سه نشانه از اینکه شریک عاطفی شما جوان مانده است!
ذکر فرود و نظریههای وی برای زندگی و روابط بزرگسالان بسیار ارزشمند است. او بر اهمیت دوران کودکی برای شکلدهی شخصیت و رفتارهای افراد در بزرگسالی تأکید داشته است. این نکته درست است که تجربههای دوران کودکی ما میتواند بر روی رفتارها و روابط مان در بزرگسالی تأثیر گذار باشد.
از طرفی، شخصیت و ترجیحات ما در زندگی عاطفی و اجتماعی میتواند نتیجه تجربیات کودکی ما باشد. اشخاصی که در دوران کودکی نادیده گرفته یا تنها چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند، ممکن است در بزرگسالی به دنبال تأیید و ارزشگذاری از طرف دیگران باشند. همچنین، اشخاصی که در دوران کودکی نباید به صورت کافی عشق و حمایت دریافت کردهاند، ممکن است در بزرگسالی به دنبال تأیید و محبت از دیگران باشند.
از آنجا که تأثیرات دوران کودکی بر روی زندگی بزرگسالی اثرگذار است، اهمیت دارد که روابط عاطفیمان را از دیدگاههای مهربان و شفاف فرویدی بررسی کنیم. این نگاه ما را قادر میسازد تا به شریک عاطفی خود با همدلی و تکیهگاهی درک شده نگریم و او را در خروج از زخمهای نادیده دوران کودکی کمک کنیم. از سرنوشت و روند روابط بزرگسالان، زیگموند فروید همچنین احتمال حامل شدن زخمهای نادیده گذشته توسط افراد در روابط عاطفی بزرگسالی را بررسی میکند و به ما کمک میکند که از این مسایل برای بهتر فردا نجات پیدا کنیم.
تک فان-اگر اهل کتابخوانی باشید احتمال اینکه نام «پدر علم روانکاوی» را شنیده باشید زیاد است. بله درباره زیگموند فروید صحبت میکنیم. ذهن فروید مملو از ایدههایی درباره ذهن ما بود اما مهمترین نکته شاید اشاره او به دوران کودکی و تأثیر این دوران روی رفتارهای بزرگسالی ما است.به گزارش تک فان، فروید میگفت که نخستین سالهای کودکی بنیان شخصیت ما به عنوان بزرگسال را شکل میدهند.«کودک در حال رشد به وسیله نظام پاداش و تنبیه وظایف اجتماعیاش را میآموزد و از این طریق است که به او آموزش داده میشود که امنیت او در زندگی به این بستگی دارد که والدینش (و البته آدمهای دیگر) او را دوست داشته باشند و قادر باشند عشق او به خودشان را باور کنند.»بنابراین فروید میگوید دوران کودکی آجرهایی است که شخصیت، واکنشها و روابط ما در بزرگسالی شکل میدهد. فروید به اینکه تجربههای دوره کودکی ما چگونه روی زندگی بزرگسالی ما، به خصوص نزدیکترین روابطمان، اثر میگذارد، علاقه داشت.او باور داشت پویایی رابطه ما با دیگران، عادات بازیها و حسی که از خویشتنمان داریم ناشی از همان سالهای اولیه کودکی است.آیا تاکنون شده احساس کنید که شریک عاطفیتان ممکن است در دوران کودکی مشکلاتی داشته است؟ اگر پاسختان مثبت است احتمالا باید نگاهی دقیقتر بیندازید و او را از دریچه لنزهای مهربان فروید ببینید.در این مقاله با تک فان همراه باشید تا 3نشانه روانشناسی که نشان میدهند شریک عاطفیتان کودکی شادی نداشته است را با شما در میان بگذاریم.1.آنها همیشه توجه میخواهند و میخواهند که دوست داشته بشوندبه بچه کمسنی در یک جمع خانوادگی فکر کنید. آنها تنها و مغفولمانده هستند. آنها بچههایی هستند که در حالتی استیصالگونه و ناامید خواهان وقت و توجه شما هستند. اما درست مثل هر بچهای، نکته غمانگیز آن است که تنها چیزی که دریافت میکنند خرده توجهاتی است که مثل تکههای نانی که برای کبوتران ریخته میشود جلوی آنها گذاشته میشود.این نوع پویایی رابطه خیلی شایعتر از چیزی است که تصورش را کنید. درحقیقت، فروید میگوید: «کودک دنبال توجه نیست بلکه دنبال عشق است.»مشخص شده که بسیاری از آدمها این کشمکشهای کودکی را بدون آنکه حتی متوجه باشند به روابط بزرگسالیشان منتقل میکنند. آنها در بزرگسالی نیز مدام نیازمند تأیید و ارزشگذاری توسط دیگران هستند. بنابراین ممکن است به نظر برسد که شریک عاطفی شما اغلب به دنبال توجه دیگران و دوست داشته شدن توسط آنهاست و حتی ممکن است برخی اوقات به دنبال توجه آدمهایی در خارج از رابطهاش با شما باشد.