد علائم و نشانههای این دوران و بحران آن را بشناسند و بهمحض بروز این علائم، کاری انجام دهند، میتوانند از آن بهسلامت گذر کرده و این بحران را به فرصت خودشکوفایی تبدیل کنند.علائم بحران میانسالی در مردان و زنانهمانطور که ذکر شد، یکی از شایعترین نشانههایی که در دوران بحران40سالگی دیده میشود آشفتگی روحی و افسردگی است. با استناد به مقالهای که توسط مجله آمریکایی آتلانتیک به چاپ رسیده است، علائم افسردگی مرتبط با بحران میانسالی در مردان و زنان مقداری متفاوت خواهد بود. برای مثال اکثر بانوان حالاتی مشابه غم و اندوه، ناامیدی، فقدان احساس لذت و خستگی جسمی را تجربه میکنند. این در حالی است که آقایان علاوه بر این نشانهها، با موارد زیر هم دستوپنجه نرم خواهند کرد:- پرخاشگری- تحریکپذیری- افزایش ریسکپذیری- از دست دادن کنترل- عصبانیت ناگهانیدکتر Stephen Mechanick مدیر گروه روانپزشکی بیمارستان برین مار میگوید: علت اختلاف در نشانههای بحران میانسالی میان زنان و مردان بهویژه درزمینهٔ اختلال افسردگی، به باورهای فرهنگی جای افتاده بین مردم بازمیگردد. بر اساس بخش بزرگی از این اعتقادات، مردان دارای خلقوخویی تهاجمیتر هستند و کمتر روی احساسات خود تمرکز میکنند؛ اما نمیتوان این تفکر نسبتاً غالب را بهکل یک جامعه تعمیم داد. عصبانیت علامت مشکلی زمینهای است و لزوماً همیشه با افسردگی در ارتباط نخواهد بود. بدین ترتیب بهاحتمالزیاد زنان و مردان به یک نسبت با علائم بحران میانسالی روبهرو خواهند شد و تنها در چگونگی ابراز آن متفاوت خواهند بود.پیامدهای بحران میانسالیطبق مطالعهای که نتایج آن در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد، پیامدهای ورود به یکی از اساسیترین دهههای زندگی یعنی از 35 تا 55 سالگی میتواند از هر فردبهفرد دیگر بسیار متمایز باشد؛ اما بهطورکلی حداقل یکی از موارد زیر تجربه خواهند شد:تغییرات ناگهانی در خلقوخو، رفتار و احساساتبروز تغییرات ناگهانی در فرد از اولین نشانههای دوران میانسالی است. کسانی که دچار بحران میانسالی میشوند ممکن است اقدام به تغییر ناگهانی شغل، روابط عاطفی، محل و شهر سکونت یا سرووضع خود کنند. این افراد میل شدیدی به ایجاد تغییر پیدا میکنند و در این زمینه تصمیمهای شتابزدهای میگیرند که ممکن است قابلبرگشت نباشد.تغییر در عادات خوابدوره میانسالی با تغییر در عادات خوابیدن فرد بهصورت ناتوانی در خوابیدن یا میل به زیاد خوابیدن همراه است. این تغییر در خواب مستقیماً بر روی زندگی روزانه فرد تأثیر گذاشته و پیامدهای منفی به همراه دارد.تغییر در روابط و جایگزینی دوستان قدیم با رفقای جدیدِ جوانفردی که با بحران میانسالی درگیر است از طی شدن جوانی خود و نزدیکی به مرگ بیمناک شده و ناخودآگاه برای مقابله با این مسأله با رفقای قدیم خود که یادآور سن واقعی و گذشتهٔ به گمان او ازدسترفته هستند قطع رابطه کرده و در جستجوی یافتن دوستان جوان برمیآید تا در رابطه با جوانان میانسالی خود را فراموش کند.توجه زیاد بهظاهرافراد درگیر با بحران میانسالی برای به تعویق انداختن درک خود از میانسالی بیش از گذشته به سرووضع و ظاهر خود حساس شده به اقداماتی ازجمله رنگ کردن موها، تراشیدن ریش و سبیل، پوشیدن لباس جوانانه و بهکارگیری انواع کرمها برای رفع چینوچروک از پوست صورت و بدن دست میزنند.احساس ناامیدی و بیتفاوتیممکن است یک فرد با فرارسیدن دوران میانی زندگی بهمرور و ارزیابی دستاوردها و شکستهای خود چه در روابط عاشقانه و چه ازنظر مالی، اخلاقی و دانشگاهی بپردازد. باوجودآنکه ممکن است در سنین دیگر دیدگاه سالمتری به این دسته مسائل وجود داشته باشد، اما بحران میانسالی سبب میشود که مردم بهویژه مردان با حساسیت بیشتری به موارد مذکور نگاه کنند و دچار احساسات منفی مانند عدم موفقیت، اندوه، فقدان و ناامیدی شوند.ترس از مرگیکی دیگر از علائمی که بهکرات دیده میشود، ترس و دلهره شدید ناشی از تفکر پیرامون موضوع مرگ خواهد بود. بازهم این مشکل بیش از بانوان به سراغ آقایان خواهد رفت و با القای مداوم احساس ناراحتی، اضطراب و عصبانیت را تبدیل به همراهانی طبیعی خواهد ساخت.