تأثیر افکار بر سلامت: قدرت تفکر بر تنپاکیزگی
مقالهای که در سایت عصرایران منتشر شده به بررسی ارتباط بین زمان، فکر، بیماری و سلامتی ما پرداخته است. مطالب مطرح شده در مقاله نشان میدهد که طرز فکر ما درباره این موارد چگونه بر سلامتی و تندرستی ما تاثیر میگذارد. بررسیها نشان میدهد که افکار و باورهای مثبت یا منفی ما میتوانند به طور مستقیم بر روند بهبودی بیماریها و زخمها تأثیرگذار باشند.
در مطالعههای مختلف انجامشده، نشان داده شده است که تفکر مثبت و امیدواری بهبود روند بهبودی بیماریها را افزایش داده و زمان بهبودی زخمها را نیز کاهش میدهد. همچنین، باورهای منفی میتوانند باعث افزایش علایم بیماریها شده و روی فرآیند بهبودی تأثیر منفی بگذارند.
به علاوه، مقاله به بررسی ارتباط میان برچسبهای تشخیصی و رفتارهای پزشکی مورد نیاز برای هر بیمار اشاره کرده است. این نشان میدهد که تعیین یک برچسب تشخیصی نه تنها بر روند درمان بیماری تأثیر دارد، بلکه رفتارهای پزشکی نیز تحت تأثیر این برچسبها قرار میگیرد.
در نهایت، مقاله به اهمیت تفکر سالم و انتظارات مثبت بهبودی و سلامتی در زندگی اشاره کرده و بر این باور است که با توجه به باورهای مثبت، میتوان بهبودی و سلامتی خود را بهبود بخشید. این مقاله تأکید دارد که فراتر از استفاده از روشهای پزشکی سنتی، تفکر و باورهای ذهنی نیز میتوانند در بهبودی و تندرستی ما تأثیرگذار باشند.
عصرایران نوشت: طرز فکر ما درباره زمان، پیری و بیماری میتواند به طرز شگفتانگیز بر سلامتی، رفتار و تندرستی ما تاثیر بگذارد.
میگویند زمان همهی زخمها را التیام میدهد. اما متخصصان پزشکی به شما خواهند گفت که زمان مورد نیاز برای بهبودی پس از جراحت میتواند بسیار متفاوت باشد. برای مثال، سن، سبک زندگی و سطح حمایت اجتماعی همه روی سرعت بهبودی بدن فرد تاثیر دارند.
افکار نیز میتوانند نقش بسیار قدرتمندی در سرعت بهبودی ما ایفا کنند. در آزمایشی، گروهی از پژوهشگران آزمایش کردند که آیا انتظارات افراد درمورد مدت زمانی که طول میکشد تا بهبود پیدا کنند، میتواند روی زمان واقعی بهبودی تاثیر بگذارد یا خیر.
پژوهشگران دریافتند درک افراد از سرعت گذر زمان بر سرعت بهبودی زخمهایشان تاثیر دارد. این پژوهش تازهترین مطالعه از مجموعهی بزرگتری از شواهدی است که بر وحدت ذهن و بدن تاکید میکند.
در طول ۴۵ سال گذشته، اعضای آزمایشگاه الن لانگر، استاد دانشگاه هاروارد روشهایی را مطالعه کردهاند که در آن ذهن بر فیزیولوژی بدن تاثیر میگذارد.
وقتی افراد ذهن و بدن را به جای واحدهای تفکیکپذیر به شکل هویتی واحد درک میکنند، متوجه میشوند که چگونه ذهن روی سلامتی و تندرستی کنترل دارد. آنچه در ذهنمان میگذرد، روی بدنمان نیز تاثیر خواهد داشت.
اولین آزمایش این مفهوم، آزمونی بود که لانگر در سال ۱۹۷۹ طراحی و اجرا کرد. در آن مطالعه، مردان مسن در فضای بازسازیشدهای قرار داده شدند که بهنظر میرسید ۲۰ سال قبل وجود داشته است و دارای اثاثیه و مجلههای قدیمی بود.
