تله پانگلوس: دام ابهامات در راه برنده شدن در تصمیمگیریهای روزانهی ما
تک فان در این متن به این نکته اشاره میکند که عبارات و نظرات پیشپاافتاده و مبتذل در اینترنت بسیار زیاد است و از آنچه در زندگی واقعی رخ میدهد، فاصله دارد. این سخنان ممکن است مضحک باشد اما وابستگی آن به واقعیتهای زندگی اساسا ندارد. متن همچنین اشاره دارد که زندگی پیچیدهای است که نمیتوان آن را با یک حکمت یا بیان کوتاه و کلام شعری توصیف کرد.
سپس به بحث در مورد سیستم فیلسوفان پرداخته میشود که اکثر آنها به دنبال ارائه یک عقیده یکپارچه و جامع در مورد تمام مسائل بودهاند. در اینجا نیز به مثال کاندید اشاره میشود که اعتقاد داشت هر تجربه ناخوشایند و غمانگیزی در واقع بخشی از بهترین جهان ممکن بوده است.
نهایتا به استراتژیهایی برای اجتناب از ابتذال پانگلوس و افرادی که به شکل خاماندیشانه مثبتاندیش هستند پرداخته میشود. توصیه میشود که همواره به تفکر انتقادی مجهز باشیم و به ابزارهایی مانند پسانداز و تغییرات دائمی در زندگی از آنها استفاده کنیم. این راهکارها میتوانند کمک کنندهای برای زندگی بهتر و موفقتر باشند.
تک فان-اینترنت مملو از سخنان پیشپاافتاده و مبتذل است: «تا میتونی بخند»، «خونسرد باش و ادامه بده» و «هر کسی فقط یکبار زندگی میکنه!»
به گزارش تک فان، مشکل همه سخنان مختصر و مفید آن است که پیچیدگیهای زندگی را به پستهای پینترستی تقلیل میدهد. این سخن نه تنها مضحک است بلکه اغلب ارتباطش با آنچه در کف زندگی روزمره رخ میدهد قطع است.
گفتش شاید آزاردهنده و زمخت باشد اما اغلب پرسشهای ما فقط یک پاسخ دارند: «بستگی دارد.»
زندگی مجموعهای پیچیده از مردمانی پیچیده است که در جهانی پیچیده تصمیمات پیچیده میگیرند. هیچ حکمت بزرگ، ماندگار و عملیای را نمیتوان صرفا در چند سطر بیان کرد، هر چند در قالب شعر و شاعرانگی مطرح شود.
این همان نکتهای است که ولتر در رمان طنز سال 1759 خود با عنوان کاندید دربارهاش حرف میزند. گمان میکنیم که هنوز درسهایی هست که برای گذران بهتر زندگی روزمره میتوانیم از ولتر یاد بگیریم. پس با تک فان همراه باشید.
سیستم-فیلسوف
فیلسوفان هم به دلیل تلاش برای تقلیل دادن چیزها به یک عقیده واحد مقصراند. فیلسوفان، از افلاطون تا هگل، از طریق برکلی و امانوئل کانت، اغلب سعی کردهاند همه چیز را تحت یک سیستم واحد و فراگیر توضیح دهند.
این روش، روشی صرفا غربی نیست؛ کنفوسیوس، ناگارجونا و فارابی هم نظریههای جامع و فراگیری برای توضیح همه چیز داشتند. فیلسوفان گاهی عقیدهای را مطرح میکنند و میگویند همه چیز باید از لنز این عقیده دیده شود. در دوران ولتر این رویکرد با یک فیلسوف آلمانی به نام گوتفرید لایبنیتس مرتبط بود که میگفت جهان ما «بهترین جهان ممکن» بوده و خداوند آن را اینگونه با همه نقصهایش خلق کرده زیرا تنها راه ممکنی بوده که وجود داشته است.
اما ولتر تصور میکرد که این عقیده مزخرف است و در رمانش با عنوان کاندید تلاش کرد استدلال خود را توضیح دهد. کاندید مردی آلمانی در قرن هجدهم است که شاهد بدبختیهای بیشماری است اما همچنان بر مبنای فلسفه معلماش به نام پانگلوس زندگی میکند که معتقد است هر تجربه وحشتناک، بیرحمانه و بیعدالتیای که او تجربه میکند بخشی ضروریای از «بهترین جهان ممکن است.» اگر به عزیزش تجاوز میشود یا خانوادهاش به قتل میرسند، حتما حکمتی در آن نهفته بوده است. اگر او سربازی است که در گورستانی مملو از جنازه سربازان جنگ قدم میزند، حتما این اتفاقات باید میفتاده و بخشی از برنامهریزی قبلی این جهان بوده است. اگر به او خیانت میشود، تحت شکنجه قرار میگیرد، مجروح و معلول میشود یا مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، حتما خیر او در این بوده است.
