تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

جشنواره بهاری با نوروز ۱۴۰۳، آغاز زیبایی‌های عاشقانه و احساسی

نوروز یکی از جشن‌های مهم مردم ایران است که همزمان با آغاز بهار جشن گرفته می‌شود. این جشن به سنت های قدیمی ایرانی بازمی‌گردد و همراه با تبریک و سرسلامتی به دوستان و خانواده ها همراه است. شعرا پارسی زبان در این ارتباط به ترانه شعر کرده و از زیبایی های بهار و روزهای نوروزی ستایش کرده‌اند. نویسنده این متن گزیده ای از این شعرهای زیبا را به همراه تصویری از طبیعت به زبان فارسی معرفی کرده است. از خواندن این اشعار و تماشای تصاویر زیبا احساسات خوبی در مخاطب به وجود می‌آید و جشنواره نوروز را با فریاد حسنای بهار و بهبودی و تازگی این ایام شادابی می‌شناسد. امید است که با خواندن این نوشته و تماشای تصاویر زیبا از طبیعت، شادی و خوشحالی در دل شما نیز زیاد شود و امیدواریم که این ایام نوروز و بهار برایتان پر از شادی و خوشبختی باشد.


فراروـ نوروز یکی از کهن‌ترین سنت‌های ایرانی است که از روزگار جمشید به یادگار مانده است و ایرانیان همزمان با آغاز بهار فرا رسیدن نوروز باستانی را جشن می‌گیرند. یکی از سنت‌های زیبای نوروز تبریک گفتن عید و سرسلامتی به اعضای خانواده و دوستان است. این تبریک می‌تواند به صورت یک متن محبت‌آمیز یا شعری زیبا در شبکه‌های اجتماعی باشد. بسیاری از شاعران پارسی گوی در وصف بهار و نوروز طبع آزمایی کرده‌اند و اشعار زیبایی را در وصف آن سروده‌اند. در این مطلب گزیده‌ای از اشعار زیبای شاعران پارسی را در وصف بهار و ستایش نوروز گردآوری کرده‌ایم که در ادامه تقدیم به شما کاربران گرامی خواهد شد.
آن شب که تو در کنار مایی روز استوان روز که با تو می‌رود نوروز استسعدی***جدا از رویت‌ای ماه دل افروز!نه روز از شب شناسم نه شب از روزوصالت گر مرا گردد میسرهمه روزم شود، چون عید نوروزباباطاهر همدانی***عید و نوروز من آن است که پیشم باشی.چون نباشی تو، چه عیدست و چه نوروز مرا؟!قندی مشهدی***بهاری داری از وی برخور امروزکه هر فصلی نخواهد بود نوروزگلی کورا نبوید آدمی‌زادچو هنگام خزان آید، برد بادنظامی گنجوی***جهان از باد نوروزی جوان شدزهی زیبا که این ساعت جهان شدشمال صبحدم مشکین نفس گشتصبای گرم رو عنبرفشان شدتو گویی آب خضر و آب کوثرز هر سوی چمن جویی روان شدعطار***زمستان را بود فرجام، نوروزچنان، چون تیره شب را عاقبت، روزفخرالدین اسعد گرگانی***نوروز شد و بنفشه از خاک دمیدبر روی جمیلان چمن نیل کشیدکس را به سخن نمی‌گذارد بلبلدر باغ مگر غنچه به رویش خندیدوحشی بافقی***با تابش زلف و رخت‌ای ماه دلفروزاز شام تو قدر آید و از صبح تو نوروزاز جنبش موی تو برآید دو گل از مشکوز تابش روی تو برآید دو شب از روزسنایی***دست‌هایت رخت نوروز من‌اندجان شیرینم! بپوشانم مراحسنا میرصنم***به کام تو گردد سپهر بلنددلت شاد باد و تنت بی‌گزندهمه ساله بخت تو پیروز بادشبان سیه بر تو نوروز بادفردوسی***چه فرقی می‌کند نوروز باشد، فطر یا قربان؟تو را هرگاه می‌بینم، برایم بی‌گمان عید استمحمود احمدی***نوروز رسید و باغ را زیبا کردگل بر سر شاخه شوخ شد، غوغا کردبا شوق بهار و سال نو بلبل مستراهی به سراپرده گل پیدا کردنجوا کاشانی‌ای به سیما همان که می‌دانیتو شهی ما همان که می‌دانیصبح نوروز روی روشن توشام یلدا همان که می‌دانیابن یمین***به باز آمدنت چنان دلخوشمکه طفلی به صبح عیدپرستویی به ظهر بهارعلی باباچاهی***با وصال او دلم را نیست پروای بهشتدر چنان عیدی، کسی یاد آورد نوروز را؟!اوحدی***بفرمایید فروردین شود اسفند‌های مانه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخند‌های ماقیصر امین پور***آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهاروای از آن سال که بی‌یار، بهارش برسدسید علی صالحی***نوروز شد و جهان برآورد نفسحاصل ز بهار عمر ما را غم و بسابوسعید ابوالخیر***دیرگاهی است که افتاده‌ام از خویش به دورشاید این عید به دیدار خودم هم برومقیصر امین پور***در آرزوی بوی گل نوروزم در حسرت آن نگار عالم سوزماز شمع سه گونه کار می‌آموزم‌می‌گویم و می‌گدازم و می‌سوزممسعود سعد سلمان***وزیده باد نوروزی، کجایی‌ای گل نازم؟که بی‌تو در گلستان‌ها نباشد شوق پروازمبهار و سوسن و سنبل همه معشوقه بلبلتو هم مثل گلی جانا که هستی نغمه سازمحیدرعلی جمشیدی***بر شانه من، بار غمت سنگین استمانند دلم، رباعی‌ام غمگین استاز راه رسید عید، اما بی‌تونوروز فقط «اول فروردین» استسجاد رشیدی پور***از همه سوی جهان جلوه او می‌بینمجلوه اوست جهان کز همه سو می‌بینم.چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گلآن نگارین همه رنگ و همه بو می‌بینمشهریار***نوروز شد، غلطید روی سفره‌ام سیبتعیدی بده‌ای برکت یک سال در جیبت!تو نسخه‌ای کمیاب با خط خود حافظکردند با خورشید صبح عید، تذهیبتگفتی: بیا و کفترک! بر بام من بنشینپرواز را برد از سرم آن کاف تحبیبت…آرش شفاعی***دیده روشن اگر خواهی چو نوردر نظر با مردم بینا نشینخیمه از خانه به صحرا می‌زنیموقت نوروز است و ما صحرانشینشاه نعمت‌الله ولی
***چو بابونه چو یاس و یاسمن مستگل زیبای الوانم تو هستیتو مهری، مهربانی همچو نوروزبه گل‌ها مهر سوزانم تو هستیدر این دنیای پر تشویش رنگینوفای عهد و پیمانم تو هستیسیمین بهبهانی***عید نوروز من آن است که بینم رویت***بهار من بود آنگه که یار می‌آید

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!