آیا ددپول و ولورین نوش دارویی برای نجات هالیوود است؟
باکس آفیس در حال گذراندن تابستان عجیبی است. در ماه ژوئن، حال و هوای سینمارویان چیزی شبیه به موقعیتی آخرالزمانی بود و سینماهای زنجیرهای و استودیوهای بزرگ زیر نور عملکرد بلاک باسترهای ضعیف و لیست کوتاه فیلمها، شعار “فقط تا بیست و پنجم طاقت بیار” را سرلوحه کار خود قرار دادند. (از یاد نبرید که عامل اصلی این برنامه ضعیف اکران فیلمها به اعتصاب کارمندان هالیوود برمیگردد، وقتی که این استودیوهای شناخته شده روند خیره کنندهای که پدیده باربنهایمر آن را به وجود آورد، از بینش بردند.) موضوع دلسرد کننده، این است که برخی از فیلمهای شکست خورده از جمله The Fall Guy و Furiosa، از سوی منتقدان و تماشاچیان به یک اندازه تمجید شدند، اما نتوانستند آن تاثیر را بر روی افراد بیشتری بگذارند. احتمال دارد که تاریخ با Furiosa مهربانتر رفتار کند، اما تا به الآن، آخرین شاهکار جورج میلر نمادی از مشکلات حاکی در باکس آفیس است. و سوالی که پیش آمده اینجاست: آیا ددپول و ولورین میتواند تابستان و حتی هالیوود را نجات بدهند یا نه؟
و اما خبرهای خوب: در ماه گذشته، آثار انیمیشنی توانستند به دوباره جان گرفتن باکس آفیس کمک کنند. جفت آثار Inside Out 2 و Despicable Me 4 توانستند در اکران آخرهفتگی خود، بیش از صد میلیون دلار فروش داخلی به دست بیاورند، و بهمان ثابت میکنند که دنبالهها قمار مطمئنتری در مواقع حساس هستند. (Inside Out 2 توانسته به پرفروشترین اثر انیمیشنی تمام دوران تبدیل شود، که خبر خوبی برای دیزنی و خبر نه چندان خوبی برای کسانی است که امید داشتند پیکسار به استودیوی صرف تولید دنباله تبدیل نشود.) سپس، Twisters توانست فراتر از انتظارها ظاهر شود و بیش از هشتاد میلیون دلار بفروشد: یادآوری خوبی از اینکه اگر بلاک باستری بسازید که بتواند نظر مردم را به سمت ستارگان در حال رشد جلب کند، قطعاً به دیدن فیلمتان خواهند آمد. علی رغم تمامی آثار موفق اخیر، فیلمی که خیلی وقت پیش به عنوان ناجی تابستان شناخته شده، از دنیای ابرقهرمانان میآید.
هرجور حساب کنید، ددپول و ولورین اثر موفقی خواهد شد. حضور اولیه کمدین زرشکی در دنیای سینمایی مارول، با هدف به دست آوردن فروشی بالاتر از ۱۶۰ میلیون دلار در هفته آغازین خود برنامه ریزی شده که آن را به پرفروشترین اثر در هفته اول خود با درجه بندی سنی بزرگسال تبدیل میکند. با داشتن تعداد کمی بلاک باستری قهرمانی در لیست آثار 2024 -بعد از گذشته بیش از یک دهه و تبدیل شدن این آثار به منابع پولساز قابل اعتماد- احتمالاً ددپول و ولورین بیش از هر فیلم دیگری بتواند در این برهه بیفیلمی، مفید واقع شود. در نتیجه، اینکه چه زمانی ددپول و ولورین به پرفروشترین اثر امسال تبدیل خواهد شد مهم است نه احتمالش. از آن سو، استودیوها میتوانند با اشاره به ددپول و ولورین مدرکی دال بر بازگشت آثار ابرقهرمانی به اوج داشته باشند و ادعا کنند بدون داشتن چنین فیلمهایی در راس آثار فصل تابستان، تمامی صنعت رنج خواهند برد. اما حتی اگر فیلم به باکس آفیس جان دوبارهای ببخشد، بدین معنا نیست که آثار ابرقهرمانی همچنان نوش داروی باکس آفیس هستند.