شریک عاطفی شما ممکن است استیصالگونه به دنبال تأیید هر فردی در اطرافش باشد و بترسد اگر این توجه را دریافت نکند توسط آنها طرد شود. فروید میگوید:این نوع رفتار ناشی از نوعی کودکی است که در آن عشق و حمایت عاطفی به قدر کافی نبوده است. در زیر این نوع رفتارها علاقه عمیق به عشق و پذیرش از سمت دیگران وجود دارد.فهم این نکته به ما کمک میکند تا اگر شریک عاطفیمان چنین کیفیاتی را نشان میدهد با او همدلی و از او حمایت کنیم. او احتمالا حامل زخمهای نادیده دوره کودکی است.2.به شدت توسط ایگو و غرورشان پیش میروندهرگز متوجه شدهاید که شریک عاطفیتان همواره خودش را در الویت قرار میدهد؟ آن هم حتی وقتی این کار به شما لطمه و آسیب وارد کند؟ به نظر میرسد که آنها همیشه شیفته نیازها و امیال خودشان هستند و تقریبا تا جایی میخواهند نیازهایشان را برآورده کنند که فکر میکنید هیچکس دیگری برایشان اهمیتی ندارد حتی شما.با نگاهی به عقاید فروید متوجه میشویم که شیوه بزرگ شدن ما به فهم این رفتار در بزرگسالی کمک میکند. چرا این بزرگسالان تا این حد روی خودشان متمرکز هستند و خودخواهی میکنند؟فروید میگوید:«کودکان به طور کل بر مبنای خواستههای نفسشان عمل میکنند و شدیدا احساس نیاز میکنند که باید به هر طریقی که شده همه نیازهاشان را مرتفع کنند و در این مسیر از هر نوع خودخواهی یا بیادبی فروگذار نمیکنند.»فروید درواقع میگوید همه کودکان نسبتا خودخواه هستند. البته که این رفتار طبیعی است. کودکان همیشه میخواهند از عروسک تازه تا بستنی میخواهند همیشه همه چیز مال آنها باشد. معامله با کودکان معنا ندارد چون تمام عواید یک معامله باید مال آنها باشد.نکته اینجاست که آنها فقط این چیزها را نمیخواهند بلکه به این چیزها نیاز دارند. بنابراین برای رسیدن به این چیزها از هر راهبردی از التماس و گریه تا حتی رفتارهای خشن و داد و فریاد برای رسیدن به این خواستهها استفاده میکنند و تا زمانیکه آنچه میخواهند را به دست نیاورند آرام نمیشوند.اینجا جایی است که فروید میگوید ایگو یا نفسِ ما در حال عمل کردن است. این نفس میتواند تا بزرگسالی کودک را همراهی کند. این گفته تا حدی زیادی درست است: برخی آدمها تا بزرگسالی هم «منم منم» میکنند و خودخواهیشان را در کودکی جا نمیگذارند.فروید همچنین میگوید: « ایگو (نفس) در خانه خودش صاحبخانه نیست.» معنایش این است که ما نمیتوانیم همیشه رفتارهایمان را کنترل کنیم زیرا آن احساساتی که در زیر رفتارها و امیال ما وجود دارد، بدون آنکه تشخیص بدهیم، رفتار ما را هدایت میکند.بنابراین گاهی شریک عاطفی شما ممکن است بدون آنکه بداند رفتارهایی انجام میدهد که میتواند آزارتان دهد. باید تشخیص بدهید که این رفتارها از کدام ناحیه ناشی شده و چه تأثیری میتواند روی رابطه شما داشته باشد.3.خیلی مضطرب و پراسترس به نظر میرسدآیا شریک عاطفیتان اغلب نگران و به شدت مضطرب به نظر میرسد؟ آیا در موقعیتهایی که بقیه احساس آرامش دارند او دچار هراس و ترس میشود؟ آیا به طرد شدن یا انتقاد شنیدن به شدت حساس است؟ همه اینها سرنخهایی است که به دوران کودکی میرسد.فروید عقیده جالبی درباره اضطراب و جایی که در کودکی از آن ناشی شده است، داشت. او میگفت: «اضطراب در کودکی بیان این حقیقت است که آنها فقدان کسی که دوستش دارند را احساس میکنند.»برطبق فروید، اضطراب بزرگسالی ناشی از اضطراب کودکی و مشکلاتی است که هرگز حل نشده است. فروید باور داشت که دلایل اضطراب به احساساتی مرتبط است که فرد در دوران کودکی و نسبت به مراقبین اولیهاش داشته است. ممکن است نشاندهنده این باشد که آنها چمدانهایی از گذشته را با خود حمل میکنند.احساس بیثباتی، غفلت و حتی آزار و اذیت در دوران کودکی همگی میتوانند به اضطراب بزرگسالی منجر شوند. هر تجربهای که در سالهای اول کودکیشان داشتند به احتمال زیاد عشق و مراقبتی که نیاز داشتند را دریافت نکردهاند تا بر مبنای آن احساس امنیت کنند.اگر آن نیازهای بنیادی برطرف نشده باشد و آنها احساس رهاشدگی و درک نشدن را تجربه کرده باشند، میتوان درک کرد که اضطراب آنها در بزرگسالی ناشی از همان سالهاست.عاطفه رضوان نیا