تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

راز و رمز زندگی زیبای قیصر امین پور: شعر، عشق و حقیقت تاریکی پشت پرده مرگ او

در حاشیه های جنگ ایران و عراق، شاعر قیصر امین پور با شعر و ادبیات خود، دوستداران و طرفداران زیادی را به خود جذب کرد. او در دوران جوانی در بسیاری از شب های شعر در جبهه های دفاع مقدس شرکت کرد و با شعرخوانی در مناطق مختلف عملیاتی، هنرش را به نمایش گذاشت. قیصر امین پور به عنوان یکی از شاعران معاصر بارز ادبیات فارسی شناخته می‌شود، که با آثاری همچون “آینه‌های ناگهان”، “گل‌ها همه آفتابگردان اند” و “دستور زبان عشق” به ثبت وجود خود در ادبیات ایران پرداخت.

قیصر امین پور در حادثه ناگهانی تصادف رانندگی، شدیداً مجروح شده و پس از چندین عمل جراحی و درمان، در سال 1386 به دلیل شدت جراحات و ایامی بعد، درگذشت. محل خاکسپاری این شاعر بزرگ در شهرستان گتوند، در کنار مقبره شهدای گمنام این منطقه است.

قیصر امین پور با شعر های عاشقانه، اجتماعی و فلسفی خود، جاودانه شده و به یادگار هنری قابل تحسین برای نسل‌های آینده باقی مانده است. او همواره در دلهای دوستداران ادبیات، زنده خواهد ماند و به عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته و تاثیرگذار در ادبیات قرن حاضر، به یاد خواهد شد.

