تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

معنی بدوح در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق بدوح در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

بدوح در دانشنامه آزاد فارسی:

بدوح. [ ب ُ ] ( ع مص ) بریدن و دریدن. ( از منتهی الارب ): بدح الحبل ؛ برید آن ریسمان را. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن : بدح العود بدحاً و بدوحاً؛ شکافت آن چوب را. ( از ناظم الاطباء ). || زدن : بدحه بالعصا؛ زد او را بعصا. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ناگاه پیش آمدن : بدح فلاناً بالامر؛ ناگاه پیش آورد فلان را کار. ( از منتهی الارب ). || فاش کردن : بدح بالسر؛ فاش کرد آن راز را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || خرامیدن زن. ( تاج المصادر بیهقی ). برفتار خوش خرامیدن زن. ( ازمنتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( آنندراج ): بدحت المراءة بدوحاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فروماندن شتر از گرانی بار. ( آنندراج ): بدح البعیر عن الحمل ؛ فروماند آن شتر از گرانی بار، و کذلک بدح الرجل عن حمالته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).


بدوح. [ ب ُدْ دو ] ( اِخ ) نام ملک حافظ نامه ها. ( یادداشت مؤلف ) . نام جن و بقولی فرشته ای که اعمال خارق العاده بدو نسبت دهند و در علوم مکنونه نام او را با حرف یا با اعداد نگارندو خواصی برای آن قایل اند از جمله برآنند که چون نام او را بر پشت نامه و پاکت نویسند زود به مقصد رسد. ( فرهنگ فارسی معین ج 5 ). چهار شکل است که بطور رمز نشان دهنده نوعی طلسم است. و اعتقاداتی از این قبیل درباره آن رایج است : مسافری که این کلمه را همراه داشته باشد می تواند شب و روز بی خستگی سفر کند. زن آبستنی که نگران سقط جنین باشد اگر آن را همراه داشته باشد فرزندش را سلامت بدنیا می آورد. نامه ای که این کلمه بر آن درج شود به مقصد می رسد. این کلمه برای ایجاد عشق نیز بکار می رود. بدوح معرف اعداد زوجی است که عبارتند از 2468 یا 8642. ( از دزی ج 1 ص 59 ). 2، 4، 6، 8 بترتیب با «ب ، د، و، ح » از حروف جمل برابرند. صاحب آنندراج آرد: در فرهنگی نوشته که بدوح نام ولی کاملی است که از این جهان فانی درگذشته ، مردم این نام رابخط زر بالای تیغ و خنجر و مانند آن تیمناء می نویسندو اکثر این نام را بجای تعویذ و عزیمت بکار برند.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!