استرس مالیاسترس مالی معمولاً به دلیل تصور بیکفایتی در تأمین نیازهای خود، همسر و فرزندان ایجاد میشود و بهتدریج ذهن فرد را به تسخیر خود درخواهد آورد. درواقع حتی ممکن است هیچگونه کمبود اقتصادی هم وجود نداشته باشد، اما بحران 40 سالگی منجر به افت سطح انرژی مغز علاوه بر بدن شده و تفکرات نادرست را تکرار میکند.تغییرات سلامتیهمانطور که میدانیم با افزایش سن سلولهای بدن وارد روند پیری میشوند و ازاینرو یک سری مشکلات مرتبط با سلامت جسمانی تقریباً غیرقابلاجتناب هستند؛ اما بخش عمدهای از این چالشها نیز بهوسیله بحران 40 سالگی خلق میشوند و عملاً ازنظر علمی اثبات پذیر نیستند. برای مثال فشارخون بالا، کلسترول، دیابت و یا عدم توانایی برقراری رابطه جنسی مواردی هستند که با افزایش سن در ارتباط خواهند بود؛ اما هر یک از این مشکلات با استرس، اضطراب دائمی و احساس ترس تشدید میشوند و این در حالی است که انسان با یک ذهن آرام قادر به حل شمار زیادی از بیماریهای خود خواهد بود.سایرازجمله دیگر عوارض بحران میانسالی میتوان به افزایش یا کاهش شدید وزن، حسادت ورزی، بیخوابی، احساس کلافگی، بیتوجهی بهظاهر، عدم توانایی تصمیمگیری، مشکلات ارتباطی و فراموشکاری اشاره کرد.راهکار غلبه و گذر از بحران میانسالیدوران میانسالی بهعنوان بخشی طبیعی از زندگی برای تمام افراد وجود دارد. مطالعات روانشناسان نشان میدهد که وجود این دوران الزاماً با بروز بحران و پیامدهای منفی همراه نیست و میتوان با لحاظ کردن مواردی میانسالی را به نقطه عطفی برای پختگی و خودشکوفایی فردی بدل کرد.پذیرش و شناخت میانسالیروبرو شدن با دوران جدیدی از زندگی که با تغییرات فیزیولوژیکی و ذهنی در انسان همراه است و پذیرش آن مهمترین رویکردی است که ما را درافتادن به بحران میانسالی حفظ میکند. آگاهی یافتن از تغییرات خلقی و رفتاری این دوران فرد را کمک میکند تا به شناسایی خود دست یابد و بتواند خود را برای مواجهه با تغییرات پیش رو آماده کند.پرهیز از شتابزدگیدوران میانسالی با افزایش ریسک همراه است و میل شدید به تغییر در بسیاری از اوقات سبب اقداماتی میشود که پیامدهایی منفی و زیانبار برای شخص به همراه دارد. ازاینرو در این دوره تصمیمات خود را با اطرافیان و معتمدانی بزرگتر از خود در میان بگذارید یا انجام آن را موکول به بعد کنید. همچنین نوشتن تصمیمها و مرور مجدد آن میتواند شمارا از اتخاذ تصمیمهای شتابزده مصون دارد.تجدید عشق با همسر خودیکی از پیامدهای بحران میانسالی نیاز افراد به روابط عاطفی جدید و پرشور است. اگر شخص نتواند این رابط را درون خانواده و با همسر خود تجدید و احیا کند به روابط خارج از ازدواج خود سوق مییابد که بدترین ضربه را به زندگی او وارد میآورد. پس لازم است تلاش کنیم تا در میانسالی روابط عاطفی و عاشقانه خود را با همسر خویش احیا کنیم و با طرح موضوع و اجرای برنامهها و ایدههای مناسب این مرحله را به تجدید میثاق عاطفی با همسر وزندگی زناشویی تبدیل کنیم.مراقبه و ذهن آگاهیدر دوران میانسالی و در پیِ آگاهی به ناپایداری زندگی و حتمی بودن مرگ، بهترین راهکار درنیفتادن به ناامیدی و افسردگی ناشی از آگاهی به مرگ و استفاده مثبت از آن در پیش گرفتن مراقبه است به هر روش و با هر مسلکی که موردعلاقه فرد باشد. مراقبه و ذهن آگاهی تأثیر بسیار مؤثری در کاهش اضطراب و استرس ناشی از میانسالی داشته و زمینه را برای خودشکوفایی فرد و رضایتمندی از زندگی مهیا میکند.بحران میانسالی چقدر طول میکشد؟روانشناسان دانشگاه استفورد معتقد هستند که مدتزمان پایداری این بحران از هر فردبهفرد دیگر کاملاً متفاوت است و وابستگی زیادی به تفاوتهای روانشناختی میان افراد دارد؛ اما بر اساس یافتههای مطالعه مذکور چنانچه هیچگونه اقدامی در جهت درمان و بهبودی انجام نشود، بحران40سالگی میتواند تا5سال از عمر فرد را درگیر خود سازد و پیامدهایی را ایجاد کند که گاهی برطرف ساختن آنها چندین سال دیگر طول خواهد کشید.این در حالی است که آگاهی و پذیرش میانسالی و انجام مراقبه و تمرینات ذهن آگاهی در کنار احیای روابط عاشقانه با همسر و سایر موارد میتوانند نتیجه را بهکلی تغییر دهد.