تفاوت شگفتانگیز دانش و هوش چیست؟
تک فان-احتمالا تا کنون خیلی به این فکر نکردهاید که همه آن چیزهایی که میدانید را از کجا یا چطور میدانید. شاید دانش و هوش را به عنوان مهارتی تکبعدی زیر یک مفهوم چتری، مثل «تحصیلات» دستهبندی کرده باشید. اما، نه دانش و نه هوش سازههای واحدی نیستند. انواع مختلفی از دانش و راههای متعددی برای دانستن وجود دارد.
به گزارش تک فان، به طور کلی، انواع دانش به انواع مختلف اطلاعات و مهارتهایی که مردم کسب میکنند، اشاره دارد، در حالی که انواع هوش (راههای کسب دانش) به تواناییها و ظرفیتهای شناختی مختلف اشاره دارد. دستیابی به درکی دقیقتر از جنبههای متنوع شناخت انسانی میتواند کاربردهای ارزشمندی برای زندگی روزمره داشته باشد؛ به شما کمک کند نقاط قوت و ضعف خود را بهتر بشناسید و خودآگاهی، ارتباطات، درک، مهارت حل مسئله، خلاقیت، همکاری، قضاوت و تفکر انتقادیتان را بهبود ببخشید.
انواع دانش
انواع مختلف دانش نشاندهنده نحوه درک و تعامل ما با جهان است. هر نوع دانش به درک کلی ما از جهان کمک میکند و درباره جنبههای مختلف زندگی اطلاعرسانی میکند.
دو نوع دانشی که بیشتر با آموزش رسمی مرتبط هستند، یکی دانش تجربی است که از تجربه، مشاهده و آزمایش بهدست میآید، و دیگری دانش نظری است که شامل ایدهها، مفاهیم و انتزاعاتی است که به ما کمک میکنند پدیدههای خاص و اینکه چرا برخی روشها از بقیه بهتر هستند، را درک کنیم. هرچند بین این سازهها همپوشانی وجود دارد، تعداد بسیار بیشتری از دانش وجود دارد که باید از آنها آگاه شد.
دانش عملی (مثلاً “مهارتهای خیابانی”) از تجربیات زندگی واقعی مثل آموزش در حین کار یا کارآموزی بهدست میآید. عقل سلیم اصطلاحی عامیانه است که گاهی در مفهوم دانش عملی استفاده میشود، اما در واقع بیشتر زیرمجموعهای از آن است که به دانش عمومی اشاره دارد که برای قضاوت بدون تأمل زیاد استفاده میشود (مثلا برای لمس نکردن بخاری داغ یا آتش نیازی به فکر کردن نداریم.)
دانش ابرازی یا صریح اطلاعاتی عینی و سریعالانتقال است که از طریق مقالات، مستندات، کتابها و ویدئوها تدوین شده است. دانش ضمنی یا تلویحی اطلاعاتی بیشتر ذهنی است که بر اساس بینش، تخصص و شهود به دست آمده و دشوارتر از دانش صریح قابل تدوین و انتقال است.
انواع دیگری از دانش نیز وجود دارند که به توضیح مفاهیمی مانند هنجارهای فرهنگی، ارزشها و دیدگاههای جهان کمک میکنند.
دانش اخلاقی اصول اساسی راهنما برای رفتار و تصمیمگیری مثل «غلط بودن قتل» یا «فضیلت بودن عشق»، را نشان میدهد که متفاوت با عقاید اخلاقی، بیشتر به ترجیحات فردی و فرهنگی اشاره دارد.
دانش معنوی شامل درکهای معنوی و وجودی و همچنین حس معناداری فراتر ازهستی روزمره است.
دانش زیباییشناختی به معنای قدردانی عمیق از زیبایی، هنر و بیانهای فرهنگی است – مثلا اینکه موسیقی چطور بر احساسات افراد اثر میگذارد یا هنر بصری چطور میتواند بازتابدهنده تجربیات فردی باشد.
در نهایت، دانشهای درونفردی و بینفردی وجود دارند. دانش بازتابی یا درونفردی در درون خود فرد رخ میدهد و شامل خودآگاهی و تفکر انتقادی است. دانش بینفردی به مهارتها و درک روابط بین افراد، از جمله مهارتهای اجتماعی، مربوط میشود.
با وجود این همه نوع دانش، منطقی است که انواع مختلف هوش نیز وجود داشته باشد. بخش بعدی انواع مختلف هوش را روشن و تنوع قابلیتهای انسانی را در مقابل این باور قدیمی که تنها یک هوش عمومی وجود دارد، برجسته میکند.
