فیلمهایی که باعث میشوند برای انتقام جویانه تعطیلی نداشته باشید
فیلمهای انتقامی همیشه جزو جذابترین و پرطرفدارترین فیلمهای سینمایی بودهاند. از قدیمیترین فیلمهایی مانند “Death Wish” تا فیلمهای مدرن مانند “John Wick” و “Oldboy” همه در دستهی انتقامجویی گرمای خاصی دارند. این انتقام ممکن است به نوعی عمیق و باستانی باشد یا به شکلی مدرن و خشن، اما همیشه مورد توجه بوده است و به دلیل حس خشونت و تبختری که در آن هست، همیشه توجه بیشتری به خود جلب کرده است.
از جمله فیلمهایی که به عنوان بهترین فیلمهای انتقام جویانه توصیه میشود، میتوان به فیلم “Man on Fire” اشاره کرد. این فیلم با بازی دنزل واشنگتن در نقش یک افسر شبه نظامی سابق و انتحاری، داستان پر از هیجان و انتقام را روایت میکند.
همچنین فیلم “Oldboy” از کره جنوبی، که بر اساس نویسندگی و کارگردانی پارک چان ووک ساخته شده است، از دیگر فیلمهای برجسته انتقامی است که با چرخشهای غیرمنتظرهای مخاطب را شگفتانگیز میکند.
تجربه فیلمهای انتقامی، هیجانانگیز و مهیج است و معمولاً بازیگران و کارگردانهای بزرگ به اجرای آنها میپردازند. این فیلمها نه تنها سرگرمکنندهاند بلکه پایگاهی برای بررسی انسانیت و عواطف عمیقتر در میان ماهیت انسانی دارند.
ویجیاتو نوشت: گروهی از فیلمسازان تولید چیزی بیشتر از یک داستان انتقامی تماشایی را دوست ندارند. چه فیلمهای کلاسیک مانند «Death Wish» در سال 1974 و چه بلاکباسترهای معاصر مانند اولین کارگردانی جدید دو پتل، یعنی «مرد میمونی». از اساس با نگاهی به تاریخ سینما خواهید دید که یک میل باستانی و عمیقاً انسانی برای انتقام در 100 سال گذشته در مرکز فیلمهای بیشماری قرار داشته است. در نتیجه تولید فیلم های انتقام جویانه بازار گرمی دارد.
البته این بدان معنا نیست که برخی از فیلمها آن حوزه موضوعی و داستانی خاص را بهتر از سایرین طی نکردهاند. برعکس، با افزایش محبوبیت ژانر هیجانانگیز انتقامجویانه در طول سالها، تعدادی از فیلمهای محبوب و نمادین مورد علاقه طرفداران جایگاههای متفاوتی را برای خود در تاریخ سینما به دست آوردهاند. با در نظر گرفتن تمام این موارد، و به افتخار اکران اخیر مرد میمونی، ما در این مطلب ویجیاتو به معرفی بهترین فیلم های انتقام جویانه که باید تماشا کنید پرداختهایم.
Man on Fire
فیلم Man on Fire اثر تونی اسکات یک فیلم هیجانانگیز انتقام جویانه است که شبیه هیچ فیلم دیگری نیست. دنزل واشنگتن این فیلم را به عنوان یک افسر شبه نظامی سابق و انتحاری رهبری میکند که در دوستی خود با دختر جوان (با بازی داکوتا فانینگ) که او مسئولیت محافظتش را بر عهده دارد چیز جدیدی برای حفظ کردن و دوست داشتن پیدا میکند. هنگامی که اعضای یک حلقه آدم ربایی بدنام این دختر را میربایند، جان کریزی با بازی واشنگتن تصمیم میگیرد تا آدم ربایان او را به دست عدالت بسپارد. آنچه در ادامه میآید، مجموعهای از جلسات رویارویی و شکنجه است که واشنگتن و اسکات هر دو به برخی از تاریکترین و قانعکنندهترین مکانهای حرفه خود میروند.
از نظر بصری، فیلم پرترهای پررنگ و اکسپرسیونیستی از خشونت است؛ پرترهای مملو از برشهای تند، رنگهای اشباعشده و ریتمهای ویرایشی که به همان اندازه که هیپنوتیزمکننده هستند، منحرفکننده نیز به نظر میرسند. در مرکز همه هرج و مرج بصری و روایی آن، واشنگتن قرار دارد که جان کریزی را همزمان به عنوان مردی در درد عمیق و به عنوان عامل توقف ناپذیر خشم الهی به نمایش میگذارد. تعداد کمی از فیلمها به قدرت ظاهرا نامقدس انتقام، هم بهعنوان احساس و هم بهعنوان عمل دست میزنند، اما «مردی در آتش» این کار را میکند.
