تفال به حافظ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳؛ شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش….
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آزای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور میکه نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در میصافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
ولیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش
شرح لغت: سماط: طعام کشنده/لعب: بازی.
تفسیر عرفانی:
۱- ناراحتیها و رنجهای فراوانی را تحمل کرده اید. بطوری که بر سر دو راهی قرار گرفته اید. علتش عدم اتکای به نفس شما میباشد، زیرا چشمان نگران عدهای متوجه اقدامات سازنده شما میباشد. پس با توکل بر خدا، ارادهای قوی، با سرعت و دقت دست به کار شوید و از زمان حداکثر بهره را بگیرید که تامل و درنگ مفهومی ندارد. خود را با شرایط زمان و مکان کاملاً وفق دهید و فعالیت کنید.
۲- اینکه ناله کنید که از دنیا و بدی و رنج آن خسته شدم، غیر از فرسایش روح، نتیجهای ندارد. زیرا دنیا بدتر از آنست که فکر میکنید و زیباتر از آن است که تصورش مینمایید. از انسانهای حسود، معتاد و ناباب دوری کنید و از گذشته خود و دیگران درس بگیرید.
تعبیر غزل:
انسان در رنج و سختی آفریده شده و زندگی سرشار از رنجها و سختی هاست. تو از این همه شر و شور و غوغا به تنگ آمده ای. به دنبال خلوتی میگردی و مسکنی تا لحظهای به آرامش برسی. به خدا پناه ببر که یاد او بهترین آرامش بخش است. به میان مردم درویش مسلک برو و گمشدهی خود را در میان آنان جستجو کن.