8 بازی مذهبی برتر برای بهبود وضعیت روحی
از آنجا که این بازی ها به صورت هنری به مشکلات روانی و افسردگی اشاره می کنند، آنها می توانند به فهم بهتر این مشکلات بیشتر کمک کنند. آنها همچنین به دیدگاه های جدید و تأثیرگذارتری نسبت به این مشکلات منتقل کنند. این بازی ها می توانند یک روش برای کمک به افرادی که از مشکلات روانی یا بیماری رنج می برند نیز باشند.
بازی هایی مانند Gris، Child Of Light، Celeste، Night In The Woods، The Last Of Us، Martha Is Dead، Limbo و Omori نشان می دهند که چگونه این موارد می توانند در قالب یک بازی ویدئویی به طرزی موثر نقش بسیار مهمی در فهم و آگاهی بخشیدن به مشکلات روانی و افسردگی داشته باشند. این بازی ها داستان هایی از رشد، مبارزه با افسردگی و ناراحتی، و پیدا کردن راه حل های یکسان و متنوع برای مشکلات روانی ارائه می دهند. از طریق ایجاد تجربیات هنری و جذاب، این بازی ها می توانند به ارتقای آگاهی و همدلی با افرادی که با این مشکلات روانی روبه رو هستند کمک کنند و به آنها احساس کمک و حمایت کنند. اگر شما نیز به دنبال بهتر فهمیدن این مشکلات روانی و به ارائه دیدگاه های شفاف تر در مورد آنها هستید، بازی های مورد بررسی را امتحان کنید و از تک فان برای پیش بردن این سفر کمک بگیرید.
تک فان-میشه گفت تا الان مسیری طولانی و دردناکی رو پشت سر گذاشتیم تا به جایی برسیم که در مورد سلامت روان و مشکلات ذهنی افراد بشه به صورت آشکار صحبت کرد. بازیهای ویدئویی هم به عنوان یک شکل هنری در سالهای اخیر از جایگاهشون برای نمایش و بحث درباره سلامت روان به شکلی منفی و صدمهزا و یا به شکلی مثبت با قدرت و خلاقیت فوقالعادهای که دارن استفاده کردن. حتی به عنوان راهی برای کمک به کسانی که از شرایط روانی نابسامونی و یا بیماری رنج میبرن ظاهر شدن.به گزارش تک فان، حتی برای کسایی که خوشبختانه مشکلات این چنینی رو ندارن هم داستانهایی براشون وجود داره تا سطح آگاهی و همدلیشون رو با افراد درگیر بیشتر کنن. اگر میخواید مفهومی دقیقتر از بیماریهای روانی دیگه رو متوجه بشین یا دیدگاهی شفافتر نسبت بهشون پیدا کنین باید بازیهایی که در ادامه بهشون میپردازیم رو امتحان کنین پس با تک فان همراه باشین.Grisواژه Gris در زبان اسپانیایی به معنای خاکستری هستش، داستان این بازی درباره یه دختره که داره یه حادثه یا ترامای شخصی رو پشت سر میذاره. اون در پنج مرحلهی شناخته شده از افسردگی و غم به سر میبره و در همین حین داره با مشکلاتنش دست و پنجه نرم میکنه، سعی میکنه که صداش رو پیدا کنه (در واقع حرفای واقعیش رو). دنیای Gris خیلی باحاله و از مراحل و لحظاتی تشکیل شده که حال و هوای افسرده و غمانگیزی که قهرمان داستان داره رو روایت میکنن. تو این سفر، یه هیولای مشکی هم که شکلهای مختلفی به خودش میگیره، داره تعقیبش میکنه.