Lady Vengeance
بانوی انتقام، سومین قسمت از سه گانه انتقام پارک چان ووک و یک تریلر خشن شگفتانگیز است. این فیلم که با نقش اصلی و فراموش نشدنی لی یونگ آئه (همان یانگوم سریال جواهری در قصر) بیشتر به چشم آمده است، داستان یک محکوم زن سابق را روایت میکند که در پی آزادی از زندان به دنبال مردی است که زندگی او را ویران کرده است. در طول راه، او دوستیهای جدید غیرمنتظرهای ایجاد میکند، رابطه خود را با دختر غریبهاش ترمیم میکند و متوجه میشود که سرنوشت هدفش نباید کاملاً به او بستگی داشته باشد.
این فیلم شاید بیشتر به خاطر پرده پایانی خرابکارانهاش شناخته میشود، که چرخش سورئال بانوی انتقام را در داستان بهظاهر آشنای خود به نتیجهای عجیب و هشیارکننده میرساند. با این حال، فیلم بانوی انتقام از لحظه شروع تا پایان آن، همان طلسم عجیب و غریب هیپنوتیزمی را انجام میدهد که بسیاری از فیلمهای پارک چان ووک قبلتر از آن انجام دادهاند. این فیلم میتواند شما را، مانند خود انتقام، راضی و توخالی رها کند، و توانایی آن در برانگیختن این دو احساس به طور همزمان دلیلی است که Lady Vengeance در این لیست قرار دارد.
I Saw the Devil
همانطور که از عنوان آن پیداست، I Saw the Devil برای افراد با روحیات ضعیف نیست. این فیلم، یک تریلر انتقام جویانه از کارگردان توانای دیگری از سینمای کره جنونی، یعنی کیم جی وون است. این فیلم داستان یک مامور ویژه کره جنوبی (لی بیونگ هون) را دنبال میکند که ماموریت خود را برای انتقام قتل همسرش به دست یک قاتل سریالی سادیستی (چوی مین سیک) پیش میبرد. هنگامی که قهرمان داستان دستش به جنایتکار داستان و همان قاتل همسرش میرسد، فیلم به معنای واقعی مفهوم انتقام و تاثیرات خاص آن را به نمایش میگذارد.
به طور کلی این یک فیلم اکشن غمانگیز با وحشیگری تکاندهنده است که به عنوان یک مراقبه در مورد ماهیت دایرهای و خود ویرانگر انتقام عمل میکند. تعداد کمی از فیلمها به اندازه «من شیطان را دیدم» به ژانر انتقام جویی سرد و نیهیلیستی روی میآورند و حتی کمتر آثاری هستند که بتوانند آن را به خوبی این اثر سینمایی انجام میدهند. برای هر طرفدار ژانر سنتی غرق در خون، این اثر فیلمی است که باید آن را ببیند تا بفهمند که سواری بسیار دشواری خواهند داشت.
Harakiri
شاهکار ژاپنی ماساکی کوبایاشی در سال 1962، یعنی فیلم هاراکیری، یک تریلر انتقام جویانه سامورایی است که تا زمانی که به یک سوم نهایی خود نرسد، این موضوع را در مورد داستان خودش فاش نمیکند. این فیلم ساعت اول خود را به جزئیات یک تراژدی میپردازد که قهرمان آن، تسوگومو هانشیرو (تاتسویا ناکادای) را به جستجوی سران قبیلهای که مسئول مرگ غم انگیز پسرش بودند، سوق میدهد.
هاراکیری که یک اثر سینمایی خاص در تاریخ سینمای ژاپن است، فیلم انتقامی نادری است که درباره کشتن یک یا حتی چند نفر انسان نیست. در عوض، این یک درام تند و تیز درباره مردی است که به مؤسسات فرهنگی که در سادهترین حالت خود اجازه میدهند اعمال خشونتآمیز بیضرورت نه تنها انجام شود، بلکه از نظر اجتماعی نیز پذیرفته شود، اعتراض دارد. این یک ساختارشکنی درخشان از بسیاری از فیلمهای سامورایی است که قبل از آن ساخته شدهاند و یکی از ظریفترین فیلمهای انتقامجویانهای است که تاکنون ساخته شده است. البته تماشای این اثر در ابتدا نسبت به برخی دیگر از عناوین موجود در این لیست کمی صبر بیشتری از بینندگانش میطلبد، اما در نهایت به این صبر ده برابر پاداش میدهد.
