زیبایی شعر حافظ در چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳: سر زلف تو در دست نسیم افتادست
فالگیری از آثار ادبی نشاندهندهٔ اعتقادات و باورهای دیرینه ما است. در گذشته، مردم به آثار ادبی معتقد بودند و به آنها ارج مینهادند. اما، این روزها تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانهمان باقی مانده است. شعرهای حافظ دربارهٔ زیبایی و جذابیت زنانه هستند و به شیوهای هنرمندانه و معنوی نوشته شدهاند. در این شعرها، حافظ از زیبایی و جذابیت زنانه و اثرات آن بر جان و قلب خود سخن میگوید. او با اشعار خود به ترغیب و پند دادن به مخاطب میپردازد. در تفسیر عرفانی این شعرها، به معانی عمیقتر و فلسفیتر آنها پرداخته میشود. با خواندن و تفکر در اشعار حافظ، مخاطب میتواند از عمق و زیبایی آنها بهرهمند شود و درک بهتری از معنای زندگی پیدا کند. اشعار حافظ هنر، زیبایی و عمق خاصی دارند که تاثیر و تاثیرات آنها تا به امروز باقی مانده است.
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادستدل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر استلیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیستنقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذارچیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی توای مونس جانخاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاستاز سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
سایه قد تو بر قالبمای عیسی دمعکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبتبر در میکده دیدم که مقیم افتادست
حافظ گمشده را با غمتای یار عزیزاتحادیست که در عهد قدیم افتادست
شرح لغت: سودا: رونوشت، مسوده، سیاهی/سواد سحر: رونوشت جادو/نقطه دوده: لکه سیاهی، نقطه سیاه/حلقه جیم: دایره حرف (ج)/ زلف مشکین: زلف مشک مانند، زلفی به سیاهی و عطر مشک/گلشن فردوس: باغ بهشت.
تفسیر عرفانی:
۱-به مساله و موضوعی توجه داری که فارغ و آسوده شدن از آن برایت بسیار مشکل است. گرفتار وسوسه عجیبی شده اید. گویی تمام اندیشه و زندگی شما را تصاحب کرده است. بهترین راه آنست که بدون رودر بایستی و تعارف، هر آنچه را که لازم است، با او در میان بگذاری. اگر او توجه کرد و عمل نمود، آسوده خاطر باش، ولی اگر وقت گذرانی نمود، با توکل بر خدا، فوری، دوری بجوی که ادامه دادن، شایسته نیست.
۲- حافظ در بیت هفتم میفرماید:
*ای یار عیسوی نفس جان بخش، سایه قامت تو بر پیر من، پرتو و انعکاس نوری است که بر استخوان پوسیده تابد و آن را زنده سازد. محبت آنست که از هر دو سوی باشد و یکطرفه رنج آور است.
تعبیر غزل:
انسانی بسیار حساس هستی، ولی از این حساسیتهای بی مورد جز غم و غصه چیزی عایدت نمیشود و کارهایت را مشکل و دشوار میکند. تو که سالها به دنبال انجام این نیت بودهای چرا حالا که وقت عمل رسیده با تصورات بیجا و حساسیتها و حسادتها کار خود را خراب میکنی. پیش از آنکه فرصت را از دست بدهی به خود بیا تا دم عیسایی او به زندگیت روحی تازه بخشد.