درک افراد از سرعت گذر زمان بر سرعت بهبودی زخمهایشان تاثیر دارد
از مردان خواسته شد مانند زمان جوانی خود زندگی کنند. آنها رویدادهای گذشته را به شکل زمان حال وصف میکردند، گویی درحالحاضر اتفاق میافتند. نتایج شگفتآور بود. بدون هیچ مداخلهی پزشکی، شنوایی، بینایی، حافظه و قدرت آنها بهبود یافت. همچنین ظرف چند روز در عکسها بهطور چشمگیری جوانتر بهنظر میرسیدند.
آزمایشگاه لانگر شواهد بیشتری از وحدت میان ذهن و بدن پیدا کرده و نشان داده است انتظار خستگی میتواند موجب شود مردم احساس خستگی بیشتری کنند و فکر کردن به اینکه سرما خواهید خورد، با افزایش احتمال ابتلا به سرماخوردگی همراه است.
در مطالعهای دیگر، افرادی که انتظار فواید خاصی مانند کاهش وزن را از ورزش داشتند، این مزیتها را مشاهده کردند، درصورتیکه افراد دیگری که همین فعالیتها را انجام داده، اما انتظار کاهش وزن نداشتند، شاهد چنین تغییراتی نبودند.
در مطالعهی اخیر در مورد بهبود زخم، پژوهشگران بهطور دقیقتر به بررسی این موضوع پرداختند که انتظارات چگونه بهبودی از آسیب فیزیکی را تحتتاثیر قرار میدهد.
پژوهشگران ۳۳ شرکتکننده را انتخاب کردند تا سه بار تحت رویهای کنترلشده قرار گیرند که موجب کبودی خفیف پوست میشد. در هر مورد، دورهی ۲۸ دقیقهای التیام وجود داشت و دراینبازه زمانی از افراد خواسته شد در فواصل زمانی مشخص نظرسنجی را پر کنند.
پژوهشگران آزمایش را در دو شرایط اجرا کردند. در شرایط زمان سریع که در آن به شرکتکنندگان گفته شد هر هشت دقیقه به نظرسنجی پاسخ دهند و به آنها زمانسنجی داده شد که بدون اینکه بدانند با سرعت دو برابر کار میکرد.
درنتیجه، هر دقیقه واقعی معادل دو دقیقه روی تایمر بود، بهطوریکه کل ۲۸ دقیقه شبیه ۵۶ دقیقه تند بهنظر میرسید. در سناریوی زمان آهسته، نظرسنجی هر دو دقیقه انجام میشد و تایمر با سرعتی معادل نصف سرعت معمول به پیش میرفت. در این شرایط دوره ۲۸ دقیقهای مانند ۱۴ دقیقه کند بهنظر میرسید.
وقتی شرکتکنندگان فکر میکردند زمان بیشتری سپری شده است، زخمهایشان سریعتر بهبود پیدا میکرد و وقتی فکر میکردند زمان کمتری سپری شده است، زخمهایشان دیرتر بهبود مییافت. این درحالی بود که زمان واقعی سپریشده در هر دو حالت یکسان بود. پژوهشگران درحال تکرار این آزمایشها روی افرادی هستند که درحال بهبودی پس از جراحی فتق، آب مروارید و جراحی دندان هستند.
باورهای ضمنی درمورد زمان فقط روی بهبود سلامتی ما تاثیر ندارد. طبقهبندیها و برچسبهای تشخیصی نیز روی روند بهبودی اثر دارند و متخصصان پزشکی باید درمورد انتخاب آنها دقت کنند. بهعنوان مثال، از دیدگاه متخصصان غدد، تفاوت مهمی بین افرادی که در نوعی آزمایش هموگلوبین به نام A1C که سطح قند خون را اندازهگیری میکند، نمره ۵٫۶ یا ۵٫۷ میگیرند، وجود ندارد.
