نگاهی به حوادث عجیب و غریب در دنیای بازیها
بازیها امروزه بخش بزرگ و اساسیای از صنعت سرگرمی و تفریحی هستند. اما برخی از گیمرها فقط به گیمپلی و گرافیک بازیها توجه میکنند و اهمیت داستان بازی را نمیدانند. در حالی که واقعیت این است که داستان یک بازی میتواند تاثیر بسیار زیادی بر تجربه بازیکن داشته باشد. برخی از بازیهایی که داستان آنها نقش مهمی دارد شامل بازیهایی همچون The Last of Us و Red Dead Redemption II میشوند. این نوع داستانها میتوانند گیمر را به خودشان جذب کنند و تجربهای فراموشناپذیر برای آنها ایجاد کنند.
بسیاری از بازیها دارای داستانهای پیچیده و جذاب هستند که توانایی غرق کردن گیمر در دنیای خود را دارند. بازیهایی همچون Death Stranding، BioShock Infinite، The Stanley Parable و Elden Ring دارای داستانهایی هستند که میتوانند بازیکن را به واقعیتهای تلخ و جالب غرق کنند. این بازیها داستانهایی را با عناصری از ترس، رویاها، زمان و موارد دیگر ترکیب کردهاند که تجربه بازی را به چیزی بیشتر از گیمپلی و گرافیک تبدیل میکنند.
به طور کلی، داستانهای بازیها میتوانند بسیار پیچیده و جذاب باشند و توانایی اثرگذاری بزرگی بر تجربه بازیکن داشته باشند. از آنجا که هر بازی دارای داستان و شخصیتهای منحصربهفرد خود است، پیشنهاد میشود که به توجه به داستان بازیها و تلاش برای فهمیدن آنها دقت کنید و از تجربهی یکتا و فراموشناپذیری که ارائه میدهند، لذت ببرید.
تک فان-خیلی از گیمرها هستن که بیشتر به گیمپلی و گرافیک بازیها اهمیت میدن، غافل از اینکه چقدر داستان یک بازی میتونه روی افراد تاثیرگذار باشه. بازیهای زیادی هستن که داستانشون هم مثل گیمپلیشون مهمه. مثلاً برای نمونه میشه به The Last of Us و Red Dead Redemption II اشاره کرد. داستانهایی که میتونن گیمر رو در خودشون غرق کنن و تجربهای رو براشون فراهم کنن که تا عمر دارن فراموش نکنن.
به گزارش تک فان، اما همهی بازیا داستانای قابل درک و دنیای معقولی ندارن. چرا که با پیشرفت داستانسرایی در بازیها، داستانای عجیب و غریب و تخیلی هم به خاطر باز بودن دست های نویسنده اونا بیشتر شد. با تک فان همراه باشین تا باهم نگاهی به بهترین بازیهایی بندازیم که داستانهای گیجکننده و عجیبی داشتن.
Death Stranding
اثریه که توسط هیدئو کوجیما ساخته شده که معمولا هم داستانهایی عجیبی رو هم داره. داستانش تو یه آمریکای پساآخرالزمانی اتفاق میافته که توش شما نقش یک “پستچی” رو دارین که باید کالاها رو به شهرها و منطقههای دورافتاده برسونید. داستانش المانای عجیبی مثل هیولاهای نامرئی “Beached Thing” داره، یه فرقهای که سعی میکنن بار پستچیهارو بدزدن تا خودشون اون کالاها رو به مقصد برسونن!!! و اینکه شما بعد از مرگتون دوباره میتونید به بدنتون برگردید. داستانش شامل یه جنین هوشیاره، تروریسم و نزدیکان شما هستن که باعث شدن نسل بشر نزدیک به انقراض بشه!!! میدونم منم با اینکه این بازی رو کامل رفتم نمیتونم تو یک جمله بهتون بگم که داستان بازی چجوری پیش میره!
BioShock Infinite
این بازی هم داستان خیلی عجیبی داره. البته شروعش رو میشه گفت معمولیه، چون شما در نقش بوکر دیویت که وارد شهر پرنده “کلمبیا” میشین تا نهایت بتونین شخصی به اسم الیزابت رو نجات بدین. ولی از نیمهی بازی، داستان بازی یکم غیر معقول میشه. چرا؟ چون که بازی دیگه خیلی درباره شهر “کلمبیا” نیستش و بیشتر درباره قدرتهای “الیزابت” در دنیاهای موازیه. طوری که در ادامه با داستانش به مسائلی مثل سفر زمان، علت و معلولیت، رستگاری و دوگانگی میپردازه. بازی این وقایع توی دنیاهای مجازی رو به زیبا ترین نحوری که فکرشو بکنین به تصویر میکشه و جوری تعریفشون میکنه که فهمش براتون خیلی راحتتر میشه.