درحالی که در سال ۲۰۲۳ دو اثر ابرقهرمانی توانستند به جمع ده فیلم پرفروش سال راه یابند -Guardians of the Galaxy Vol. 3 و Spider-Man: Across the Spider-Verse- آن سال با تلاشهایی تعریف میشود که همگی به شکست انجامیدند. در سوی مقابل، آثار استودیوی DC همچون Shazam! Fury of the Gods و Blue Beetle و The Flash و Aquaman and the Lost Kingdom شکست خوردند و باعث شد برادران وارنر بفهمند به هواداران مدیون هستند و باید لیست فیلمهای آیندهشان را برای Superman جیمز گان به طور کامل پاک کنند. همچین چیزی درباره MCU صدق نمیکند، حتی با توجه به اینکه AntMan and the Wasp: Quantumania و The Marvels شکست بدی خوردند و به فیلمهایی با عملکرد ضعیف در فرنچایزشان تبدیل شدند (بله، فروش دو فیلم بدتر از The Incredible Hulk ادوارد نورتون است).
البته که دیزنی دوست دارد فکر کند The Marvels اشتباهی بیش نبوده -همان قصه همیشگی کار را جدی نگرفتن- مخصوصا با توجه به اینکه مخاطبان با ذوق و شوق از Guardians 3 استقبال کردند. اما اینکه بیایم و از آثار ابرقهرمانی انتظار داشته باشیم که رهبری آثار بلاک باستری را برعهده داشته باشند، چیزی مربوط به گذشته است. مسیری که Oppenheimer و Barbie و The Super Mario Bros. Movie آن را هموار کردند، بعد از گذشت دو دهه ۲۰۲۳ اولین سالی بود که سه اثر پرفروش باکس آفیس بازسازی یا دنباله نبودند (آخرین بار در سال ۲۰۰۱ به لطف آثاری همچون Shrek و Harry Potter and the Sorcerer’s Stone و Monsters, Inc. این اتفاق افتاد). این قضیه ثابت کرد که اقتباس از برند محبوب عروسک و فرنچایز ویدئو گیم شاید برجستهترین ایده هرکسی نباشد، اما نشان داد که سینمارویان حاضرند برای آثار متفاوت بلاک باستری هیجان داشته باشند.
در آینده، ما باید دید بزرگتری نسبت به آثار ابرقهرمانی داشته باشیم. تصور جهانی که مخاطبان دیگر بابت فیلمهای بتمن، سوپرمن و اسپایدرمن،علی رغم بازسازی شدن دوباره و دوبارهشان، مخاطبان را جذب خود نکنند، سخت است. اما وقتی پای ابرقهرمانان گمنام به وسط میآید، کسی آنقدر از موفق شدن آن اثر مطمئن نیست. در اوج شکست آثار ابرقهرمانی، Shazam و Ant-Man عملکرد یکسانی در باکس آفیس داشتند و سال گذشته، دنبالهها تصویر جدیدی را در ذهن مردم ایجاد کردند. حتی اگر Madam Web از همان اول مورد تمسخر قرار نمیگرفت -از جمله توسط خود ستاره فیلم- شخصیتی فرعی از دنیای اسپایدرمن هیچوقت نمیتوانست عملکرد خاصی از خود به جای بگذارد. به Kraven the Hunter توهین نباشد، اما آیا واقعاً کک کسی برای این فیلم میگزد؟ (هیچکدام از این موارد درباره Venom تام هاردی صدق نمیکند زیرا این آثار مربوط به دسته بندی خاص خودش در اروتیک، تجربی و سینما محسوب میشوند.)