میشه گفت اون یه استعاره از ناراحتی و افسردگیای که به شکل هر کس یا هر چیزی میتونه ظاهر بشه. آرتاستایل بازی چشم هر کسی رو مجذوب خودش میکنه و میتونم بگم جدا از داستان، بازی اونقدر زیباست که هر فریمش میتونه یه تصویر هنری باشه.Child Of Lightدر این بازی RPG مستقل 2D فوقالعاده، یه شاهزاده به نام اورورا، بعد از مرگ مادرش و ازدواج دوباره پدرش، به یه خواب عمیق فرو میره. تو این حالت یه نماد از افسردگی و ناراحتیای که داره تو یه دنیای خیالی و قصهوار براش تداعی میشه. اون باید عشق بورزه، رشد کنه، و با ناراحتیهاش مبارزه کنه. این بازی یه تجربه منحصر به فرده که از سبک داستان کتابهای بچگونه و لحن و حالات ساده استفاده میکنه تا بازی جدید و خاصی رو ارائه بده. دنیای بازی رنگارنگ و جذابه، انیمیشنهاشم فوقالعاده هستن، ولی تون و لحن تاریکش همراه با نمادهاش پیامای عمیق بزرگسالانهای رو منتقل میکنن. این نوع بازیه که هر کسی از هر گروه سنیای میتونه بازی کنه و برداشت خودش رو داشته باشه. همچنین غیرمستقیم به مخاطب این حس رو منتقل میکنه که چطوری میتونن با سختیها و ناراحتیها کنار بیان.CelesteCeleste درباره یه دختر به اسم مدلینه. حالا اون چرا داره از یه کوه (که هم اسم بازی هستش) سعی میکنه بالا بره؟ چون مدلین از اضطراب رنج میبره و به نقطهای در جوونیش رسیده که نمیدونه باید چه مسیری رو برای خودش انتخاب کنه. اون دنبال یه احساس چالش و موفقیت هستش و برای همین میخواد از Celeste بالا بره. در طول بازی، شما با نسخه شکاک و بدجنس خود مدلین آشنا میشین که اونو مسخره میکنه و سعی میکنه اعتماد به نفسش رو پایین بیاره. اینجاست که شما بهش کمک میکنین که به هدفی که برای خودش مشخص کرده برسه و بهش اجازه ندین که تحت تاثیر افکار منفی خودش قرار بگیره.Night In The Woodsمی 20 ساله، یه اخراجی دانشگاهه که میخواد بعد از دانشگاه به شهر کوچیک خودش برگرده. ولی از همون اول مشخصه که حس میکنه داره جایگاهش رو توی دنیا از دست میده، حس گمشده بودن میکنه و زندگیش داره بدون هدف پیش میره. شما تلاش میکنین که اونو در حالی که او همچنان از ما دور میشه درک کنین، حتی با اینکه ما داریم کنترلش داریم. اون از یه سری سوالات طفره میره و خانوادش سعی میکنن که زیاد بهش کار نگیرن ولی همچنان بخشی از خودشون میدوننش. با پیشرفت داستان و عجیبوغریبتر شدن موارد، میفهمید که چقدر اوضاع اونطوری که به چشم میومدن نیستن. این یه داستان پیچیدست که خیلی چیزها اول به نظر نمیاد که دارن اتفاق میافتن، دقیقا مثل همونطوری که زندگی یه نفری که با افسردگی یا اضطراب دست و پنجه نرم میکنه پیش میره. این افراد میتونن گوشهگیر، اجتنابگر و خیلی تو خودشون باشن. ولی چیزی که قطعیه اینه که اونا نیاز به کمک دارن و متاسفانه به دنبالش نیستن. می دقیقا توی همچین موقعیتی به سر میبره. Night in the Woods در اصل یک بازی هوش هستش و دربارهی انواع و اقسام افسردگی و اضطراب میتونه چیزهای زیادی رو به شما یاد بده.The Last Of Usهممون چیزای زیادی رو از The Last Of Usمیدونیم. یه بازی بقا در مورد زامبیها هستش که در اون بشریت توی جنگ خودش با زامبیها شکست میخوره و مجبور میشن به سیستم های قدیمی تمدن رو بیارن. حالا چیزی که به چشم خیلیها نمیاد اینه که این یه داستان فوقالعاده در مورد ناراحتی شدیده. در اولای بازی، جوئل دختر کوچولوی خودش رو به صورت اتفاقی و در تلاش برای نجاتش از دست میده. از اون زمان او به عنوان یک بازمانده زندگی میکنه و بازی از طریق لحن، گفتگو و حرکات بدنش بیان میکنه که دیگه اون خوی احساسی خودش رو از دست داده و تبدیل به یه ماشین شده که فقط براساس منطق عمل میکنه. زمانی که الی، دختری که اونو یاد دختر خودش میندازه به زندگیش وارد میشه، به اون هدفی دوباره میده، همچنین افسردگی و ناراحتیاش هم کم میشن. تاریکیای که تمام این سالها اوی اون رشد کرده، اونو به یک شخصیت پیچیده و بیانگیزه تبدیل کرده بود. و پایانی که نشون میده با اینکه نمیتونه برای همیشه از گذشته خودش فرار کنه ولی میتونه تاثیرش رو روی خودش کمتر کنه.Martha Is DeadMartha Is Dead یه بازی ترسناک و پیچیده دیگه هستش که به اینکه چطور افراد توی شرایط دشوار از لحاظ روحی میشکنن و اختلال شخصیت پیدا میکنن میپردازه. این اختلال وقتی ایجاد میشه که کسی تصمیم میگیره که یک یا چند هویت جایگزین رو برای خودش توی ذهنش بسازه که بتونه از تاثیرات منفی یک اتفاق ناگوار فرار کنه. دقیقاً همون کاری که شخصیت اصلی این داستان انجام میده. داستان این بازی در زمان جنگ جهانی دوم در ایتالیا اتفاق میفته و بازی سعی میکنه بهتون بقبولونه که شخصیت اصلی بازی به اسم ژولیا یک دوقلوی جوون داشته که وقتی خواهر دوقلوش، مارتا میمیره، ژولیا هویت مارتا رو به خودش میگیره. اما واقعیت اینه که مارتا در سنین کمتر توسط مادری اعتیادزده در یک خانواده نازی وحشتناک آزار دیده بوده. و ژولیا خودش رو کسی که درد و رنجی که مارتا کشیده رو در خودش حس کرده و دنبالهای برای اون میبینه برای انتقال این ایدهها، بازی از دنیای تئاتر عروسکی استفاده میکنه.Limboفضای گنگ و ساکتی که هیچ موسیقی یا رنگی نداره برای یه بچه که بخواد به تنهایی رشد کنه و دووم بیاره میتونه خیلی سخت باشه مخصوصا وقتی که اون توی شکنندهترین شرایط خودش به سر میبره. این بازی داستان سفر این پسربچه در یک منظره خستهکننده و پرخطر برای رسیدن به کسی که عاشقشه. لیمبو اصلا تلاش نمیکنه از زشتیهای موجود در خودش بکاهه و تموم تلاش خوش رو میکنه تا غم از دست دادن و اندوه رو به طوری که مخاطب درک و حسش کنه منتقل کنه. توی دنیای سیاه و سفید بیرحم و خشنی که داره، شما تنها و بدون هیچ کمکی باید راه خودتون رو پیدا کنین. کلا لیمبو بهتون یه دکمهی پرش، یه دکمهی گرفتن اشیا و امکان حرکت به سمت راست رو میده. بعد شما باید با همین کمک جزئی راهی رو برای خروج از افسردگی پیدا کنین و به سمت نور برین.OmoriOmori هم خیلی بازی دوستداشتنیای هستش. این بازی در مورد یه گروه از دوستاست که هر کدومشون به نوعی از مرگ خواهر شخصیت اصلی داستان رنج میبرن و آسیب دیدن. شما توی این بازی دنبال اوموری میرین که از دنیاهای محتلف که همگی حاصل تراماهایی که داره عبور میکنین. حالا بعضیاشون میتونن باحال و بعضیهاشونم ترسناک باشن. اما مثل همیشه، چیزایی که به چشمتون میان صرفا اونطوری که باید نیستن. Omori در واقع یه بچه به اسم سانی توی دنیای واقعیه. و دنیای بازی به اسم White Space در واقع یه جورایی فرار از همه اینهاست. سانی اضطراب داره، افسردست، و توسط تصاویر ناامیدکننده و شخصیتهای نمادین که نمایانگر ذهن ناخودآگاه اون و خاطرات فراموششدش هستن فرا گرفته شده و اون سعی میکنه باهاشون مبارزه کنه.