اگر کارتان شما را برانگیخته میکند، این سریال جذاب “خرس” را از دست ندهید!
سریال “بر” یک سریال تلویزیونی است که در اصل درباره روابط انسانها و نیازشان به پذیرش و قبول شدن است. در این سریال، شخصیتها نه تنها به کار نیاز دارند، بلکه به دوستی، تائید و حمایت از طرف دیگران نیز احتیاج دارند. آنها از ترس تنهایی و شکستها میترسند و به دنبال امید و قوت داخلی هستند.
شخصیت اصلی این سریال، کارمی برزاتو، یک ساندویچی حرفهای است که بعد از واخواه خویش، به ارث گرفتن رستوران کوچک “بیف” در شیکاگو، دچار تغییرات بزرگی میشود. او با مشکلاتی مانند تنهایی، ناامیدی و مقاومت دیگران در برابر تغییر مواجه میشود. این سریال با روایت جذاب و زیبا، مخاطب را به عمق روابط انسانی و مواجهه با چالشهای زندگی مدرن میکشاند.
با دو فصل از این سریال پرطرفدار آشنا شدهایم، که نشاندهنده کیفیت بالا و محتوای پردردسری آن است. ساندویچی که در ابتدا به نظر میرسد کار روزمرهای نو، در واقع شاهد یک ماجرای جذاب و دلنشین در راه تغییر و رشد انسانی هستیم.
در نهایت، این سریال میتواند برای هر کسی که با چالشهای زندگی مبارزه میکند، الهام بخش و پر از آموزههای ارزشمندی باشد.
همشهری آنلاین نوشت: خیلی از تماشاگران سریال «بِر» (خرس) فکر میکنند این سریال درباره گرداندن یک ساندویچی یا تاثیر کار بر روی روان آدمی است. اما «بر» فقط درباره کار نیست. در اصل درباره روابط آدمها و نیازشان به پذیرفته شدن و جدی گرفته شدن است. شخصیتهای این سریال بیش از کار به همدم، به رفیق، به خانواده نیاز دارند.
هرجومرج کاری، شک و تردید شخصی، کمبود اعتمادبهنفس، واهمه از تغییر، بیپولی، بدبیاری، خانواده سمی، کاغذبازی اداری، نداشتن تکیهگاه عاطفی، کار پراسترس و استرس خالی از زندگی و زندگی پرشده از کار و خلاصه هر مشکل و گرفتوگیر دیگری دارید که زندگی را به کامتان تلخ کرده و هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید آرزو میکنید کاش میتوانستید کارتان، رئیستان، همکارتان، خانوادهتان، شهرتان و حتی خودتان را عوض کنید، سریال «بِر» مخصوص شماست.
مصائب تغییر
«بر» که در انگلیس معنی خرس میدهد، مخفف نامخانوادگی قهرمان سریال کارمی بِرزاتو است. کارمی خبرهترین سرآشپز آمریکاست که در بهترین و مجللترین و گرانترین رستورانهای جهان کار کرده، اما بعد از خودکشی برادرش بزرگش، مایک، یک ساندویچی قدیمی به نام «بیف» را در شیکاگو از او ارث میبرد و از نیویورک میآید تا آن را سروسامان دهد. اما از همان اول، دقیقا از همان نخستین لحظات قسمت اول ــــ که به دلیل کاتهای زیاد و حرکات دوربین و ریتم تند و در کل شتابی که از طریق فرم در کل این قسمت ایجاد شده ــــ میفهمیم این ساندویچی برای کارمی و همه آدمهایی که در آنجا کار میکنند یک مصیبت بزرگ است. سروسامان دادن به چنین جایی عملا ممکن است مگر با هزینه فراوان روحی و جسمی و عاطفی.
کارمی قصد دارد هرطور شده از «بیف» یک غذاخوری خوب بسازد. این کار مستلزم تغییر روال کار در آنجاست. اما همیشه کسانی در برابر تغییر مقاومت میکنند. تغییر یعنی دل کندن از عادتهای تثبیتشده قدیمی و پا گذشتن در وادی ناشناختهای که ممکن است با همه مزایا و جذابیتش، چالشبرانگیز باشد و چیزی جز شکست انتظارتان را نکشد. ریچی، دوست خانوادگی کارمی و مایک که آنها را پسرخاله صدا میزند، از آمدن کارمی به «بیف» دل خوشی نداد. او تغییر را برنمیتابد. ریچی عملا هیچ مهارتی که به درد کار در آشپزخانه بخورد ندارد. نه آشپزی بلد است، نه فنیکار است، نه علاقهای به انجام کارهای کوچک و بیاهمیتی مثل ظرف شستن دارد. او در سایه حمایت مایک جزئی از کار و خانواده برزاتو بوده، اما در واقع یک شکستخورده تمامعیار است. جز ریچی، بقیه اعضای آشپزخانه هم، جز مارکوس که مسئول دسر است و دوست دارد با آشپز ماهری مثل کارمی کار کند، از تغییر استقبال نمیکنند و سخت گوش به حرف کارمی میدهند. همان قسمت اول، سید، دختری که او هم آشپزی ماهر با ایدههای بزرگ و بلندپروازی و سرسختی فراوان است، برای کار به «بیف» میآید و بزرگترین متحد کارمی برای آغاز تغییرات میشود.
تا کنون دو فصل از این سریال آمده و که فصل اول ۸ و فصل دوم آن ۱۰ قسمت است. همین دو فصل کافی است که بگوییم با یکی از بهترین سریال های اخیر روبهروییم.
ما همه خرسایم
«بر» فقط درباره کار نیست. در اصل درباره روابط آدمها و نیازشان به پذیرفته شدن و جدی گرفته شدن است. شخصیتهای این سریال بیش از کار به همدم، به رفیق، به خانواده نیاز دارند. ترس از تنهایی زیر پوستشان خزیده و در همه رفتارها و تصمیماتشان میخواهند کسی تاییدشان کند، در کنارشان باشد و به آنها امید دهد که از پس کار و زندگی برمیآیند و اگر زمین خوردند، دستشان را بگیرد. تقلا میکنند که موفق شوند، با اینکه گاهی از ترس شکست فلج میشوند. از دور خشن و ترسناکاند ولی قلبا مهربان و آراماند. درست مثل خرسها که حیوانات مهربانیاند که ظاهر ترسناکشان نمیگذارد کسی نزدیکشان شود.
راضیه میرزاحیدری