متن درباره پدر ( 45 متن در وصف پدر، جمله قدردانی و عکس نوشته)
پدر درختی است که هر فرزندی تا آخر عمر به وی تکیه میدهد. ما نیز در سایت ادبی و هنری متنها قصد داریم در ادامه متن چندین متن درباره پدر را برای شما دوستان قرار دهیم. شما نیز میتوانید این متون زیبا را برای پدر عزیزتان ارسال کنید. با ما باشید.
متنهای زیبا و احساسی درباره پدر
دلخوشی یعنی
یه پدر دارم که اخم کردنش روبا
صدتا قربوت صدقه یه غریبه عوض نمیکنم…
یادمه وقتی پدرم خونه رو سفید کرد، مادرم همیشه مواظب بود که ما روی دیوار چیزی نکشیم.
یک روز به مادرم گفتم :
ارزش ما بیشتره یا این گچ و سفیدی؟!
اون گفت : مادر جان، ارزش گچ و دیوار از شما بیشتر نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از اینهاست.
وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده تا ما تونستیم، با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم، حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه، چند روز، چند ماه، چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه!
این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند، حرفی که باعث میشد ما شیشه ها رو نشکنیم “تلویزیون رو الکی خراب نکنیم ” یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم ” تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشتر واسه پدرمون نباشیم “
نه زير پاش بهشته و نه انتظار گل داره …
وقتى پدر هست انگارى آدم رو غصه پل داره …
صداش كه ميزنى بابا همه ميدونن همه چیزدارى …
بابا كه هست تو سختيا خم ميشى باز نفس دارى …
يه چاى قندپهلوى گرم تنها توقعش همين ….
دستش كه روشونت باشه هيچوقت نمى افتى زمين
تقدیم به پدرم تنها عشق واقعی زندگیم
آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد” یادم آمد که دیگر پدرم در باران با نانی در دست و لبخند بر لب نخواهد آمد، دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگیاش با زمین و تنهائیش
با خورشید و نبودنش به یاد پدر سخت گریستم. پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر میداشت، پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست، خاطر خاطره ها رخ بنمود
زندگی چرخش یک خاطره است
خاطر خاطره ها را نبریدش از یاد
پدرم وقتی رفت آسمان غمزده بود
و زمین منتظر …
زندگی چرخش ایام و گذار من و توست
و کسی گفت به من:
آب را گل نکنید،پدرم در خاک است
زندگی میگذرد،کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم و زمین کوچک نیست
دل ما تنگ و نفس سنگین است
کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
خاطر خاطرهها را نبریدش از یاد.
زندگی میگذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
بیاد همهی پدرای خوب دنیا..
مطلب مشابه: تبریک تولد پدر؛ جملات صمیمانه عاشقانه تولدت مبارک پدر جان
جمله ادبی در وصف پدر
پدر تنها ساقيه كه هيچ پيكی رو پر نكرد ، ولی من هنوزم مست اولين استكان چايی هستم كه باهاش نوشيدم ، چون برای همين استكان چايی عرق پیشانی ريخته بود …
لبخند پدر
و رضایت مادر
بهترین چیزی است
که یک فرزند
میتونه از خدا هديه
بگیره…
سعى كنيد
پدرتون رو خوشحال
و مادرتون رو از
خودتون راضی نگه دارید
صدای خندە های پدر و مادرتون
رو ضبط کنید خیلیا حسرت شنیدن دوباره ی صدای پدر و مادرشون رو دارن…
پدر یعنی عشق، آرامش
یعنی گذشت
یعنی باش تا من هم
باشم
دوستت دارم پدرم
عکس نوشته در مورد پدر
بابا باشه…
بداخلاق باشه،
غرغرو باشه،
بی پول باشه،
داد بزنه…
ولی فقط بااااااشه
راحت نوشتیم بابا نان داد!
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت،
برای نان همه جوانیش را داد
روز پدر مبارک
ابرها به آسمان به تکیه میکنند
درختان به زمین
و من به مهربانی پدرم…
پدر مهربانم روزت مبارک
دخترها بیدلیل بابایی نشدهاند
دخترها میدانند که هر بار دلشان از نامردیهای دنیا بگیرد
دستی ایمن و مردانه
به دور از حس نیاز روی سرشان نوازش میشود
که جز عشق عطر دیگری ندارد…
ســـَــر ســُـفره چیزی نبود…
یــخ در پــارچ
و
پدر هــر دو آب شــدند!