راههای دانستن یا انواع هوش
راههای بسیاری برای درک جهان وجود دارد، به بیان دیگر، انواع مختلفی از هوش وجود دارد. فکر کردن به انواع مختلف هوش کمکمان میکند بفهمیم که هر فردی چطور بر مبنای ظرفیتهای ذاتیاش به شیوههای مختلفی برای کسب دانش متکی است. نظریه هوشهای چندگانه هاوارد گاردنر (1983) یکی از ستونهای بررسی هوشهای چندگانه است. او هشت نوع هوش را شمرده است.
چندین راه برای دانستن وجود دارد که بیشتر با یادگیری آموزشی یا مدرسهای مرتبط هستند. هوش زبانی-کلامی، توانایی استفاده مؤثر از زبان، از جمله خواندن، نوشتن، صحبت کردن و درک زبان است. هوش منطقی-ریاضی، ظرفیتی برای استدلال منطقی، حل مسئله و محاسبات ریاضی است. فردی که هوش زبانی قوی دارد ممکن است بیشتر از خواندن و نوشتن لذت ببرد، در حالی که کسی که هوش منطقی-ریاضی قویتری دارد ممکن است از حل محاسبات لذت ببرد.
فراتر از اصولی که در مدرسه یاد میگیریم، ابعاد متنوعی از هوش وجود دارند. هوش فضایی به توانایی تشخیص و دستکاری موقعیت اشیا و فضاها در رابطه با خود اشاره دارد، مثالهای آن حل پازل یا طراحی است. این نوع هوش با هوش بدنی-جنبشی که به توانایی فرد برای استفاده ماهرانه از بدن ـ مانند ورزشکاران و رقصندگان ـ برای بیان یا دستیابی به اهداف اشاره دارد، متفاوت است. هوش موسیقی استعداد خاص برای خلق و اجرای موسیقی است، بنابراین فردی که هوش موسیقایی دارد ممکن است حساسیت بیشتری به ریتم، صدا، ملودی و هارمونی داشته باشید.
همانند انواع مختلف دانش، هوشهای درونفردی و بینفردی نیز وجود دارند. هوش بینفردی ظرفیت درک و تعامل مؤثر با دیگران را نشان میدهد (مثلاً همدلی، مهارتهای اجتماعی) در حالی که هوش درونفردی توانایی درک خود مثلاً خودآگاهی از احساسات، انگیزهها و حالات درونی را نشان میدهد. هوش طبیعیگرا نیز هوش مرتبط با تشخیص و دستهبندی ویژگیهای محیط (مثلاً گیاهان و جانوران) است.
اخیراً نظریهپردازان به انواع دیگری از هوش اشاره کردهاند. هوش هیجانی، برای مثال، توانایی شناخت و مدیریت احساسات خود و دیگران است. هوش وجودی، ظرفیت تأمل بر روی سوالات عمیق درباره وجود انسانی است. دستکاری تصویر، توانایی تجسم تصاویر و تغییرات تصویر قبل از پیادهسازی است. در نهایت، هوش همکاری، توصیف کننده گروهی از افراد یا شبکههایی است که در خلق دانش مشترک بهتر از سایرین عمل میکنند.
یک حوزه نهایی برای بررسی خلاقیت است. خلاقیت نوعی هوش در نظر گرفته میشود که شامل ظرفیتهای شناختی و مهارتهای مختلف حل مسئله و همچنین راهی برای دانستن، شامل بینشها، اکتشاف و ارتباط بیانی است. علاوه بر این، خلاقیت تمایل به حل مسئله یا خلق چیزهای جدید به روشهای نوین شامل تخصص، دانش، هوش، شخصیت و تفاوتهای فردی، انگیزه و محیط است. در حالی که تجربهگرایی در زمینههای علمی و آکادمیک بسیار مورد توجه است، خلاقیت نیز برای پیشرفت انسانی ضروری است. خلاقیت برای تولید ایدههای نوین، فرضیهها و راهحلها ضروری است، نوآوری و بیان هنری و موفقیتهای مفهومی را شتاب میبخشد و میتواند پارادایمها موجود را به چالش بکشد و در حوزههای مختلف پیشبرندۀ پیشرفت باشد.
در نتیجه، درک انواع مختلف دانش و راههای کسب آن به ما امکان میدهد ظرفیتهای خاص خود برای یادگیری، حل مسئله، ارتباط و توسعه تعیین کنیم.
عاطفه رضوان نیا