Lady Snowblood
این اثر سینمایی بیشتر از هر چیز معروف به آن است که به عنوان یکی از بزرگترین آثار الهامبخش کوئنتین تارانتینو در راه تولید «بیل را بکش» بوده است. فیلم Lady Snowblood به کارگردانی توشیا فوجیتا یکی از جذاب ترین و باشکوه ترین فیلمهای انتقامی است که تا به حال دیدهاید. این فیلم با اجرای آتشین میکو کاجی به عنوان نقش اصلی فیلم، داستان یک بانوی انتقامجو را دنبال میکند. این فیلم که بین گذشته و حال متناوب است، درباره یوکی، زنی است که به دنبال انتقام از مردانی است که پدر و برادرش را کشتند و مادرش را مورد تجاوز جنسی قرار دادند.
از نظر روایی، فیلم تقریباً به اندازه برخی از فیلمهای دیگر این فهرست خاص یا غیرقابل پیشبینی نیست، اما در صریح بودن داستان و ارائهاش میتوان سرگرمی بینظیری پیدا کرد. در واقع Lady Snowblood را میتوان در نهایت یک فیلم پویا دانست که در بالاترین سطح ممکن اجرا شده است. این فیلم به لطف اجرای ترسناک میکو کاجی و تمایل فوجیتا به تصاویری چشم نواز و فراموش نشدنی، همچنان به عنوان یک تریلر انتقامجویی خشن و رضایتبخش عالی است.
Gladiator
گلادیاتور ریدلی اسکات به عنوان یک اثر سینمایی درخور ستایش، شامل چیزهای زیادی است. این یک حماسه تاریخی، یک فیلم اکشن تماشایی و یک تکه پنهان از دسیسههای سیاسی دوران روم باستان است. با این حال، بیش از هر چیز دیگری، این یک داستان مهیج انتقامجویانه در یک فیلم عالی است. این فیلم با شخصیت ماکسیموس (راسل کرو)، قهرمانی دارد که هر بینندهای میتواند ریشهاش را بگیرد و همراه او به دل این تراژدی تماشایی بزند.
ماکسیموس سربازی است که مرشد، همسر و فرزندش همگی به ناحق به قتل رسیدهاند و تماشای او از دوران سخت بردگی به سمت انتقام برای رویارویی با کومودوس فاسد (واکین فینیکس)، مردی که مسئول جنایات مرتکب شده علیه اوست، به شدت سرگرمکننده است. میل قابل توجه قهرمان این فیلم برای انتقام، به شتاب دراماتیک گلادیاتور در تمام 155 دقیقه آن دامن میزند، و چند خط دیالوگ آن مانند آن جمله ماکسیموس که میگوید: انتقام خود را خواهم گرفت – در این زندگی یا در زندگی بعدی! یک لحظه فوقالعاده در فیلمی است که صادقانه بگویم، حاکم مطلقی بر آثار حماسی قرن جدید است.
John Wick
چه اتفاقی میافتد وقتی یک دسته از اوباش به طور تصادفی بزرگترین قاتل جهان را با کشتن سگش از بازنشستگی و افسردگی مرگ همسرش به زمین بازی بازگردانند؟ در جان ویک، فیلمی که یکی از بزرگترین فرنچایزهای اکشن سینمای مدرن را آغاز کرد، گلولههای بی شماری شلیک میشود و به همان اندازه اجساد زیادی به روی زمین سقوط میکنند.
اولین قسمت جان ویک در سال 2014 به رهبری کیانو ریوز ممکن است در مقایسه با دنبالههای بعدی آن کوچک به نظر برسد، اما ظرافتی در جان ویک اول وجود دارد که آن را به یکی از بهترین فیلمهای اکشن 20 سال گذشته تبدیل کرده است. این فیلم هوشمندانه از کلیشه همسر مرده ژانر مورد نظر خود دوری میکند؛ آن هم با تکیه کردن بر کشتن سگ قهرمان داستان. بنابراین فیلمسازان پشت این اثر سکانسهای اکشن به یاد ماندنیتری را از پیشفرض انتقامجویی سادهاش استخراج میکنند. علاوه بر این، شدت آرام بازی ریوز باعث میشود که تماشای شخصیت او در قامت یک قاتل، دوباره همه بدترین انگیزههایش را به نام انتقام عادلانه غم انگیزتر از هرچیزی نمایان کند.
