بررسی فیلم ترسناک The Babadook
دههی ۲۰۱۰ برای ژانر وحشت عالی بود، چندین فرانچایز ماندگار بوجود آمد و ادامههایی را از سریهای کلاسیک شاهد بودیم که توانستند بر کلیت این ژانر اثر بگذارند. فیلمهایی مثل It، The Conjuring و Get Out هم در باکسآفیس موفق بودند و هم توانستند در فرهنگ عام خودشان را محبوب کنند. در عین حال، آثاری چون The Witch، Hereditary و It Comes at Night سطح بسیار بالایی از تنش و ترس را توانستند با مفاهیمی عمیق ترکیب کنند و دوباره مفهوم هارر متعالی یا هارر هنری را رواج ببخشند. در میان تمامی این آثار یک فیلم وجود دارد که بسیار خاص است و بهدلیل ترکیب منحصر بهفردی که از ترس سکتهآور و مفاهیم روانشناختی عمیق ارائه میکند، جذاب است؛ این فیلم آنقدر درگیرکننده است که کارگردان The Exorcist یعنی ویلیام فریدکین آن را «ترسناکترین فیلمی که دیده» عنوان کرد؛ منظورمان فیلم The Babadook است!
این فیلم در سال ۲۰۱۴ در برنامهی نیمهشب Park City در فستیوال Sundance اکران شد و با وجود بازخوردهای مثبت، نتوانست آنطور که لایقش بود عرضهی تئاتری مرتبط داشته باشد. اکنون، پس از ده سال همهچیز بسیار عوض شده و این فیلم توانسته در میان طرفداران سبک ترسناک کالت بشود. اتمسفر خونیخکن The Babadook و انتخابهای پرنبوغ در طراحی و همچنین پرداختن به مفاهیمی چون غم و سلامت روان، آن را به عنوان یکی از آثار منحصر به فرد دههی قبل تثبیت کرد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا نگاهی به وضعیت کنونی این فیلم داشته باشیم.
فیلم The Babadook دربارهی چیست؟
ابتدا باید گفت که این فیلم اولین اثر کارگردانی شده توسط بازیگر و فیلمساز استرالیایی یعنی جنیفر کنت است. شخصیت اصلی املیا ونک نام دارد و زنی بیوه است که در رشد فرزند هفت سالهاش به مشکل خورده؛ همسر او یعنی اسکار هفت سال پیش در حادثهی رانندگی جانش را از دست داد؛ تصادفی که حین انتقال املیا به بیمارستان برای زایمان رخ داد. حال تولد هفت سالگی پسر آنها یعنی ساموئل دارد نزدیک میشود و با نزدیک شدن بیشتر به این زمان املیا با احساساتی تاریک باید دست و پنجه نرم کند. ساموئل هر روز لجوجتر میشود و رفتاری عجیب از خود نشان میدهد؛ او حتی در مدرسه هم برای دیگر کودکان مشکلساز شده و فعلاً خانهنشین شده چرا که دیگران فکر میکنند او برای بچههایشان خطرساز است!
املیا با بچهی پریشانش در خانه تنها میماند و این زندگی ایزوله باعث میشود کم کم همهچیز از کنترل او خارج شود. قضایا از آنجایی ترسناک میشود که کتابی با جلد قرمز با عنوان Mister Babadook بر روی قفسهی کتابهای آنها ظاهر میگردد؛ این کتاب که داستانی برای کودکان است، قصهی غولی کلاهپوش را روایت میکند که میتواند داخل جلد مردم برود و رفتار آنها را تغییر بدهد. ساموئل که ترسیده کم کم شیفتهی این شخصیت میشود و در همین زمان نشانههایی میبینیم که این شخصیت حضور شیطانیاش را فراتر از صفحههای کتاب به خانهی آنها آورده است! این موجود باعث میشود که املیا احساساتی شدید و دارک داشته باشد و بر اساس این احساسات خبیثانه بر ضد پسرش عمل هم بکند. به یکباره، ساموئل دیگر نباید از بابادوک، بلکه از مادرش باید بترسد.
فیلم The Babadook چه حرفی برای زدن دارد؟
امروزه The Babadook حتی بیشتر از قبل موضوعیت دارد، چرا که موضوعات و مشکلات مربوط به مسائل روان در حال حاضر بیشتر از سال ۲۰۱۴ مورد مباحثه قرار گرفتهاند. از این نظر میتوان گفت که این فیلم مشابه با آثاری چون The Shining، Blade Runner و The Thing است که به مروز زمان اثر فرهنگیشان بیشتر شد و در زمان خود درک نشدند. The Babadook از المانهای هارر بهره برد تا مضامینی چون افسردگی، اضطراب و روابط والد و ولد را بکاود و در این کار دقت فراوانی پیاده کرده است. به مرور که لکهی تابو از مسائل مربوط به سلامت روان برداشته شد و در طول سالهای اخیر به فهم فرهنگی بیشتری در اینباره رسیدیم، توجه به این فیلم هم افزایش یافت و جنبههای دیگری از آن ستوده شد. حالا در سال ۲۰۲۴، مردم میتوانند دربارهی والدین سمی صحبت کنند و با صدای بلند بگویند که املیا نمونهی مشابهی از والدین نسلِ جک تورنس (شخصیت اصلی فیلم The Shining) است.