The Stanley Parable
این بازی واقعا فهمش سخته، البته شاید دلیلشم اینه که از اول برای همین کار نوشته شده. در کنار پیچیدگی داستانش باید بگم مفهومش خیلی سادهست. یه راوی حرکات شخصیت بازی، “استنلی” رو توصیف میکنه. بازیکن بعد انتخاب میکنه که از راهنمایی های راوی داستان پیروی کنه یا نه. ولی این پیشنهاد ساده اتفاقات خیلی عجیبی رو رقم میزنه. بازی داستانش رو فراتر از داستان اصلی از شخصیتها و نقلیاتش تعریف میکنه. همچنین پایانهای مختلفی هم داره که پیشنهاد میکنم همشون رو امتحان کنین چون توی یکیشون میتونین با یک بمب اتم خودتون رو به کشتن بدین، یا توسط یه راوی زن نجات پیدا کنه که عناصر صفحات حذفشده از توسعه بازی رو بهتون نشون میده، و حتی شمارو به بازیهای دیگهای مثل Minecraft و Portal میبره.
Elden Ring
یکی از خصلتهای مشترک بازیهایی که From Software میسازه اینه که هیچکدومشون چیزی به عنوان داستان مستقیم ندارن. حالا این یعنی چی؟ یعنی اینکه بازی سعی میکنه با محیط و سرنوشت شخصیت های مختلف داستان بازی رو براتون به طور غیر مستقیم تعریف کنه. ولی خب استثنایی که در مورد این بازی قائل شدن اینه که واقعا محیط بازی هم داستان زیادی برای تعریف کردن نداره و حتی داستان اصلی هم جوری هستش که حتی بعد فهمیدنشم هم با خودتون میگین که:” عه خب الان چی شدش!؟” الدن رینگ تا جایی که تونسته از عناصر اسطورهشناسی تا حدی استفاده کنه که همین قضیه باعث شده که داستان بازی هر چی بیشتر پیچیده و سخت برای فهم بشه.
Disco Elysium
یک بازی عجیب و حیرتانگیزه که داستانش رو میتونین به عنوان ترکیب فوقالعاده فلسفه و سیاست ببینین. لیبرالیسم، کمونیسم، و فاشیسم همه چیز توی داستان بهش پرداخته شده و اتفاقا باهاشون شوخی هم شده. شما توی Disco Elysium، در نقش”هری” یه کارآگاه پلیس هستین که در حین حالی که با مشکل فراموشیش داره دست و پنجه نرم میکنه باید یک پرونده قتل رو هم حل کنه. بعد تازه هر چی گیمر بیشتر درباره این قتل میفهمه، داستان بازی عجیبتر و پیچیدهتر میشه.
یکی از ویژگیهای باورنکردنی Disco Elysium، جنبه های مختلف ذهن “هری” هستش که هر کدوم باز شخصیتهای جداگانهای دارن و همش با خود گیمر و نقاط دیگه از ذهن هری درگیر هستن. به علاوه، جایی که بازی درش اتفاق میفته تونسته به عنوان یک شخصیت جالب ظاهر بشه جوری که حتی وقتی اطلاعات بیشتری در مورد اطرافتون به دست بیارین هم متوجه دارک و پلیدبودن اونجا هم میشین.
Doki Doki Literature Club
راستش اون اولا این بازی اصلا هم عجیب به نظر نمیاد. دقیقا همونجور که یه رمان تصویری شروع میشه، گیمر همراه با شخصیت اصلی به یک گروه ادبیات میپیونده تا بتونه یکی از همکلاسیهاش رو تحت تاثیر قرار بده و دلشو به دست بیاره. اما خب Doki Doki Literature Club یک بازی ترسناکه، نه یه شبیهساز قرار گذاشتن.
