تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

بررسی فیلم ۷۰ سی؛ شکست بهرام افشاری در کارگردانی

تک فان- چه بر سر سینما و سلیقه مردم آمده که فیلم ۷۰ سی روی پرده اکران می‌رود و برخی از مخاطبان آن را تحسین می‌کنند؟

به گزارش تک فان، فیلم ۷۰ سی اولین فیلم به کارگردانی بهرام افشاری است که در آن سعی شده از مسائل اقتصادی و اجتماعی روایتی تراژیک/کمدی بیرون کشیده شود. اما آیا المان‌های یک فیلم کمدی خوب را دارد؟ آیا بهرام افشاری سودای فروش فیلم «فسیل» را در سر داشت و به وسیله اسم و چهره شناخته شده‌اش فیلمی روی پرده سینما برد تا مخاطبان را به امید دیدن بازی‌های تکراریش به سینما بکشاند؟

فیلم کمدی «هفتاد سی» به کارگردانی بهرام افشاری و تهیه‌کنندگی ابراهیم عامریان که قرار بود همزمان با فیلم «زودپز» در ۱۱ مهر اکران شود، با تأخیری چند هفته‌ای روبه‌رو شد. حالا از ۷ آذرماه این فیلم روی پرده رفت و رکود فروش را شکست. این اولین تجربه کارگردانی بهرام افشاری پس از سال‌ها بازیگری است و پنجمین همکاری او با ابراهیم عامریان محسوب می‌شود. پیش از این، این دو هنرمند در فیلم‌های پرفروشی همچون «فسیل» و «کارگر ساده نیازمندیم» با یکدیگر همکاری داشته‌اند. در این مطلب از تک فان نگاهی به فیلم ۷۰ سی خواهیم داشت تا کمکی باشد به مخاطبان برای اینکه بدانند این فیلم ارزش دیدن دارد یا نه؟!

داستان فیلم ۷۰ سی

فیلم «هفتاد سی» بهرام افشاری، با وجود بهره‌گیری از بازیگران شناخته شده و موسیقی‌های پرشور، نتوانسته به یک اثر سینمایی ماندگار تبدیل شود. داستان فیلم که الهام گرفته از فیلم «جایزه بزرگ» کیارستمی است، به دلیل فقدان منطق و پرداختن به جزئیات، مخاطب را از خود می‌راند. سوالات بی‌پاسخ بسیاری در فیلم مطرح می‌شود که از جمله آن‌ها می‌توان به نحوه‌ی برنده شدن جایزه‌ی ۳۰ میلیاردی، داستان ناتمام حسینی‌نیا و الهه حصاری و همچنین سرنوشت یعقوب و بیماری‌اش اشاره کرد. جدای از این مساله باید به سروصدای بیش از حد فیلم و دعواهای بیش از اندازه آن اشاره کنیم که به نظر می‌رسد در صدد است نظر مخاطب را جلب کند، اما برعکس سر او را می‌برد!

این فیلم بیشتر شبیه به یک مجموعه از صحنه‌های نمایشی است که به صورت نوستالژیک به هم پیوسته‌اند و هدف اصلی آن‌ها سرگرم کردن مخاطب به هر قیمتی است. اما این سرگرمی سطحی و گذرا، نمی‌تواند جایگزین یک داستان قوی و شخصیت‌پردازی درست شود. مشکلات منطقی فراوان در فیلم، از جمله تصمیمات غیرمنطقی شخصیت‌ها و رویدادهای غیرقابل باور، باعث می‌شود تا مخاطب نتواند با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند و در نتیجه، ارتباط عمیقی با فیلم برقرار نکند. این رویکرد اقتصادی در نگارش فیلم‌نامه، که صرفاً به دنبال ایجاد موقعیت‌های طنز و سرگرم‌کننده است، به سینمای ایران آسیب می‌رساند و باعث می‌شود تا آثار سینمایی از عمق و معنا تهی شوند.

بازیگران فیلم ۷۰ سی؛ نقطه قوت نسبی فیلم

اینکه شخصی بازیگر خوبی باشد دلیل بر آن نیست که بتواند کارگردان خوبی باشد. در سال‌های اخیر کارگردان فیلم شدن تبدیل به طبع آزمایی جدید بازیگران شده، بدون اینکه حین تصمیم به این امر به عواقب آن بر هنر سینمای ایران فکر کنند. از طرفی کارگردان فیلم بودن یک بازیگر شاید بتواند فروش گیشه را هم بیشتر کند مثل همان اتفاقی که برای «تمساح خونی» افتاد؛ این یعنی هنری که به بیزینس تبدیل شده است. با این وجود، بازی بهرام افشاری نسبت به آنچه در «سال گربه» ارائه داد قابل قبول‌تر است.