The Virgin Spring
اغلب اوقات، به نظر نمیرسد که قهرمان در مرکز یک فیلم انتقامجویانه فقط با یک یا دو دشمن مبارزه میکند، بلکه با کل دنیای فاسد و بیرحمانهای که در آن زندگی میکنند نیز مبارزه میکند. بر همین اساس این داستان اینگمار برگمن در سال 1960 که برآمده از قرون وسطی سوئدی است، قصه درامی را روایت میکند که در آن پدری خشمگین تصمیم میگیرد به تجاوز و قتل بی رحمانه دختر خردسالش با سطحی از شرارت پاسخی انتقام جویانه بدهد که با جنایات انجام شده مطابقت دارد.
تصاویری از برخورد انسانیت و طبیعت در طول فیلم تکرار میشوند، اما هیچکدام به اندازهی اجرای غمگین ماکس فون سیدو که به تنهایی برای سرنگونی یک درخت تنها میجنگد، تأثیری خاص بر مخاطب ندارد. چیزی که او در نهایت متوجه میشود این است که غیرممکن است که طبیعت را به اراده خود خم کنید. گاهی اوقات، شما فقط باید با قدرت آن مطابقت داشته باشید. با این حال، قبل از اینکه قهرمان این داستان به این نتیجه برسد، اینگمار برگمن با فیلم چشمه باکره زمانی را پیدا میکند تا یکی از ترسناکترین نمایشهای سینمایی انتقامی را که احتمالاً تا به حال دیدهاید، به نمایش بگذارد.
Kill Bill Vol. 1
وقتی نوبت به تهیه فهرستی از این دست میرسد، برخی احتمالاً استدلال میکنند که Kill Bill Vol. 1 و قسمت دوم آن باید به عنوان یک فیلم کامل حساب شود. با این حال، در حالی که شکی وجود ندارد که آنها با هم یک روایت انتقامجویانه را تشکیل میدهند که همانقدر تکاندهنده و خشن هستند. اما ارزشمند است برای این فهرست اولین قسمت بیل را بکش به کارگردانی کوئنتین تارانتینو در سال 2003 را انتخاب کنید. این فیلم در مقایسه با جانشین خود یعنی قسمت دوم بیل را بکش، اکشن و سبک انتقامی بیشتری دارد. و همچنین خون بیشتر، اندامهای بریده شده، و جنگ شمشیری تماشایی.
به عبارت دیگر، این فیلم با حس انتقامجویی خونریزتر و بیامانتر از دنبالهاش حرکت میکند که به طور هدفمند همه چیز را کند کرده بود تا لایههای احساسی بیشتری به داستانش اضافه کند. بیل را بکش در قسمت اول، برعکس دنبالهاش فیلم عمیقی نیست، اما یکی از عجیبترین و هیجانانگیزترین فیلمهای انتقامجویانهای است که تا به حال در پرده نقرهای نقش بسته است. به ندرت پیش میآید که شخصیتی به اندازه «عروس» اوما تورمن به اجرای عدالت به این شکل احساس نیاز کند، و به سختی میتوان به نمونهای فکر کرد که شخصیتی در حین انجام این کار به همان اندازه باحال به نظر برسد.
Oldboy
در همان سال تولید بیل را یکش، اولدبوی نیز تولید شد. اثری که با صدای بلند توسط کارگردان آن فیلم، یعنی کوئنتین تارانتینو، به شدت حمایت میشود. این فیلم کرهای در 20 سال گذشته شهرت زیادی برای خود ایجاد کرده، و این اثر سینمایی اغلب به عنوان یکی از غافلگیرکنندهترین فیلمهایی که تاکنون ساخته شده در نظر گرفته میشود. در حالی که Oldboy اثری تماشایی در شاخه آثار انتقام جویانه است، اما خیلی بیشتر از این موارد را نیز شامل میشود. در طول زمان اجرا، شاهکار پارک چان ووک موفق میشود به تدریج اسرار بسیاری را توضیح دهد و در عین حال بیشتر و بیشتر در تاریکی در مرکز خود پیچ بخورد.
مبارزه تکشات فیلم در راهرو، خاطرهانگیزترین چیز در مورد این اثر سینمایی است، و دلیل خوبی هم دارد، مخصوض با توجه به اینکه چقدر درخشان ساخته و طراحی شده است. با این حال، این یکی از پیچ و خمهای وحشتناک اولدبوی است که واقعاً به قلب شما ضربه میزند و باعث میشود داستان انتقام به ظاهر سادهاش را از زاویهای کاملاً جدید بازنگری کنید. تنها کافی است یک بار آن را تجربه کنید تا متوجه شوید که هیچ فیلم دیگری به اندازه Oldboy به خوبی هزینه یا هیولاهای انتقام را بررسی نمیکند، به همین دلیل است که رتبه اول را در این لیست دارد.
راضیه میرزاحیدری