نقد مینی سریال Fight Night: The Million Dollar Heist
سریالهایی با تم خلافکاری و روایتهای جنایی، همیشه نوعی از محبوبیت را برای مخاطبان داشتند. مخاطبانی که عاشق دیدن صحنههای جنایی و افکار بزرگترین خلافکاران هستند. مینی سریال Fight Night: The Million Dollar Heist یکی از سریالهای جنایی جدید است که به تاریخچه جرم و جنایت در جامعه سیاه پوستان و جرایم سازمان یافته آنها در ایالات متحده و چگونگی تاثیر آن بر کل جامعه میپردازد. در ادامه به بررسی دقیقتر و نقد مینی سریال Fight Night: The Million Dollar Heist میپردازیم. پس با ویجیاتو همراه بمونید.
کارگردانShaye OgbonnaبازیگرانAnthony B. Jenkins, Atkins Estimond, Ananda Palmoreسال انتشار2024نمره Imdb7.1تعداد قسمت8 قسمت (درحال پخش)
داستان این سریال در سال 1970 میلادی روایت میشود، زمانی که محمد علی به آتلانتا بر میگردد تا ورزش بوکس را دوباره شروع کند و به موفقیت در آن ادامه دهد. به مناسب همین بازگشت با شکوه، گروهی از افراد ثروتمند و اشرافی دورهم جمع میشوند و یک مهمانی ترتیب میدهند. در همان شب بزرگترین سرقت تاریخ آتلانتا صورت میگیرد که مظنون اصلی آن شخصی با لقب مرد مرغی (Chicken Man) است. حال باید مرد مرغی تلاش کند تا بی گناهی خود را به یک کارآگاه ثابت کند.
به جرات میتوان گفت اصلیترین عنصر در این سریال که باعث جذابتر شدن آن شده، داستان سرایی و ساختار روایت ساده آن است. روایت آنچنان با حس کنجکاوی شما برای کاوش حقیقت تاریخی بازی میکند که شما را وادار به تحقیق در مورد این رویداد میکند. رویدادی که اولین بار در یک پادکست گفته شد و سریال در واقع یک برداشت آزاد از آن پادکست است. هر چند این رویداد به خودی خود ارزش روایی ندارد اما تمام عناصر سریال، برای جذابتر کردن آن تلاش میکنند.
اقتباس همین است که بتواند یک رویداد خاص اما بدون ارزش روایی را طوری به مخاطب ارائه دهد که بتواند آن را قبول کند. هنر اقتباس آنجا مشخص میشود که روایت در عین باورپذیر بودن، بتواند نوعی از سورئالیسم را به آن اضافه کند. چیزی که عمدتا باعث موفقیت بیشتر یک سریال یا فیلم بر اساس واقعیت میشود. مانند سریال نارکوس.
سریال Fight Night از روشهای عامه پسند و خاص در سینما برای انتقال روایت و درونمایه خود اضافه میکند. این همان چیزی است که هر اثر سریالی یا سینمایی باید آن را در اولویت قرار دهد. یکی از این روشها برای انتقال روایت به مخاطب، موسیقی است. موسیقی به خوبی در خدمت داستان قرار میگیرد، مانند سریالهای امروزی آنقدر جلب توجه محض نمیکند و از روایت بیرون نمیزند. در واقع ترکیب موسیقی با آن لحظه از درام، حس تکامل را به کلیت اثر میبخشد.
خارج از بحث موسیقی، تصاویر، سینماتوگرافی، بازی بازیگران و تم اصلی سریال، همگی به خدمت روایت در آمدند. و هر کدام از آنها به طور جداگانه بخشی از حفرههای داستان را پر میکند و کمک میکند تا روایت به صورت پخته و آماده به مخاطب ارائه شود.
از طرفی تیم بازیگری، به خوبی نقشهای خود را اجرا کردند. دکستر داردن با بازی در نقش محمد علی، توانست اجرای منحصر به فرد و نمایش خاصی از شخصیت محمد علی را ارائه دهد. گاهی آنقدر بازی ستارگان در این سریال به چشم میآید که مخاطب حس میکند فرصتی بزرگ از دست رفته است. این به معنای بد بودن روایت نیست؛ بلکه شاید این موضوع را القا کند که روایت با وجود تاریخی بودنش، قدرت یک مینی سریال با این همه بازی درخشان را نداشت.
یکی دیگر از نقدهایی که به این سریال شد، این بود که خیلی از لحنهای بازیگران و دیالوگهای با آن دوره زمانی که رویداد رخ داده مطابقت نداشتند. در واقع این بازیگر طوری بازی میکرد و دیالوگ را ادا میکرد که گویا این رویداد از سال 2000 به بعد رخ داده است. چنین چیزی ارتباط مخاطب را با روایت و شخصیتها کمتر میکند و وقتی ارتباطی صورت نگیرد، هر چثدر فیلمنامه قوی باشد، به صورت از یادها میرود. این موضوع حتی باعث شد تا باورپذیر بودن روایت از دست برود.
