سخنانی از فرانتس کافکا نویسنده و فیلسوف بزرگ { 50 جمله ناب از او }
در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها قصد داریم جملات قصا و سخنانی از فرانتس کافکا را برای شما دوستان قرار دهیم. فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در قرن 20 میلادی بود. آثار کافکا در زمره تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب قرار دارند.
فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که تمام آثار او را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیتنامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند.
جملات قصار از فرانتس کافکا
ما از بهشت رانده شدیم،ولی بهشت ویران نشد.رانده شدن از بهشت به یک مفهوم مایه ی خوشحالی است،زیرا اگر ما رانده نمی شدیم،باید بهشت ویران می شد.
There are two cardinal human sins, from which all others derive: impatience and laxity. Impatience got them expelled from Paradise; indolence keeps them from returning.
دو گناه اساسی انسان وجود دارد که همه گناهان دیگر از آنها سرچشمه می گیرند: بی تابی و سستی. بی تابی او را از بهشت بیرون می کند; و سستی او را از بازگشت باز می دارد.
..ولی تهمت؟ تهمت تنها می تواند وسیله ای باشد برای درافتادن با عشق تو نسبت به او. اگر این کار ضرورت داشت و تهمت وسیله ی مناسبی به حساب می آمد، در تهمت زدن به او تردیدی به خود راه نمی دادم. برای چنین کاری هیچ کس نمی توانست محکومم کند...ولی لزومی ندارد تهمت بزنم. چون تو دوستش نداری، فقط گمان می کنی و از من ممنون خواهی بود اگر تو را از این توهم آزاد کنم…
هر که عقاید و عادات غلط اطرافیان را کورکورانه بپذیرد، به شخص خود بیحرمتی کرده است.و بدون حرمت، نه اخلاقی در بین خواهد بود و نه نظامی. نه دوامی در بین خواهد بود و نه گرمای حیات بخشی. این آدمها، مثلِ مدفوعِ بیشکل گاو، خواهند پوسید و فقط از دید مگسها و حشرات دیگر اهمیت خواهند داشت.
آدمها خستهتر و پریشانتر از آنند که فکر کنند و این است که به خرافات پناه میبرند…!
خیال می کنیم ایستاده ایم
حال آنکه در حال سقوطیم
این است که حال کسی را پرسیدن
یعنی به صراحت به او اهانت کردن
مثل این است که سیبی از سیب دیگر بپرسد:
حال کرمهای وجود مبارکتان چطور است؟
راه آزادی اجتماع از درونِ
فرد فرد افراد آن جامعه می گذرد ؛
تنها راه خوشبختی و آزادی ،
“بیداری اجتماعی” است …!
مطلب مشابه: سخنانی از بودا؛ 50 جمله قشنگ و سخن ناب از بودا درباره زندگی
کافی است یک بار شیطان را به درون خویش راه دهیم تا شیطان دیگر هیچ وقت ازما نخواهد که به او اعتقاد داشته باشیم.
مردی از سهولت راه ابدیت مبهوت بود؛ چرا که دواندوان مسیر سرازیری را در پیش گرفته بود.
نیکبخت آنکه دریافت: زمینی را که برآن ایستادهاست به وسعت ناچیز کف پای اوست، نه بیشتر
جملات ناب فرانتس کافکا
موش گفت:《آخ، دنیا هر روز تنگ تر می شود.اول چنان فراخ بود که وحشت می کردم.به راه خود ادامه دادم، خوشحال از این که سرانجام در دوردست ها، در سمت راست و چپ، دیواری دیدم. اما این دیوار های دراز چنان به سرعت سر به هم می آورند که چیزی نمانده به آخرین اتاق برسم و آن جا، آن گوشه، تله ای هست که رو به سوی آن می روم.》__گربه گفت:《فقط باید مسیر خود را عوض کنی》و موش را بلعید.
?یک حکایت کوتاه
✍️فرانتس کافکا
چاهی عمیق.سالها طول میکشد تا دلو به بالا برسد و به یک آن فرو می افتد سریع تر از آن که بتوانی سر خم کنی؛ به گمان خود هنوز آن را از میان دست ها گرفته ای که صدای برخوردش را از اعماق میشنوی،حتی این را هم نمی شنوی…
گنگی از ویژگی های کمال است.
