به شوق غزل حافظ دیگران، ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت…
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب
گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت.
چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت
تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
شرح لغت: پستهی تو: استعاره از دهان
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیت دوم صریح و روشن میفرماید:
آن شمع مشتعل، دوباره چهره اش را بر افروخت و این پیر سالخورده، از آنکه آن شمع، دوباره چهره اش را روشن کرده، جوانی را از سر گرفت.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
۲- مدتی گرهای در کار شما است و از مطلبی یا چیزی رنج میبرید که باعث ناراحتی شدید شماست. به شما مژده میدهم، به زودی ناراحتی پایان مییابد و کبوتر کامیابی بر بام منزل شما نشسته و منتظر ورود است.
۳- با روحیهای قوی و مصمم و با توکل بر خدا و انرژی بازیافته، مجدداً با اراده و علاقه بر توسن موفقیت گام بزن و در میدان خوشبختی حرکت کن که خداوند پشتیبان شما است و حتماً نذر خود را ادا کن.
تعبیر غزل:
کار شما رونقی دوباره خواهد یافت و فرصتهای از دست رفته دوباره جبران خواهد شد و دشمنان شما عرصه را به نفعتان خالی خواهند کرد. کسی وارد زندگیتان میشود که بار غم شما را از دوش بر میدارد و شما را از هر نظر بی نیاز میکند. ضمن آنکه به موقعیتهای مالی بزرگی خواهید رسید.