پیش از این در مورد بحث بازیگری صحبت کردیم. تیم بازیگری به قدری قدرتمند ظاهر شدند که ضعفهایی روایی را به خوبی پنهان میکنند. به خصوص بازی کوین هارت در نقش مرد مرغی بسیار تحسین شده است. بازیگران نقش مکمل نیز در بهترین حالت ممکن خود ظاهر میشوند و چارچوب روایت را سرپا و زنده نگه میدارند. بازیگرانی مثل ساموئل جکسون، آناندا پالمور، اتکینز استیموند و آنتونی بی. جنکینز همگی به خوبی در نقش خود هنرنمایی میکنند.
بیشترین خردهای که میتوان به سریال گرفت، شخصیت پردازی ضعیف و تک بعدی است. خیلی از شخصیتها با وجود حضور در دنیای واقعی، آنچنان که باید نوشته نشدند. در واقع این شخصیتها بدون داشتن پیش زمینه درگیر کننده و اهداف خاص و مشخص خلق شدند و صرفا روایت را پیش میبرند اما هیچ چیز جذابی به آن اضافه نمیکنند. البته شخصیت محمد علی تا حدودی به دل مینشیند اما باقی شخصیتها احساس همدردی و همدلی را در مخاطب ایجاد نمیکنند.
برای اینکه یک شخصیت برای مخاطب مهم باشد، باید حس همذات پنداری در مخاطب ایجاد کند تا بتوان آنگونه که باید با احساس مخاطب بازی کند. در غیر این صورت هیچ حسی بین شخصیت و بیننده شکل نمیگیرد و شخصیت خیلی زود برای بیننده بی اهمیت جلوه میکند و چنین چیزی، قاتل روایت است.
خارج بحث روایت و شخصیت، مسئله ساختار به خصوص در یک مینی سریال بسیار مهم است. در واقع ساختار است که مشخص میکند سریال موفق خواهد بود یا خیر. ساختار این قدرت تصمیم گیری را به مخاطب میدهد تا منتظر قسمت بعدی باشد یا خیر. اگر روایت قدرت کافی برای جذب مخاطب داشته باشد؛ حال باید یک ساختاری برای آن در نظر گرفت که پایان هر قسمت نقطه عطفی بزرگ داشته باشد. نقطه عطفی که سریال را پیش میبرد و مخاطب را وادار به انتظار برای قسمت بعدی میکند.
سریال Fight Night از نظر ساختار، تا حد بسیار مناسبی قدرتمند است. در واقع گرهها و نقاط عطف داستانی طوری طراحی و مهندسی شده که بیننده را منتظر قسمت بعدی نگه میدارد و او را وادار به تماشا میکند. پایان هر قسمت روایت یک سوال مهم طراحی میکند که جواب آن به صورت چند بخش در قسمتهای بعدی وجود دارد. مهمترین سوال همان گره اصلی داستان است و مربوط به شخصیت اصلی که روایت باید ذره ذره و با فکر دقیق پاسخ آن را به مخاطب ارائه دهد تا هم سرعت حفظ شود و هم شوق مخاطب برای ادامه سریال.
نقد سریال Fight Night در یک نگاه
یک روایت تاریخی منسجم و هیجان انگیز که شما را سرگرم میکند
بازی درخشان ستارگانی مثل کوین هارت و ساموئل جکسون
ساختار مناسب روایت و ریتم قابل قبول برای تماشای ادامه سریال
شخصیتهای تک بعدی و خشک که کمی تو ذوق میزند
موسیقی و کارگردانی که در خدمت روایت قرار میگیرند
با همه اینها مینی سریال Fight Night: The Million Dollar Heist ببینم: اگر به روایتهای واقعی که در طول تاریخ به وقوع پیوستند علاقه دارید و همچنین ژانر جنایی با تم سرقت را دوست دارید، دیدن این سریال خالی از لطف نیست و شما با تماشای بازی درجه یک بازیگران و یک روایت هیجان انگیز سرگرم خواهید شد.
سخن آخر
مینی سریال Fight Night که همچنان در حال پخش است، با استفاده از بهترین و درخشانترین بازیگران رنگین پوست مثل کوین هارت و ساموئل جکسون، توانست تا حدود خیلی زیادی دل مخاطب خود را به دست بیاورد. روایت به پیش میرود و سرعت مناسبی دارد. اگر ضعفهای شخصیتی و تاریخی را نادیده بگیریم؛ میتواند این سریال ارزش تماشای بالایی دارد و میتواند شما را به خوبی سرگرم کند.
بیشتر بخوانید:
بهترین فیلم های دلهرهآور روانشناختی
نقد فیلم Skincare – مجرم متخصص پوست!
معرفی بهترین سریال های ترکی