از یک نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطهٔ مشخص میتوان دست یافت.
من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند
عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ.
مطلب مشابه: سخنانی از ارنست همینگوی {50 جمله قصار از نویسنده بزرگ آمریکایی}
همه چیز حتی دروغ ها
در خدمت حقیقت هستند
سایه ها
نمی توانند آفتاب را خاموش کنند…
دنیای ما…
پر است از
دست های که
خسته نمی شوند
از نگه داشتن نقابها…!
“قدرت فریادها به اندازه ای است که می تواند خشونت فرمانهای صادر شده بر ضد انسان را درهم بشکند.”
موسیقی برای من چیزی است شبیه دریا بر من چیره میشود، مجذوبم میکند، شیفتهام میکند. حتی در عین حال ترس در دلم مینشاند. از بیحدیاش واهمه دارم…
فرانتس کافکا
گفتگو با کافکا
گوستاو یانوش
ترجمهی فرامرز بهزاد.
جملات آموزنده ناب فلسفی از کافکا
کسی چه میداند در این لحظه که من با دلسردی کلمات را پشتِ سرِ هم میگذارم تو چه حال و روزی داری ؟…
فقط بخواب، بخواب!
تنها در خواب میتوان در میانِ ارواح نیکوکار بود؛ بیداری زیاد مرگ را به همراه میآورد.
ابدا نمیتوانم بدون زخم زندگی کنم. گویی بدون زخم، راهم را گُم میکنم!..
من محتاج به تنهایی هستم..
تنها چیزی که به من احساسِ خشنودی میدهد، تنها بودن است.
من به نُدرت توانستهام از مرزِ بین تنهایی و معاشرت بگذرم.
تنهایی بر من چنان نفوذی دارد که هرگز خطا نمیکند.
تنهایی که گذشته از هرچیز، جزوِ وجودِ من است، انگار که من فقط از استخوان تشکیل شدهام.
یادداشتها
فرانتس کافکا
نمیتوانم به آسانی نتایجی را بپذیرم که از وضع فعلیام گرفتهام، که تقریباً یکسالی طول کشیده است، وضع من خیلی جدیتر از آن است. حتی نمیدانم که میتوانم بگویم که این وضع تازهای هست یا نه، امّا عقیدهِ واقعیِ خودم این است که این وضع تازه است – وضعیتهایی شبیه این داشتهام، امّا نه مثلِ این یکی. انگار كه از سنگ ساخته شدهام، انگار كه سنگ گور خود هستم، هيچ روزنهای برای ترديد يا يقين، برای عشق يا نفرت، برای شهامت يا دلواپسی، بهطور خاص يا كلی، وجود ندارد، فقط اميدی مبهم كه ادامه دارد، امّا نه بهتر از نوشتههایِ روی سنگهایِ گور.
یادداشتها
فرانتس کافکا
ترجمه مصطفی اسلامیه
مطلب مشابه: سخنانی از ارنستو چگوارا؛ 50 متن با معنی و عمیق از شخصیت معروف انقلابی
دیروز به فکرم رسید که من هیچوقت مادرم را چنان که سزاوارش است و من میتوانستهام، دوست نداشتهام.
یادداشتها
فرانتس کافکا
نیاز دارم که اطرافیانم ساکت باشند.
نیاز دارم که همهی موجودات در سکوت فرو روند..
ناتوانیام مُدام بیشتر میشود، ناتوانی در فکر کردن، در دیدن، تشخیصِ حقیقتِ اشیاء، به یاد آوردن، حرف زدن، سهیم شدن در یک تجربه؛ دارم مثل سنگ میشوم، این حقیقت دارد.
جهان من دارد خودسازی میکند. بنگر که تو چگونه میتوانی این جهان را دوام آوری…من از سقوط شِکوه نمیکنم. این شِکوه به همان زمان سقوط تعلق داشت…شِکوه من از نبود نیرو است…شِکوه من از زاده شدن است.
نامه به میلنا
فرانتس کافکا
تنهاییِ وحشتناک، روزهای بلندِ بیپایان. روحم پژمُرده شده است. دیگر نمیتوانم بگریم. خدایا چگونه از این نفرت خلاص شوم؟
میلِنا
نامه به کافکا.
