تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

10نشانه افرادی که حقیقتاً باهوش نیستند اما تظاهر به هوش می‌کنند

تک فان-تظاهر به باهوشی می‌تواند برخی را فریب بدهد اما نه کسانی را که حقیقتاً باهوش هستند زیرا آن‌ها فرق هوش واقعی و غیرواقعی را درک می‌کنند.

به گزارش تک فان، افراد باهوش یاد گرفته‌اند که نشانه‌ها خاصی را که حاکی از هوش سرشار نیست را شناسایی کنند. در این مقاله تک فان با شما 10 نشانه واضح افرادی را به اشتراک گذاشته‌ایم که حقیقتاً باهوش نیستند، بلکه صرفاً تظاهر می‌کنند که باهوش هستند.

1.اعتماد به نفس کاذب

بین اعتماد به نفس کاذب و اطمینان از خود تفاوت وجود دارد. افرادی که تظاهر به باهوش بودن می‌کنند، در موقعیت‌های بسیار، این مرز را رد می‌کنند. آن‌ها توانایی و دانش‌شان را بیش‌تر از واقعیت و تا حد غرور و تکبر نشان می‌دهند. اما فردی که حقیقتاً باهوش باشد، بسیار فروتن است. او می‌داند که همیشه چیزهای بیش‌تری برای یادگیری وجود دارد و فضای بیش‌تری برای رشد وجود دارد. افراد باهوش از پذیرش خطایشان، زمانی که حقیقتاً چیزی را درک نمی‌کنند، ترسی ندارند. افرادی که تظاهر به باهوش بودن می‌کنند، اغلب سعی می‌کنند که کمبود دانش را با لاف دلیری و سروصدای الکی جبران کنند. آن‌ها با اعتماد به نفس و بلند صحبت می‌کنند و امیدوارند که بتوانند فقدان دانایی‌شان را با این سر و صداهای الکی بپوشانند.

اگر کسی مدام سعی می‌کند که در گفت‌وگوها مسلط شود و دیدگاه دیگران را نمی‌پذیرد، نشانه‌ای قوی از هوش کم اوست.

2.نادیده گرفتن عقاید دیگران

این افراد به نظر می‌رسد که برای هر سوالی پاسخی دارند. این اشخاص عقاید و نقاط نظر دیگران را اصلاً به حساب نمی‌آورند. به نظر می‌رسد که نقطه نظر آن‌ها، تنها نقطه نظر درست است. فردی که حقیقتاً باهوش هستند، ارزش دیدگاه‌های متفاوت را می‌دانند. افراد باهوش شنونده‌های خوبی هستند، آن‌ها جذب می‌کنند و از دیگران یاد می‌گیرند. آن‌ها به روی عقاید تازه باز و گشوده هستند و می‌دانند که ممکن است خودشان اشتباه کنند و دیگران هم حق داشته باشند. افرادی که باهوش نیستند، هر چیزی که با فکرشان جور نیست را نمی‌پذیرند و اغلب حرف دیگران را قطع می‌کنند تا دیدگاه خودشان را اعمال کنند. این افراد علاقه‌ای به بحث یا تبادل نظر ندارند و فقط می‌خواهند بگویند که حق با آن‌هاست.

در بدو امر به نظر می‌رسد که این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند و همه چیز را می‌دانند. اما واقعیت این است که این رفتار اغلب به معنی فقدان هوش است.

3.ناتوانی در انطباق خود با تغییر

چارلز داروین زمانی گفت: «نه قوی‌ترین گونه و نه باهوش‌ترین‌ها نیستند که بقا پیدا می‌کنند. سازگارترین‌ها در برابر تغییر هستند که بقا پیدا می‌کنند.»

افرادی که تظاهر به هوش می‌کنند اغلب در برابر تغییر مقاومت می‌کنند. آن‌ها راه‌های ثابتی دارند و در برابر هر چیزی که دیدگاه‌ها و روزمرگی‌هایشان را به چالش بکشد، مقاومت می‌کنند. دلیلش آن است که آن‌ها میزان راحتی از دانش و درک را برای خودشان در نظر گرفته‌اند و هر چیزی که مخل این میزان باشد، تهدید علیه موجودیت‌شان می‌دانند.

از طرفی، افرادی که حقیقتاً باهوش هستند به دنبال تغییر هستند. آن‌ها هر فرصتی برای یادگیری و رشد و تکامل را می‌پذیرند. مدام به دنبال به روز رسانی دانش‌شان هستند و باورهای فعلی‌شان را با قرار دادن خودشان در معرض اطلاعات و تجربه‌های تازه زیر سؤال می‌برند.

4.فقدان کنجکاوی

یکی از نشانه‌های واضح حقیقتاً باهوش تشنگی همیشگی برای کنجکاوی است. افراد باهوش همیشه سوال می‌پرسند و همیشه به دنبال درک چرایی چیزها هستند. پاسخ‌های سطحی آن‌ها را قانع نمی‌کند، آن‌ها می‌خواهند عمیق‌تر شوند.

کسانی که تظاهر به باهوش بودن می‌کنند، فاقد این کنجکاوی هستند. آن‌ها با دانش سطحی راضی می‌شوند و احساس نمی‌کنند که نیازی به اکتشافات بیش‌تر داشته باشند. فقدان کنجکاوی در آن‌ها به شکل بی‌تفاوتی و حتی تکبر خودش را نشان می‌دهد.

