تفال به حافظ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳؛ بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی…
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی
تا خواجه میخورد به غزلهای پهلوی
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد
زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی
این قصه عجب شنو از بخت واژگون
ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن
کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی
چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد
مخموریت مباد که خوش مست میروی
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد
کاشفته گشت طره دستار مولوی
شرح لغت: مخموری: خمار آلودگی
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیت آخر میفرماید:
همانا ساقی به حافظ بیش از اندازه مقرر شراب داد چنانکه گیسوی پیشانی درهم او و عمامه مولوی اش پریشان گشت.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
۲- دنیا ارزش این همه خود خوری و غصه خوردن را ندارد. جمشید با آن همه جلال و شکوه مرد و از او تنها نامی باقی ماند. پس به شما توصیه میکنم این اندازه به امور دنیا و مادیات فکر نکنید بلکه در امور معنوی کوشا باشید و در هر کار و هر حال یاد خدا باشید و دل و قلب خود را با سورههای قرآن و کلام وحی روشن سازید.
تعبیر غزل:
زندگی حیات کوتاهی است و دنیا را دلبستگی نشاید چرا که به هیچ کس وفادار نمانده است. بدان که آنچه از زندگی حاصل انسان میشود محصول کشتههای خود اوست، پس بذر نیکی بکار تا محصولی نیک درو کنی که تو را هم خیر دنیاست و هم ثواب آخرت.