بیا با حافظ، شیوهی زلف تو را که دام ایمان و کفر است اگر بدانی!
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن
حدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است
عجب علمیست علم هیئت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است
شرح لغت: کارستان: هنرنمایی
تفسیر عرفانی:
۱- در راه اجرای این نیت، مشکلاتی وجود دارد که نیاز به صبر و حوصله و پایداری است. پس بدون مطالعه عمل نکنید که پشیمانی به بار میآورد.
۲- حافظ در بیت پنجم میفرماید:
* دریافتن شکل و نهاد اختر عشق چه دانش شکفتی است که آسمان هشتم با آن همه بلندیش، در برابر طبقه هفتم زمین است.
۳- عدهای دور شما را گرفته اند. در حالیکه همه آنها دوست شما نیستند. بویژه آن شخص تازه به دوران رسیده. به شما حسادت میکند.
تعبیر غزل:
بر سر راه تو دامی پهن شده است که تو باید با هوشیاری بسیار از آن عبور کنی. از آنجایی که او ظاهری بسیار دل پسند و رفتاری بسیار مسحورکننده دارد و در عین حال قصد به دام انداختن تو را در سر دارد باید بسیار عاقلانه و با احتیاط عمل کنی. زیرا اگر در دام او اسیر شوی تمام موقعیتهای خود را از دست خواهی داد. پس به خدا توکل کن و حساب کسانی را که به تو بد کرده اند به خدا واگذار کن و در پی جبران مباش.