اگرچه بهرام افشاری و هوتن شکیبا به عنوان بازیگران فیلم ۷۰ سی تلاش کرده‌اند تا با ارائه بازی‌هایی متفاوت از نقش‌های قبلی خود، مخاطب را شگفت‌زده کنند، اما این تغییر رویکرد به طور کامل موفق نبوده است. شخصیت‌ها در دقیقه اول فیلم معرفی می‌شود و بلافاصله در دل داستان می‌افتیم که این اتفاق خوبی است، اما آیا نویسنده و کارگردان بعدتر چیزی برای ارائه در شخصیت‌پردازی شخصیت‌ها دارند؟ بازی‌های این دو بازیگر، به ویژه در خلق شخصیت‌هایی با عمق و پیچیدگی بیشتر، با چالش‌هایی مواجه است. اگرچه تلاش آن‌ها برای ایجاد فضایی کمدی با استفاده از رفتارهای جدی و استیصال‌آمیز قابل تقدیر است، اما این رویکرد در بسیاری از صحنه‌ها به کلیشه‌ای شدن شخصیت‌ها و تکرار الگوهای آشنا منجر شده است. همچنین، بازی سیاوش طهمورث در نقش پیرمرد بیمار، اگرچه با گریم متفاوت همراه بوده، اما به اندازه کافی برای ایجاد تأثیرگذاری لازم در داستان پرورش نیافته است. سایر بازیگران نیز، با وجود تلاش برای ارائه بازی‌های قابل قبول، نتوانسته‌اند از پتانسیل‌های نقش‌های خود به طور کامل استفاده کنند.

در مجموع، بازی‌های ارائه شده در فیلم «هفتاد سی»، اگرچه از نظر فنی قابل قبول هستند، اما فاقد نوآوری و عمق لازم برای خلق شخصیت‌هایی ماندگار می‌باشند. این موضوع به ویژه در مقایسه با آثار مشابهی که در سینمای ایران ساخته شده‌اند، بیشتر به چشم می‌آید. بازیگران این فیلم، با تکیه بر شهرت و محبوبیت خود، تلاش کرده‌اند تا مخاطب را به سالن‌های سینما بکشانند، اما نتوانسته‌اند انتظارات منتقدان و مخاطبان حرفه‌ای را برآورده کنند.

بیزینس یا سینما؟

این روزها هنر سینمای ایران روی لبه تیغ قرار دارد و به نظر می‌رسد کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان، چه جدید و چه قدیم، تنها به فکر فروش فیلم‌ها هستند. واقعیت این است که آن‌ها تصمیم دارند بر اساس سلیقه مردم فیلم بسازند، غافل از اینکه این سینماست که سلیقه مردم را شکل می‌دهد. بررسی دقیق این موضوع نیازمند تحلیل سینمای کمدی ایران در سال‌های اخیر است که مجال آن در این مقاله نمی‌گنجد، اما سوال اصلی این است که سینمای کمدی امروز ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟ آیا این وضعیت به معنای صنعتی شدن هنر نیست؟ و آیا قرار نبود سینما تفکر و فرهنگ جامعه را شکل دهد؟

بحث بر سر این است که سرمایه‌گذار تنها به گیشه فکر می‌کند و پول متعلق به کسی خواهد شد که بتواند گیشه را فتح کند. چنین روندی در سراسر جهان حاکم است، با این تفاوت که در بسیاری از کشورهای دیگر، کسانی که به دنبال فرم‌های خاص خود هستند و فقط به گیشه نمی‌اندیشند، فرصتی برای نمایش آثارشان پیدا می‌کنند. در ایران اما این فرصت‌ها کم‌تر است. نمونه‌ای از این روند را می‌توان در فیلم ۷۰ سی مشاهده کرد. در این فیلم، خانواده‌ای فقیر ۳۰ میلیارد تومان جایزه می‌گیرند، در حالی که خودشان می‌دانند این پول بیشتر به بدبختی‌شان خواهد افزود تا خوشبختی‌شان. منبع این پول هم به وضوح مشخص نیست. اینجا سوال اصلی مطرح می‌شود: چرا کسی به حال هنر جامعه دل نمی‌سوزاند؟

چرا برای نشان دادن اختلاف طبقاتی در فیلم‌ها، تنها به نمای خط آهن بسنده می‌کنیم، در حالی که سینما ظرفیت‌های بی‌نظیری برای بیان مسائل اجتماعی از دل قصه‌ها دارد؟ چرا هنگام گرفتن یک سکانس، کمی بیشتر به خود زحمت نمی‌دهیم تا قاب‌های هنرمندانه‌تری بسازیم؟ در واقع اگر در نظر داریم فیلمی کمدی اجتماعی بسازیم نمی‌توانیم به چند سکانس کوتاه بسنده کنیم! به عنوان مثال در سکانسی که شخصیت‌ها در حال کباب خوردن هستند قرار است مخاطب متوجه فقر شخصیت‌ها شود؟ یا این سکانس برای خنداندن است؟

واقعیت این است که سینمای کمدی امروز ایران در دست سلبریتی‌ها گرفتار شده است و مردم به یاد شوخی‌های ساده و بانمک بهرام افشاری در سریال پایتخت، فیلم‌هایی مانند سال گربه و ۷۰ سی را انتخاب می‌کنند. در حالی که این دو بازیگر، به ویژه هوتن شکیبا، توانسته‌اند در آثار جدی و باکیفیت، بازی‌های چشم‌گیری ارائه دهند. برای مثال، بازی شکیبا در فیلم شبی که ماه کامل شد را به خاطر بیاورید! این مساله نشان می‌دهد که بازیگر خوب بودن نشانه کارگردان خوب بودن نیست و کارگردانی هم تخصص خودش را می‌خواهد. در فیلم ۷۰ سی نیز بار کلی فیلم روی دوش براد و پرویز که نقششان را شکیبا و افشاری بازی کرده‌اند افتاده و اگر نبودند مسلما مخاطب سینما را ترک می‌کرد!

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!