نمناک نوشت: بیوگرافی قیصر امین پور شاعر بزرگ قرن معاصر به همراه آثار و تاریخ تولد و فوت ایشان.بیوگرافی و زندگینامه قیصر امین پور شاعرنام: قیصرنام خانوادگی:امین پورتاریخ تولد:1338/2/2تاریخ فوت: 1386/8/8همسر:زیبا اشراقیفرزندان:یک دخترمدرک تحصیلی:دکترای ادبیات فارسیزندگی شخصی قیصر امین پوردر دوم اردیبهشت ماه 1338 درشهرستان گُتوند خوزستان متولد شد و در واقع محل تولد قیصر امین پور روستایی میان شوشتر و دزفول در خوزستان بوده است. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت.امین پور در سال 1357 دیپلم تجربی گرفت و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. وی در سال 1358 با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست. قیصر امین پور مجدداً در سال 1363 تغییررشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال 1376 با دریافت مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. با توجه به این توضیحات، در پاسخ به سوال قیصر امین پور شاعر چه قرنی است میتوان گفت، ایشان شاعر قرن معاصر بودند.نام مادر قیصر امین پور و پدر ایشاننام پدر دکتر قیصر امین پور مراد و نام مادرم ایشان فرنگیس بود که وقتی دو یا سه ساله بوده است، مادرش درگذشت. پدرش در دزفول کارمند در سازمان آب و برق و مادرش نیز خانه‌دار بود.خواهر و برادران قیصر امین پوردکتر امین پور دو برادر داشت که یکی از آنها تنی و دیگری ناتنی بود؛ همچنین، چهار خواهر داشت و خودش فرزند کوچک مادر مرحومش بوده.ازدواج و همسر قیصر امین پورقیصر امین پور در سال 1368 هنگام سپری کردن آخر دوره کارشناسی خود با هم دانشگاهی اش، زیبا اشراقی ازدواج کرد که ثمره این زندگی یک دختر است. زیبا اشراقی، همسر آقای قیصر امین پور در سال 1396، کتاب “این ترانه بوی نان نمی‌دهد:سبک‌شناسی ترانه‌های قیصر امین پور” را نوشت و منتشر کرد.فعالیت قیصر امین پور در حوزه ادب و شعردکتر قیصر امین پور از زمرهِ شاعرانی بود که از همان آغاز فعالیت های حوزه هنری به جمع گروه شعر آنجا پیوست و همگام با سایر شاعران فعال حوزه هنری در بسیاری از شب های شعر برگزار شده در جبهه های دفاع مقدس شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی به شعرخوانی پرداخت.او عضو شورای شعر و ادبیات حوزه بود و در تشکیل جلسات شعرخوانی و نقد و بررسی شعر و تشویق و ترغیب شاعران جوان انقلاب نقش مؤ ثر و ارزنده ای داشت. سپس به جمع نویسندگان و شورای سردبیری مجله سروش نوجوان پیوست.همچنین دکتر امین پور به تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اشتغال داشت.ویژگی اشعار قیصر امین پورویژگی‌های شعر قیصر امین پور شامل موارد زیر می‌شود:مضمون بکراندیشه‌های نوزبان امروزیگوناگونی موضوعاتوزن شعریسانحه تصادف و علت مرگ قیصر امین پوروی در آخرین روزهای سال 1377 دچار سانحه تصادف در جاده کناره شمال گردید و به شدت مجروح شد.شدت جراحات وارده به دکتر امین پور به حدی بود که وی به دفعات تحت عمل های مختلف جراحی قرار گرفته و برای ادامه معالجات برای مدت کوتاه به کشور انگلستان اعزام شد. وی در سال 1381 تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفت و بهبودی نسبی یافت ولی بعدها در آبان ماه 1386 درگذشت.آرامگاه قیصر امین پور کجاست؟قیصر امین پور در شهرستان گتوند و در کنار مقبره شهدای گمنام این شهرستان بخاک سپرده شد.آثار قیصر امین پورچهار اثر مهم از قیصر امین پور سوال کرده بودید که در ادامه لیستی از آثار مکتوب این شاعر معروف را برایتان لیست کرده ایم.طوفان در پرانتز(نثر ادبی) 1365منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان) 1365مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان) 1368بی بال پریدن (نثر ادبی) 1370مجموعه شعر آینه های ناگهان 1372به قول پرستو (شعر نوجوان) 1375گزینه اشعار ( مروارید) 1378مجموعه شعر گل ها همـه آفتابگردان اند 1380دستور زبان عشقمعروف ترین آثار قیصر امین پورشعر ناگهان چقدر زود دیر میشود قیصر امین پورحسرت همیشگی:حرف های ما هنوز ناتمام…تا نگاه می کنی:وقت رفتن استباز هم همان حکایت همیشگیپیش از آنکه با خبر شویلحظه عزیمت تو ناگزیر می شودآی…ای دریغ و حسرت همیشگیناگهانچقدر زوددیر می شودشعر معروف سراپا اگر زرد و پژمرده ایم قیصر امین پورسراپا اگر زرد و پژمرده‌ایمولی دل به پاییز نسپرده‌ایمچو گلدان خالی، لب پنجرهپُر از خاطرات ترک خورده‌ایماگر داغ دل بود، ما دیده‌ایماگر خون دل بود، ما خورده‌ایماگر دل دلیل است، آورده‌ایماگر داغ شرط است، ما برده‌ایماگر دشنه دشمنان، گردنیم!اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم!گواهی بخواهید، اینک گواه:همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم!دلی سربلند و سری سر به زیراز این دست عمری به سر برده‌ایمشعر عاشقانه کوتاه از قیصر امین پور با مضمون دوستت دارممن از عهد آدم تو را دوست دارماز آغاز عالم تو را دوست دارمچه شب‌ها من و آسمان تا دم صبحسرودیم نم نم:تو را دوست دارمنه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!من ای حس مبهم تو را دوست دارمسلامی صمیمی‌تر از غم ندیدمبه اندازه‌ی غم تو را دوست دارمبیا تا صدا از دل سنگ خیزدبگوییم با هم:تو را دوست دارمجهان یک دهان شد هم آواز با ما:تو را دوست دارم، تو را دوست دارمشعر مرگ قیصر امین پورپیراهنی از شتاب خواهم پوشیددیدار تو را به شوق خواهم کوشیدگر آتش صد هزار دوزخ باشیای مرگ، تو را چو آب خواهم نوشیدشعر قیصر امین پور در مورد خداپیش از اینها فکر می‌کردم خداخانه ای دارد کنار ابرهامثل قصر پادشاه قصه هاخشتی از الماس خشتی از طلاپایه های برجش از عاج و بلوربر سر تختی نشسته با غرورماه برق کوچکی از تاج اوهر ستاره، پولکی از تاج اواطلس پیراهن او، آسماننقش روی دامن او، کهکشانرعد وبرق شب، طنین خنده اشسیل و طوفان، نعره توفنده اشدکمه ی پیراهن او، آفتاببرق تیغ خنجر او ماهتابهیچ کس از جای او آگاه نیستهیچ کس را در حضورش راه نیستپیش از اینها خاطرم دلگیر بوداز خدا در ذهنم این تصویر بودآن خدا بی رحم بود و خشمگینخانه اش در آسمان، دور از زمینبود، اما در میان ما نبودمهربان و ساده و زیبا نبوددر دل او دوستی جایی نداشتمهربانی هیچ معنایی نداشتهر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدااز زمین، از آسمان، از ابرهازود می‌گفتند:این کار خداستپرس وجو از کار او کاری خطاستهرچه می‌پرسی، جوابش آتش استآب اگر خوردی، عذابش آتش استتا ببندی چشم، کورت می‌کندتا شدی نزدیک، دورت می‌کندکج گشودی دست، سنگت می‌کندکج نهادی پای، لنگت می‌کندبا همین قصه، دلم مشغول بودخوابهایم، خواب دیو و غول بودخواب می‌دیدم که غرق آتشمدر دهان اژدهای سرکشمدر دهان اژدهای خشمگینبر سرم باران گرز آتشینمحو می‌شد نعره هایم، بی صدادر طنین خنده ی خشم خدا …نیت من، در نماز و در دعاترس بود و وحشت از خشم خداهر چه می‌کردم، همه از ترس بودمثل از بر کردن یک درس بودمثل تمرین حساب و هندسهمثل تنبیه مدیر مدرسهتلخ، مثل خنده ای بی حوصلهسخت، مثل حل صدها مسئلهمثل تکلیف ریاضی سخت بودمثل صرف فعل ماضی سخت بودتا که یک شب دست در دست پدرراه افتادم به قصد یک سفردر میان راه، در یک روستاخانه ای دیدم، خوب و آشنازود پرسیدم:پدر، اینجا کجاست؟گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!گفت:اینجا می‌شود یک لحظه ماندگوشه ای خلوت، نمازی ساده خواندبا وضویی، دست و رویی تازه کردبا دل خود، گفتگویی تازه کردگفتمش، پس آن خدای خشمگینخانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟گفت:آری، خانه او بی ریاستفرشهایش از گلیم و بوریاستمهربان و ساده و بی کینه استمثل نوری در دل آیینه استعادت او نیست خشم و دشمنینام او نور و نشانش روشنیخشم، نامی ‌از نشانی های اوستحالتی از مهربانی های اوستقهر او از آشتی، شیرین تر استمثل قهر مهربان مادر استدوستی را دوست، معنی می‌دهدقهر هم با دوست معنی می‌دهدهیچ کس با دشمن خود، قهر نیستقهری او هم نشان دوستی است…تازه فهمیدم خدایم، این خداستاین خدای مهربان و آشناستدوستی، از من به من نزدیک تراز رگ گردن به من نزدیک ترآن خدای پیش از این را باد بردنام او را هم دلم از یاد بردآن خدا مثل خیال و خواب بودچون حبابی، نقش روی آب بودمی‌توانم بعد از این، با این خدادوست باشم، دوست، پاک و بی ریامی‌توان با این خدا پرواز کردسفره ی دل را برایش باز کردمی‌توان درباره ی گل حرف زدصاف و ساده، مثل بلبل حرف زدچکه چکه مثل باران راز گفتبا دو قطره، صد هزاران راز گفتمی‌توان با او صمیمی ‌حرف زدمثل یاران قدیمی‌ حرف زدمی‌توان تصنیفی از پرواز خواندبا الفبای سکوت آواز خواندمی‌توان مثل علفها حرف زدبا زبانی بی الفبا حرف زدمی‌توان درباره ی هر چیز گفتمی‌توان شعری خیال انگیز گفتمثل این شعر روان و آشنا:پیش از اینها فکر می‌کردم خدا… قیصر امین پور در جوانی

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!