می‌فهمید که سؤال‌های پیگیری نمی‌پرسند یا علاقه‌ای به موضوعات خارج از حریم امن‌شان نشان نمی‌دهند. این فقدان کنجکاوی می‌تواند نشانه‌ای از فقدان عمیق ادراک آن‌ها باشد و نشان می‌دهد که آن‌ها به آن میزانی که نشان می‌دهند، باهوش نیستند.

5.استفاده مداوم از اصطلاحات تخصصی پیچیده

بعضی‌وقت‌ها، آدم‌ها با استفاده از اصطلاحات پیچیده سعی می‌کنند که نشان دهند باهوش هستند. آن‌ها باور دارند که اگر خیلی پیچیده به نظر برسند، دیگران فکر می‌کنند که باهوش هم هستند.

با این حال، افرادی که حقیقتاً باهوش هستند، می‌دانند که باید در مکالمات‌شان واضح و شفاف برخورد کنند نه پیچیده. آن‌ها درک می‌کنند که هدف زبان انتقال عقاید به شکلی اثرگذار است و این اغلب به معنای رعایت سادگی است.

6.فقدان همدلی

درحالیکه هوش اغلب با تفکر منطقی و حل مسئله مرتبط است، هوش عاطفی به همان میزان اهمیت دارد. توانایی درک و واکنش دادن به احساسات دیگران، نشانه واضحی از هوش است. افرادی که تظاهر به هوش می‌کنند، اغلب اهمیت همدلی را نادیده می‌گیرند. آن‌ها آنقدر روی هوش و دانش ظاهری‌شان متمرکز هستند که نمی‌توانند در سطوح عمیق با دیگران ارتباط برقرار کنند.

اما زندگی که فقط دانستنی و آمار نیست. درباره آدم‌ها، روابط و پیوندهاست. اگر شخصی نمی‌تواند با دیگران همدلی کند، نشانه‌ای از شکاف در ادراک او از جهان است.

7.عدم اشتیاق برای یادگیری از خطاها

آن‌هایی که حقیقتاً باهوش نیستند، دیگران را به خاطر خطاهایشان مقصر می‌دانند. آن‌ها هرگز مسئولیت خطاهایشان را نمی‌پذیرند. آن‌ها حتی خطاهایشان را به گردن دیگران می‌اندازند و انگشت اتهام را به سمت دیگران می‌گیرند. آن‌ها باور دارند که پذیرش خطاها می‌تواند باعث شود که کم‌هوش و ضعیف به نظر برسند. اما هوش واقعی به معنای قبول خطاها به عنوان بخشی از فرایند یادگیری است.

8.همیشه نیاز دارند که باهوش‌ترین فرد اتاق باشند

شاید فکر کنید که فرد باهوش همیشه می‌خواهد باهوش‌ترین فرد در اتاق باشد! اما اینطور نیست.

درواقع افرادی که حقیقتاً بهوش هستند درک می‌کنند که می‌توانند از هر فردی نکته‌ای تازه یاد بگیرند. آن‌ها ارزش رویکردهای متفاوت را درک می‌کنند. آن‌ها کاملاً از اینکه باهوش‌ترین فرد اتاق نباشد رضایت دارند. اما، کسانی که حقیقتاً باهوش نیستند، اغلب از اینکه افراد دیگر از آن‌ها باهوش‌تر و توانمندتر باشند، احساس تهدید می‌کنند. اگر فردی مدام سعی می‌کند که اثبات کند از همه باهوش‌تر است، حقیقتاً باهوش نیست.

9.ناتوانی در شنیدن دیگران

شنیدن مهارتی است که کم‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد اما یکی از شاخص‌های هوش است. افراد حقیقتاً باهوش شنوندگانی عالی هستند. آن‌ها درک می‌کنند که می‌توانند از طریق شنیدن به جای صحبت کردن چیزهای تازه یاد بگیرند. آن‌ها در گفت‌وگو حضور قلب دارند، بدون اینکه در ذهن‌شان بخواهند به دیگری پاسخ بدهند، شنونده حرف‌های او هستند و تا وقتی نوبت‌شان نشده حرف نمی‌زنند.

افرادی که تظاهر به هوش می‌کنند اغلب سعی می‌کند روی گفت‌وگو چنبره بزنند. آن‌ها بیش‌تر از آنکه شنونده باشند، می‌خواهند افکار و عقاید خودشان را مطرح کنند.

10.فقدان بازاندیشی در خود

بازاندیشی در خود نکته کانونی در هوش واقعی است. توانایی ارزیابی خویشتن، یادگیری از تجربه‌ها و کوشش برای ارتقاء شخصی. افرادی که تظاهر به هوش می‌کنند اغلب این خصیصه محوری را ندارند. آن‌ها دلمشغول فرافکنی تصویری از هوش‌ هستند که نمی‌توانند به درون‌شان نگاه کنند و نقاط قوت و ضعف‌شان را ارزیابی کنند.

هوش یعنی خود-آگاهی. فرد باهوش به محدودیت‌هایش آگاه است و از مواجه شدن با آن‌ها هراسی ندارد. ما زمانی می‌توانیم ضعف‌هایمان را برطرف کنیم که آن‌ها را به رسمیت بشناسیم.

 

 

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!