اما طبق پروتکل استاندارد پزشکی، هر فردی که دارای A1C پایین تر از ۵٫۷ است، دارای سطوح طبیعی و هر کس که بالاتر از این آستانه است، بهعنوان مرحلهی پیشدیابت درنظر گرفته شود. در مطالعهای که اخیراً برای انتشار پذیرفته شد، پژوهشگران دادههای ۳۹۸۴ نفر را که نمره ۵٫۶ یا ۵٫۷ گرفته بودند با هم مقایسه کردند و تفاوتهای قابلتوجهی در روند پزشکی بعدی آنها پیدا کردند.
افرادی که برچسب پیشدیابت را دریافت کردند، طی ده سال بعد افزایش قابلتوجهی در نتایج A1C را تجربه کردند و اغلب دچار دیابت شدند. ازآنجا که دو گروه عملا در ابتدا یکسان بودند، منطقیترین نتیجه این است که تفاوتهای بعدی نتیجهی برچسب تشخیصی بود.
درحالیکه پزشکان ممکن است با افرادی که وضعیت آنها پیشدیابتی طبقهبندی میشود، رفتار متفاوتی داشته باشند، بسیاری از متخصصان به بیماران دارای نمره ۵٫۶ یا ۵٫۷ توصیههای مشابهی ارائه میکنند: اینکه میزان قند خون بیمار کمی بالا است و تغییرات سبک زندگی میتواند کمککننده باشد.
زندگی سالم تابعی از تفکر سالم است
پژوهشگران بر این باورند که افراد دارای طبقهبندی مختلف، انتظارات متفاوتی از خودشان داشتند. هنگامی که برای وضعیت پزشکی خاصی آستانه تعیین میکنیم، افرادی که با تفاوت ناچیزی بالای آن مرز قرار میگیرند و افرادی که با تفاوت اندکی در پایین آن آستانه قرار میگیرند، تصورات بسیار متفاوتی درمورد سلامتی خود پیدا میکنند.
هر فردی در طول زندگی باورهای مختلفی درمورد نحوه عملکرد و معنای سالم بودن دست پیدا میکند. اغلب این ایدهها منعکسکنندهی مفروضات اصلی ما در مورد جهان هستند و غالبا به شکل ناخودآگاه روی ما تاثیر میگذارند.
همانطور که فرد ممکن است براساس تجریبات گذشته سوگیریها یا ترجیحاتی به دست آورد، افراد باورهای ضمنی نیز ایجاد میکنند که روی سلامتی آنها اثر دارد. برای مثال، ممکن است فردی فکر کند که میتواند نشانههای بیماری شدن یا پیر شدن را در خود تشخیص دهد. انتظارات آنها، احساس و طرز فکر و کاری که انجام میدهند، بر اتفاقات بعدی تاثیر میگذارد.
اگر بخواهیم فراتر برویم، زندگی سالم نیز که بدون شک تابعی از انتخابهای سالم مانند استفاده از کرم ضد آفتاب و مسواک زدن است، تابعی از تفکر سالم است.
همانطور که لانگر استدلال میکند، بیشتر مردم اغلب اوقات بدون تامل عمل میکنند، زیرا درگیر افکار گذشتهی خود هستند که موجب میشود از شرایط زمان حال غفلت کنند. اما ما میتوانیم افکار و باورهای ضمنی خود را مورد توجه قرار دهیم و خصوصا زمانی که حالت منفی دارند، آنها را زیر سوال ببریم.
انتظار بهبودی دیرتر یا فکر کردن به این موضوع که به حدی ضعیف هستیم که نمیتوانیم از پس موقعیت خاصی برآییم، از این دسته باورهای منفی هستند.
میتوانیم از خود سؤالاتی بپرسیم: از کجا میدانیم این ایدهها دقیق هستند؟ کدام تجربیات گذشته و موقعیتهای پیشین ممکن است بر باورهای ما تاثیر بگذارند؟ آیا باورهای جایگزین معتبرتری وجود دارد که باید درنظر گرفته شوند؟ وقتی باورهای مثبتتری را تکرار کنیم، میتوانیم آنها را بپذیریم، سپس افکار احساسات و اعمال ما نیز تغییر خواهد کرد.
راضیه میرزاحیدری