متن سنگ قبر {شعر و جملات زیبا برای سنگ قبر پدر،مادر، برادر و…)
معمولا رسم است که به هنگام فوت عزیز، بر روی سنگ قبر او متن یا شعری زیبا را حک میکنند. از آنجایی که این سنگ قبر تا سالها پابرجا خواهد بود، مهم است که متنی زیبا را بر روی سنگ قبر حک کنیم. ما در سایت ادبی و هنری متنها چندین متن سنگ قبر را برای شما دوستان آماده کردهایم. با ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
چندین شعر و متن سنگ قبر پدر
افسوس که آن همدم دیرینه ما رفت
آن مظهر پاکیزگی و مهرو صفا رفت
یاران تو از سوز و دل خویش بگویند
ای وای فلک مونس و جآن و دل ما رفت
گشته است چشمان من از درد و غم دریا پدر
من چه گویم بی تو از فردا و فرداها پدر
تکیه گاهم بودی و تنها امید و آرزو
بی تو این عالم ندارد رنگ شادی ها پدر
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهرو وفا برهمگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
پدر ای آیت عشق خدایی
گل خوشبوی باغ آشنایی
از آن روزی که رفتی در دل خاک
دلم میسوزد از درد جدایی
آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود
هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که ز من نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست
بیداد گری شیوه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافتند
بس گوهر قیمتی که در سینه توست
از ملک جهان رفت به جنت پدر ما
برداشته شد سایه لطفش زسر ما
رفت از سرما سرور ما تاج سر ما
زحمتکش مظلوم خدایا پدر ما
افسرده نمیخواست دل همسر وفرزند
افسوس فلک کرده پر از غم جگر ما
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من
تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد
سخت است که دیدار رود تا به قیامت
رویاست پدر، آید از این در به سلامت
شب را به خیالش به سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
مطلب مشابه: شعر و متن درباره روز پنجشنبه؛ جملات دلتنگی غمگین و احساسی فوت شدگان
پدرجانم سخن تو که به میان می آید،
بی صدا میشکنم
بگذریم…
ازاینکه حال من بی توهیچگاه خوب نخواد شد.
پدرم دلتنگی های خیالم تصمیم باریدن دارند!
بشنو دلتنگی هایم را بشکن فاصله هارا..
پدرم از این فاصله برای تو نوشتن عادت نیست!
اجبار است
متن سنگ قبر مادر
در گلستان ادب اموزگارم مادر است
بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم
اولین معشوق من در روزگار مادر است
قلبم شده رنجور زهجر تو مادر
فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر
هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس
دستم شده کوته زدامان تو مادر
مادر به زیر خاک چه خوش ارمیده ای
ای باغبان ز گلشن خود دل بریده ای
مادر چه شد که به همه مهر مادری
دست از من و تو ثمرانت کشیده ای
بگو مادر هنوز یادی از ما میکنی یا نه؟
درون خاک تیره وا عزیزا میکنی یا نه؟
به هر دردی که گشتم مبتلا کردی مداوایم
غم بی مادری را هم مدوا میکنی یا نه؟
مهربانتر ز دل عاشق مادر دل نیست
به دو گیتی چو دل صادق مادر دل نیست
دل پاکی طلبیدم که کنم هدیه به او
هر چه گشتم به خدا لایق مادر دل نیست
مادرم ای رفته در خوابی دراز
یاس هایت توی ایوان گشته باز
گرچه گلهایت همه تنها شدند
با شقایق های آن دنیا بساز
این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز
مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز
متن سنگ قبر برادر و خواهر
بود هم جان و هم جانانه خواهر
انیس و مونس و فرزانه خواهر
نهفته در دلش عشق برادر
برادر شمع و چون پروانه خواهر
باید که واژههای جهان را بسیج کرد
تا درد دل کنند دو خواهر کنار هم
خوابیده اند در وسط سنگ های شهر
حالا دو سنگ کوچک مرمر کنار هم
هرکس که ندارد به جهان نعمت خواهر
افسوس که تنها بود و بی کس و یاور
در موقع تنگی و بلا محنت و سختی
یک خواهر دلسوز به از یک صف لشکر
خواهر خوبم چه زیبا داستانها میسرود
آن همه لطف و صفای خواهرم یادش به خیر
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارانه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ
اینکه اینجا خفته در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد
خواهری هم چون فرشته داشتم
آن همه عشقش به من یادش به خیر
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مظهر مهر و وفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
افسوس که آن همدم دیرینه ما رفت
آن مظهر پاکیزگی و مهرو صفا رفت
یاران تو از سوز و دل خویش بگویند
ای وای فلک مونس و جان و دل ما رفت
شعر و متن سنگ قبر خاله
گل به گل چینم و تعریف کنم روی تو را
از کدام غنچه بچینم که دهد بوی تو را
بی تو همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود
عشقم شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گل ها همه سر ز خاک برون آوردند
الا گل من سر فرو برده به خاک.
فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را
بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را
ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن
گل مارا چیدی و برهم زدی گلخانه ما را
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم
باد پاییز به ناگه زد و گل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم
که ز هجران تو هر دم دل ما مضطر شد
مطلب مشابه: متن تسلیت درگذشت پدربزرگ {جملات و اشعار سوزناک درگذشت پدربزرگ}
شعر و متن زیبا برای سنگ قبر عزیز فوت کرده
ای دل چه می دانی از او
ای دل چه می خواهی از او
ای دل چرا نالان شدی
از رفتنش گریان شدی
یادش همیشه زنده است
مهرش همیشه در دل است
رفتن به سوی حق ضفاست
سالیست او پیش خداست
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
و بارها دیدیم که با چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت
و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی
چه قدر تنها ماندیم
قسم بر جامه پاکی که از مهرت به تن دارم
که تا جان در بر دارم فراموشت نخواهم کرد
گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی
با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته