تفال به حافظ شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳؛ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی….
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هانای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک مویتر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
شرح لغت: بی پا و سر: خاکستر.
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیتهای هشتم و نهم میفرماید:
روز خداوند اگر نظرگاه تو شود، از این پس شکی باقی نمیماند که روشن روان خواهی شد.
اگر غرور و خودخواهی را از بین ببری، از این واژگونی، غم به دل راه نده، زیرا باید از قید وابستگیها رها شوی تا در عشق به حق بقا یابی.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
نردبان ترقی پله پله است و تو باید این پلهها را یکی پس از دیگری طی کنی. تا رنج شاگردی نبری استاد نخواهی شد. اگر میخواهی به نیت خود برسی باید خود را به سلاح علم و هنر مجهز نمایی و به هنر تواضع مزین نمایی.