فرقی نمیکند که اوضاع چقدر بد شود، کاندید در همه امور ندای قانعکننده و فروتنانه پانگولس را در در درونش میشنود که به او میگوید این «تنها» راهی است که اوضاع میتوانسته رقم بخورد.
امروز واژه «پانگلوسین» برای اشاره به افرادی به کار میرود که به شکلی خاماندیشانه مثبتاندیش هستند. خواننده میداند که پانگلوس یک شارلاتان است و مانترای «بهترین جهان ممکن» بیمعنی است. ما با خواندن رمان ولتر یک فضیلت معرفتی مهم را شناسایی میکنیم و آن اینکه : درباره همه چیز باید پرسشگر باشیم، حتی اگر آن چیزها خرد و اقتدار پذیرفتهشده باشند.
گاهی اوقات، «خونسرد باش و ادامه بده» میتواند پاسخ درست باشد اما اوقاتی هم هستند که باید خشمگین شویم و تغییر را به عنوان بهترین پاسخ مطالبه کنیم. تفاوتهای ظریف همه جا وجود دارد. رنگهای خاکستری از سیاه و سفید مطلق در جهان بیشتر است.
استراتژیهایی برای اجتناب از ابتذال
برای آنکه به مثبتاندیشی مبتذل پانگلوس گرفتار نشویم چند راهکار وجود دارد که ما به سه مورد اشاره میکنیم:
1.هرچه میتوانی را تغییر بده
همانطور که کاندید و اطرافیانش از یک بدبختی به بدبختی دیگر وارد میشوند، به این عقیده چنگ میزنند که «در انتها همه چیز درست خواهد شد» و «اینها موقتی است». اما هیچ پایانی در چشمانداز آنها وجود ندارد. ما هم اغلب در زندگی شغلیمان استرسهایی را تحمل میکنیم: ضربالاجلهایی که نزدیک میشوند، عدم اطمینان اقتصادی، تلاش برای ارتقا و مواردی از این قبیل. ما معمولا این استرسها را با برچسب موقتیزدن روی آنها از بین میرویم. اما گاهی، استرسها تبدیل به موقعیتهای دائمی و درازمدت و روانزخمها میشوند. بعضیوقتها دوران سخت، دیگر دورانی گذرا نیست، ویژگی پایدار زمان است. درسی که از کاندید میگیریم آن است که نباید فکر کنیم همه چیز بالاخره روزی درست خواهد شد. هیچچیزی به خودی خود درست نمیشود. باید برای درست شدن امور قدم پیش بگذاریم و اوضاع را مرتب کنیم.
2.پسانداز کافی برای گفتنِ «به درک!» داشته باش
چندسالی است یک عبارت در زبان انگلیسی رواج یافته که مضمونش این است: آنقدری پول و پسانداز داشته باش که وقتی شرایط کاریات سخت و دردناک شد و نتوانستی تحمل کنی با خیال راحت به رئیسات بگویی: به درک!
فقط در محیطهای شغلی صدق نمیکند. ممکن است رابطه شما با هر فردی به قدری آزاردهنده باشد که او همه رفتار و اعمال شما را کنترل میکند و شما نیاز دارید دیگر با او در رابطه نباشید پس اگر این جدایی نیاز به پول دارد، بهتر است از قبل برایش پسانداز کرده باشید.
ایدئالگرایی پانگلوسی هیچ پولی برای روز مبادا ذخیره نمیکند، چون اساسا اعتقادی به بدتر شدن اوضاع ندارد – اوضاع همیشه قرار است بهتر شود.
پول گفتنِ به درک! یک راه گریز و تور امن است که شما را در بحران قرص و محکم نگه میدارد. شما با این پسانداز میدانید اگر اوضاع غیرقابل تحمل شود یک برنامه جایگزین برایش دارید.
3.به ابزار تفکر انتقادی مجهز شوید
در داستان کاندید ولتر هیچکس لحظهای توقف نمیکند که بپرسد: «هی ولتر صبر کن! واقعا این که گفتی درست است؟» هیچکس مسخرگی ایدههای پانگلوس را به زیر ذرهبین نمیبرد. خلاصهاش اینکه هیچکس به ابزار تفکر انتقادی مجهز نیست. باید خودمان را به ابزار تفکر انتقادی مجهز کنیم.
عاطفه رضوان نیا