به پشت سر نگاه میکنم اصلاً نمیدانم که آیا شبهایی هم وجود داشته است، تصورش را میتوانی بکنی، که همهچیز به نظرم مثل روزی میآید بدون هرگونه صبح، بعد از ظهر و عصر، حتی بدون هرگونه تفاوت در نور..
یادداشتها
فرانتس کافکا
فلیسه، چرا میکوشیم آدمها را تغییر دهیم؟
این درست نیست.
” آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد، یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد.”
آدم نمیتواند آنها را عرض کند، فقط توازنشان را بر هم میزند. چون یک انسان از قطعههای واحدی درست نشده است که بتوان تکهای را برداشت و بجایش چیزِ دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش، چه بخواهی چه نخواهی، کشیده میشود.
نامه به فلیسه
فرانتس کافکا
ترجمهی مرتضی افتخاری
مطلب مشابه: سخنان فلسفی ناب و سنگین از فلاسفه بزرگ (نقل قول های با معنی فلسفی)
پاهایت شیبِ تپه را طی میکند و صدایت – با کلمات – کوهی از تعبیرهای گوناگون میسازد. مرزِ میانِ باطن و ظاهر محو میشود. از میانِ کوچهها که به لولههای تاریکِ فاضلابِ زمان میمانند، میگذری. به صدای خودت گوش میدهی و فکر میکنی حرفِ نغز و زیرکانهای میزنی. ولی واقعیت اینست که میخواهی از روی درماندگی حقارتت را پردهپوشی کنی. مثلِ اینست که از روی شانهات به خودت نگاهِ تحقیرآمیزی بیندازی. آنوقت، فقط یک چیز کم داری، اینکه دست به جیب ببری، مداد و کاغذ دربیاوری و نامهای بیامضا به خودت بنویسی.
فرانتس کافکا
میخواستم به حقیقت برسم
میخواستم از این جهان سراسر دروغ بیرون بزنم
جهانی که در آن حقیقت را از زبان هیجکس نمیتوان شنید..
تنهایی من از دیگران نبود، از خودم بود.
داستانهای کوتاه
فرانتس کافکا
تنهایی ما از دیگران است یا از خودمان!
میتوانم در خودم جستجو کنم و هیچ دلیلی برای خندیدن در خودم نیابم…
نامه به فلیسه
فرانتس کافکا
كسی كه زندگی را تمام و كمال درك كند، از مردن واهمهای ندارد. ترس از مرگ تنها نتیجهی زندگی ناكام و نشانهی پشتكردن به زندگی است.
فرانتس کافکا
گفتگو با کافکا
اندوه و بی شکیبی من به خاطر از پا درافتادگی ام بخصوص از چشم انداز آینده ای تغذیه می کند که بدین گونه برایم تدارک دیده شده و هرگز از جلوی نظرم دور نمی شود. چه شب ها، قدم زدن ها، نومیدی در بستر و روی نیم تخت هنوز در پیش دارم، بدتر از این هایی که تا به حال کشیده ام !
یادداشتها
فرانتس کافکا
غریبهتر از هر غریبهای زندگی میکنم.
در این سالهای گذشته، به طور متوسط روزی بیش از بیست کلمه با مادرم حرف نزدهام، به پدرم هم جز سلام چیزی نگفتهام. با خواهرهای ازدواج کرده و شوهر خواهرهایم که ابداً صحبت نمیکنم،
و این نه به خاطر آن است که با آنها خصومتی داشته باشم.
دلیلش صرفاً این است که چیزی ندارم که با آن ها دربارهاش صحبت کنم.
یادداشتها
فرانتس کافکا
ترجمهی مصطفی اسلامیه
خاطرات خوش، اگر با غم عجین باشند طعمِ بهتری دارند. اینست که من در واقع غمگین نیستم، بلکه جویای لذتم.
فرانتس کافکا
#گفتکو_با_کافکا
مطلب مشابه: سخن بزرگان { عمیق ترین سخنان افراد معروف درباره موضوعات زندگی }
در مورد من ، چیزِ زیادی برای گفتن نیست، زندگیای است اندکی در سایه؛ اگر کسی مستقیماً آن را نبیند متوجه چیزی نمیشود.
فرانتس کافکا
نامه به ماکس برود