پخش اول Doki Doki Literature Club با مرگ یکی از شخصیتها به طور یهویی تموم میشه. وقتی که پلیر دوباره شروع میکنه، بازی به نظر طبیعی به نظر میرسه ولی خب بدون اون شخصیتی که میمیره. از این نقطه، Doki Doki Literature Club ذات واقعی و پلید و ترسناک خودشو نشون میده و در طی زمان، بازی تاریکتر و عجیبتر میشه و گیمر با یک شخصیتی که خودآگاه شده و نمیخواد از بازی حذف بشه، روبرو بشه.
The Binding of Isaac
این بازی از اون دسته بازیهاست که به نظر میاد داستان زیاد نقش مهمی نداره و بیشتر به خاطر گیمپلیش هست که مردم دوستش دارن. به عنوان یک بازی rogue-lite، بازی بیشتر روی بخش گیمپلیش تمرکز داره. با این حال، داستان همچنان عناصر عجیب و عجیب رو معرفی میکنه. The Binding of Isaac روی یک کودک تمرکز داره که توسط مادر مذهبیاش تعقیب میشه که میخواد اونو قربانی کنه.
در طول صدها ساعت بازی، The Binding of Isaac اتفاقات جالب و هولناکی مثل بچهای که تا سرحد مرگ خفته میشه ولی پلیدتر هم در کنارش میشه در خودش داره.
Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty
به عنوان یک طرفدارای پروباقرص سری بازیهای Metal Gear Solid خدمتتون عارضم که هیچ وقت نشده که اتفاقات دور از عقل توی بازیهای این سری نیفتاده باشه. با این حال، Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty داستانی داره که میتونه بینهایت گیجتون کنه و در عین حال مثل مستندی وضعیت فعلی آدمارو تعریف کنه! این بازی اون اولاش شبیه به Metal Gear Solid اصلی به نظر میرسه البته این تا وقتی هستش که بازی تصمیم میگیره به گیمر بفهمونه که این بازی، فقط یک بازی نیست!
اکت سوم Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty جهت خیلی عجیبی رو به خودش میگیره. تا حدی که تمام اطلاعاتی که دوستاتون تو بازی بهتون میدادن هیچ کدوم درست نبوده و بعدش هم مشخص میشه که در واقع هیچکدومشون واقعی نبودن! همین وسط بازی چندبار دیوار چهارو رو میشکنه و به گیمر میگه که کنسول بازیش رو خاموش کنه. بعدش هم مشخص میشه که دشمنای اصلی که داشتین در طول بازی باهاشون میجنگیدین در واقع سالها پیش فوت کرده بودن.
Alan Wake
این بازی الهام گرفته از داستانهای تلویزیونی و سریال های تلویزیونی زارآلود مثل Twin Peaks هستش. به همین دلیل، بازی با شرایط تقریباً نامفهومی برخورد میکند. در حالت ابتدایی خودش، Alan Wake درباره نویسندهای هستش که سعی میکنه بتونه همسرش رو از دست موجودات سایهای که کنترل شهر رو به دست گرفتن نجات بده.
با این حال، Alan Wake با مفاهیمی مثل زمان، فراموشی، رویاها و موارد دیگه سعی در پیچیده کردن داستان خودش داره. داستان از این قرار میشه که Alan بدون اینکه یادش بیاد تموم وقایعی که داره اتفاق میوفته رو در داستان خودش آورده و با این فهم از قضیه اون سعی میکنه با پیداکردن نوشتههای خودش قدم های بعدی خودش رو برای نجات همسرش پیدا کنه.
Undertale
این بازی که توسط یک نفر ساخته شده در واقع ادای احترامی به بزرگان ژانر نقشآفرینی هستش. شما توی این بازی در نقش “فریسک” بازی میکنین، دختری که در یک دنیای ناشناخته تلاش میکنه تا خیلی سریعتر به دنیای خودش برگرده و در همین راه شخصیت های جدید وجالبی رو هم میبینه. با این حال، روند داستانی این بازی کاملا بر عهده گیمر هستش که چطوری میخواد داستان این دختر رو تعریف کنه.
شما در این بازی میتونین در نقش کسی رو بازی کنین که واقعا و از صمیم قلبش برای اطرافیاش اهمیت قائله و دوستشون داره و در نکته مقابلش میتونین تبدیل به شخصیتی بشین که هر کسی که سر راهش سبز میشه رو از سر تیغش رد میکنه و میکشه. انتخاب با شماست که به کی میتونین اعتماد کنین و روی کی میتونین به عنوان یک دوست حساب کنید.