اما ددپول و ولورین در کدام بخش قرار میگیرند؟ میدانیم که قطعا به اثری پرفروش تبدیل خواهد شد، به لطف دو ستاره اصلیاش هیو جکمن و رایان رینولدز که برای مدتی طولانی به نماد شخصیتهایشان تبدیل شدهاند. اما خود فیلم بیشتر به مثابه فریاد اتحادی برای ژانر ابرقهرمانی است تا فریاد ناشی از جان کندن. شان لوی با ذهن مریضش، سعی دارد که آن حس نوستالژی کاتالوگ ابرقهرمانی استودیو فاکس قرن بیستم را با ددپول و ولورین، همانند The Flash، اما این بار به روشی امید بخش (یا شاید هم توهین آمیز، بستگی دارد چه زاویه دیدی به آن دارید) خالی کند. قرار است فیلم پر از کمئو، شوخیهای بزرگسالانهای که احتمالاً به F word گفتن شخصیتها محدود میشود و ولورین در لباس زردش که مرد گندهای را بر سر صحنه به گریه انداخت! (جدی، آیا حال مردان خوب است؟) برنامه ریزی شده که ددپول و ولورین برای قشر خاصی از مخاطبان قابل قبول باشد، اما هیچ چیز جدیدی برای ارائه کردن ندارد؛ بیشتر فیلم میخواهد آی.پیهای شناخته شده را جمع آوری کند به جای آنکه کار جدیدی با آنان انجام بدهد.
فارغ از اهمیت دادن یا ندادن، آیا هالیوود متوجه این تفاوت خواهد شد؟ قضیه اینجاست که صنعت همیشه درس اشتباهی از بزرگترین موفقیتهای خودش میگیرد. آیا استقبال مخاطبان از Barbie به این خاطر بود که در دستان نویسنده بلند پروازی همچون گرتا گرویگ بود یا میخواهند شاهد MCU جدیدی در جهان سینمایی متل باشند؟ آیا کلید موفقیت M3GAN به خاطر فیلمنامه هوشمندانه آلکا کوپر به همراه شخصیت قابل میم شدنش بود یا هر خط داستانی تنبلی درباره حمله هوش مصنوعی به خانههایمان این کار را انجام میدهد؟ و در این بحث، آیا استودیوها میفهمند که ددپول و ولورین یک تجربه سینمایی خاص در تابستانی خسته خواهد بود، یا آنان برخلاف شکستهای قبلی، دوباره بر نوستالژی آثار ابرقهرمانی پافشاری خواهند کرد؟
استیون اسپیلبرگ، مردی که چیزهایی درباره ساختن آثار مخاطب دوست بلاک باستری میداند، یک بار اظهار کرد که مسیر آثار ابرقهرمانی، همانند مسیری است که آثار وسترن آن را طی کردند. او در سال 2015 به آسوشیتد پرس گفت:”این چرخهها در فرهنگ عامه مدت زمان محدودی دارند. روزی خواهد آمد که داستانهای اسطورهای در ژانرهای دیگری خودشان را شکل بدهند، احتمالاً به لطف فیلمسازان جوانی که سعی دارند آنان را برایمان کشف کنند.” ددپول و ولورین در حال تبدیل شدن به اثری رکورد شکن است، اما دلایل موفقیتش دقیقاً نمیتواند به دیگر آثار مهم انتقال یابد. چنین فیلمی، بیشتر از آنکه درمانی برای مریضی باکس آفیس باشد، برده موقت آن است. کوفتگی ابرقهرمانی واقعی است، حتی اگر ابرقهرمانان معروف و مشهور آن جز موارد خاص باقی بمانند. با توجه به آثاری که آینده در دنیای بلاک باستر ساخته خواهند شد، وقت آن رسیده که هالیوود کاری را انجام دهد که همیشه از آن میترسیده: زمان آن رسیده که خلاق باشد.