فریاد حافظ در نیمه شب یکشنبه؛ زمانی که بوی گلستان باعث شد سحرفراز شوم در باغ
در این متن، اشاره به شعری از حافظ شده است که در آن به زیباییهای باغ و گلها اشاره شده است. حافظ با زبان شیرین و شعری زیبا، زیباییهای طبیعت را به تصویر میکشد و خواننده را به دنیایی از زیبایی و رویایی میبرد.
بیان احساسات و اندیشههای انسان از طریق شعر، توانسته است از هزاران سال پیش تا به امروز، جذب خواننده و شنونده شود. شعر به عنوان یک هنر زبانی، توانسته است احساسات و اندیشههای عمیق انسان را با زبانی زیبا و شگفتانگیز بیان کند.
نکتهای که در این متن مطرح شده است این است که لازم است انسان از لحظات جوانی و زیباییهای زندگی بهرهبرداری کند و ارزش آن را بداند. لحظهها به چیزی کمتر از این که قدردان آنها باشیم، از دست میروند. حافظ در شعر خود، این نکته مهم را به ما یادآوری میکند که باید از زیباییهای زندگی، به ویژه زیباییهای طبیعت، لذت ببریم و زمان خود را با ارزش قایل شدن لحظهها پر کنیم.
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
به جلوه گل سوری نگاه میکردم
که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ
چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ
نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ
شرح لغت: گل سوری: گل سرخ
تفسیر عرفانی:
۱- بدان که این نیت، عاقبتی دل انگیز و سرور آفرین دارد. به شرط آنکه مغرور نشوی و به همه التفات و توجه و مهر داشته باشی. تا اشکی را برطرف سازی و دلی را بدست آوری.
۲- از سخن بد اندیشان و سرزنش کنندگان و حسودان، مطلقاً ناراحت نشو، زیرا آنان چشم ترقی و تعالی تو را ندارند. اگر به کار آنها توجه کنی، از پیشرفت باز میمانی و آنها گوی سبقت را میربایند.
۳- نشاط عیش عشرت و جوانی را، چون گل غنیمت بدان، زیرا ما برای خبر رساندن و آگاه کردن، وظیفهای نداریم. بلغ ما علیک فان لم یقبلو انما علیک.
تعبیر غزل:
وقت آن رسیده که حصاری را که به دور خود کشیده اید بشکنی و قدم به بیرون بگذاری. به اطراف خود خوب نگاه کن، هریک از مخلوقات خداوند به زبان حال خود به تو نهیب میزنند که دوران جوانی همچون عمر گلها کوتاه است و تو باید لحظه به لحظه آن را ارزش گذاری و از آن نهایت استفاده را ببری.