چــه دنــیای بیرحمــیست
متن و شعر برای پدر
زندگی بارِ گرانیست
که بر پشتِ پریشانیِ توست
کارِ آسانی نیست،
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن…
پدرم
کمرم از غمِ سنگینِ نگاهت خَم باد
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار میشود
اما زودتر از او به خانه بر میگردد
به سلامتی هرچی پدره…
پدر یعنی
هرچه باشد روزهایت سخت
من هستم خیالت تخت
سلامتی همه باباها…
خودش خدا نیست اما در چشمانش خدا را میبینم
پـــــــــــدرم را میگویم!
یک پدر
تنها یک پدر نیست
گاهی نان در سفره است
گاهی سقفی بالای سر!
و گاهی جانی برای زندگیست…
پدر سپری است بر ناملایمات روزگار…
پدر فقط تاج سر نیست پدر دنیاست
جملات قدردانی و متن زیبا برای پدرم
بعضیها سعادت گفتن کلماتی را دارند که برخی حسرت گفتنشو دارند
مثل: سلام بابایی خسته نباشی…
دلم را هالهی مهتاب کردم
صدای لحظهها را خواب کردم
به یاد چشمهایت ای پدر جان
تمام آسمان را قاب کردم…
پدر دستات برام گهواره بودن
چشات مثل چراغ خونه من
بجز تو از همه دنیا بریدم
کسی رو مثل تو عاشق ندیدم
دست همیشه به معنای آغوش نیست، گاهی فقط امنیت است…
فقط مثل “دست پدر”
ممکن است شاهزادهام را پیدا کنم اما…
اما پدرم همیشه پادشاه من میماند!
استوار باش همچنان کوهی که بودی تا کنون…
پایدار باش تا ریشهام در خاک باشد همچنان…
روزت مبارک تکیه گاه قلب من
قلمم راست بایست!
واژهها…گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام پدر
تو که باشی بابا!
دست و دلبازترین شاعر این منطقهام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو…
گرچه از دور ولی
دست تو را میبوسم
نه شعار است، نه حرف!
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو
هر وقت دستم در دستان پدرم نیست، یعنی اینکه پشتم ایستاده است!
بابایِ خوبم؛
دلم برای کودکیهایی که تویِ آغوشِ مردانهات مچاله میشدم و بیمحابا شیطنت میکردم تنگ شده…
وقتی تو را میبینم و به موهایِ رنگ پریدهات نگاه میکنم، به رویت نمیآورم که کم آوردهام،
که از قوی بودن خستهام…!
تو آنقدر غریبانه جوانیات را میانِ کودکیام جا گذاشتی که دلم نمیآید از درد این روزهایم ذرهای برایت بگویم!
به حرمتِ چینهایِ پیشانیات؛
قویتر از همیشه با مشکلات خواهم جنگید، قول میدهم!
تو هنوز هم امنترین تکیه گاهِ منی اما؛
دردهایِ من ، برایِ این روزهایِ تو بیانصافیست…
تو به اندازه ی کافی غصههایی که برایِ خودت نبوده را خوردهای…
مهربانترینم !
مرا بخاطرِ بچگیهایی که به قیمتِ جوانیات تمام شد ببخش…همیشه باش،
بدونِ تو دنیا جایِ ترسناکیست…
من زیرِ سایهی محکمِ مردانهات قدرت میگیرم…
برایم دعا کن بابا…
شنیدهام دعایِ پدر، زود مستجاب میشود!!روز پدر مبارک
پـا به پـای غـم من پیـر شـد و حـرف نـزد
داغ دید از من و تبخیر شـد و حـرف نـزد
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب
شب بـه شب آمـدنـم دیـر شد و حـرف نزد
غصـه میخـورد کـه مـن حـال خـرابـی دارم
از همین غصـهی من سیـر شـد و حرف نزد
وای از آن لحظه کـه حرفـم دل او را سوزاند
پدرم خستـه شـد و پیـر شـد و حرف نزد
میخوام روز مَرد رو به همه
اون زن هایی که در نبود مرد هاشون مردونه رو پای خودشون وایستادن جنگیدن واسه زندگی کردن واسه زنده موندن تبریک بگم! به همه مادر هایی تبریک بگم که مردونه واسه بچه هاشون جنگیدن و هم براشون پدر بودن هم مادر تبریک بگم!
و به همه دخترایی که دخترونه مَرد بودن در برابر همه سختیا و مشکلات قوی بودن و جنگیدن تا خوشبخت بشن و به هدف و آرزوهاشون برسن تبریک بگم..!
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند.پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم. دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد…
یاد پدر افتادم که میگفت:
“نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن.
هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن.
آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی.
بحث کردن با آدمها بیفایده است.”
من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم .
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر…
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست.. اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛ و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی که اگر بدانی … چه کسی ، کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛ “پدرت”را می پرستیدی……