چرا همیشه نپژوهیم به آنچه که میگوییم؟
دکتر محمود سریعالقلم در مجموعه 30 نکتهای که ارائه داده است، به مسائلی پرداخته است که برخی افراد معتقدند که همه چیز در زندگی باید بر اساس آنها شکل بگیرد. او از نکتههایی مانند عدم خواندن کتاب، عدم اهمیت دادن به رشد شخصیت، تمرکز روی پول و شهرت به جای اخلاق و ارزشهای انسانی و عدم تمرکز بر تربیت مدنی و تقویت احساس تعلق به جامعه سالم سخن گفته است.
وی از برخی عوامل موثر بر این شیوه فکری در جامعه ایران نیز سخن گفته و به عللی مانند فراموشی اصول انسانی و ارزش ها، افزایش منافع شخصی واعتبار بیش از اندازه به پول و قدرت، عدم توجه به تربیت فردی و اجتماعی و اتکاء زیاد به رسانههای اجتماعی اشاره کرده است.
این نکات نشان دهنده نیاز به توجه بیشتر به ارزشهای انسانی، تربیت اخلاقی و افزایش سواد انتقادی در جامعه ایران است. این موارد به تقویت نهادهای اجتماعی و فرهنگی و بهبود کیفیت زندگی مردم کمک خواهند کرد.
خبرآنلاین نوشت: بیان 30 نکته دکتر سریع القلم، اکنون برای مردم ایران به ویژه کسانی که با اینترنت سروکار دارند کم و بیش آشناست. محمود سریعالقلم در 30 نکته اخیرش به دلایل این که برخی در باره همه چیز نظر می دهند می پردازد با این پرسش اساسی که چرا مراقب آنچه می گوییم نیستیم؟۱) چون کتاب نمیخوانیم؛۲) چون اهمیتِ رشد شخصیت، حتی ده درصدِ نظام آموزشی نیست؛۳) چون نظام آموزشی بر حفظ کردن استوار است تا فکر کردن؛۴) چون تربیتِ خانوادگی بیشتر بر احساسات استوار است تا رشد فردی؛۵) چون نیاموختهایم حرف زدن، مسئولیت دارد؛۶) چون وقتی به پول میرسیم احساسِ قدرت میکنیم؛۷) چون وقتی به قدرت میرسیم احساسِ برتری میکنیم؛۸) چون عموماً دو هدفِ کلیدی را در زندگی دنبال میکنیم: پول و شهرت؛۹) چون منافع شخصی بر رفتار اخلاقی غلبه دارد؛۱۰) چون اصلِ نگاه به انسانهای دیگر ابزاری است؛۱۱) چون افراد، یک دفعه به جایگاهی غیرمنتظره میرسند؛۱۲) چون بیاحترامی به انسانها در جهان سوم خیلی پیامد ندارد؛۱۳) چون نیروهای احساسی بر عقلِ محاسبهگر غلبۀ نود درصدی دارند؛۱۴) چون فکرِ قبل از سخن، فرصتِ تمرین ندارد؛۱۵) چون افراد، جوگیر میشوند؛۱۶) چون تعداد فالوور به مراتب مهمتر از داشتنِ پِرنسیپ است؛۱۷) چون معلوم نیست مسئول تربیتِ مدنی کیست؛۱۸) چون تربیت، از خانواده و کلاسِ درس به جهان مجازی منتقل شده است؛۱۹) چون عنصر “زمان” در سخن گفتن تعطیل است؛۲۰) چون بیثباتی اقتصادی، تعادل رفتاری را مختل کرده است؛۲۱) چون آشنایی با ادبیات فارسی به شدت ضعیف شده است؛۲۲) چون درناخودآگاهِ افراد، بخشِ رعایتِ حقوقِ دیگران قفل است؛۲۳) چون گروههای مرجع فرهنگی در جامعه تغییر کردهاند؛۲۴) چون روانشناسی فهم دیگران در بسیاری ازافراد ضعیف است؛۲۵) چون زرنگیهای دمِ دست مهمتر از میراثِ شخصیتی است؛۲۶) چون تصور میکنیم دیگران متوجه نیات ما نمیشوند؛۲۷) چون احساسِ تعلق به یک جامعۀ سالم، خیلی ضعیف است؛۲۸) چون زندگی امری جدی نیست؛۲۹) چون به دوامِ واژههای منفی در ذهن انسان واقف نیستیم؛۳۰) چون بسیاری، حتی پنج صفحه درمورد خودشان نمیتوانند بنویسند.*عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتیراضیه میرزاحیدری