جزئیات هیولا در این فیلم چیزی بیشتر از ابزار ترس هستند؛ آنها دربردارندهی مشکلات عمیق اجتماعی و روانی هستند. چهرهی سفید بابادوک، صدای خشناش و چنگهای پنجهای او مشخصاً برای ایجاد کابوس ساخته شدهاند اما در همان حال ارائهگر ترامای احساسی هستند که دستکمی از کابوس ندارد. این هیولا، بازتاب درون املیاست؛ زنی که از زندگی پیچیده و افسردهاش خسته شده و وضعیت ذهنیاش رو به وخامت گذاشته است. بابادوک تجسم غم اوست، افسردگی خانمانسوزش را حمل میکند و به عنوان آزردگی خاطری که املیا نسبت به فرزندش دارد، خودش را نهایتاً نشان میدهد. باید توجه کرد که او برای شش سال در چنین وضعیتی بوده و احساساتش به نقطهی جوش خود رسیدهاند؛ حضور بابادوک درست در زمانی رخ میدهد که آب از ظرفِ پر لبریز میشود!
کارگردان فیلم یعنی کنت، در مصاحبهای که در سال 2014 با رسانهی گاردین داشت، اعلام کرده بود که چطور هیولای درونی املیا با احساسات پیچیدهاش و شخصیت شروری که باید با آن روبرو بشود تناسب دارد:
«من در ابتدا فکر کردم که با این فیلم قرار است از سوی زنان و به خصوص مادران مورد انتقاد قرار بگیرم، چرا که خودم یک مادر نیستم. اما خوشبختانه برعکسش رخ داد؛ نفس راحتی کشیدم چون بینندگان جمعاً متفقالقول هستند که یک وضعیت کاملاً انسانی و قابل ارتباط را شاهد هستیم. مطمئناً فیلم وضعیتی افراطی را به تصویر میکشد اما حال بهتر میفهمم که زنان بسیاری به شکلهایی متفاوت در وضعیتی مشابه، احساساتی مشابه داشتهاند.»
بابادوک بخشی جدایی ناپذیز از دردها و رنجهای املیاست. حضور او سبب میشود که این شخصیت حقایقی را معترف شود که تحمل آنها برایش سخت بودهاند؛ املیا اعتراف میکند که همواره ساموئل را دلیل اصلی مرگ همسرش اسکار میدانسته و او دلیل خراب شد زندگیاش میباشد. فیلم تلاش زیادی میکند تا این جنبه را مورد تأکید قرار بدهد؛ او حتی یکبار به پسرش میگوید «باورت نمیشه که چقدر پیش خودم آرزو میکردم که این تو بودی که میمردی نه اسکار». به همین دلیل است که اوج فیلم روبرو شدن با بابادوک نیست، بلکه املیا میبایست با خودش روبرو شود. شاید مهمترین لحظهی داستان آنجاییست که او با همسر مردهاش دیدار میکند تا با غم درونی خودش کنار بیاید. هیولای او ناگزیر است و سفر احساسیاش از او میطلبد که یاد بگیرد با این نبود زندگی کند.
چه چیزی فیلم The Babadookرا شگفتانگیز میکند؟
استعداد کنت در پشت دوربین بخش مهمی از موفقیت فیلم The Babadook است. او در اولین تجربهی ساختن فیلم بلند خود، درجهای از هوش را به رخ میکشد که مشخصاً از رقبایش در این سبک بالاتر است. او به خوبی از تمامی ابزارهای سینمایی که در دسترس دارد بهره میبرد تا فیلمی بسازد که از جریان زمان خود جداست؛ نورپردازی، انتخاب لنز، لحن اجراها، طراحی لباس، طراحی پروداکشن و… همگی نشانی از سطح کار کنت هستند. فیلم The Babadook امروز حتی از ده سال پیش هم زندهتر است چون به شکلی ساخته شده که از اساس زمان-محور نباشد.
در مصاحبه با Den of Geek، کنت اذعان داشت که سعی کرده بود از فضاهای حومهی شهر به شکلی بهره ببرد که از واقعیتشان کاملاً مجزا باشند:
«من میخواستم افسانهای را به تصویر بکشم که از فضا و زمانِ بیرون از قاب دوربین فراتر برود. اگرچه که ظاهراً ما در یک محله در حومههای شهری استرالیا فیلمبرداری را انجام دادیم، هر جای دیگری میتوانست لوکیشن کار باشد. حس میکنم که بخشی از کارم، ساختن دنیایی بود که واقعاً استرالیایی نبود.»
اکنون ده سال از زمان انتشار اولیهی این فیلم میگذرد اما ذرهای احساس منسوخ شدن به آدم نمیدهد و مثل روز اولش تازه است. اگر در سال ۲۰۲۴ این فیلم را تماشا کنید، اصلاً فکر نخواهید کرد که فیلمی برای گذشته میباشد. بخشی از این دستآورد را میتوان به طراحی دقیق بصری فیلم ربط داد. کنت با رادک لاژوک برای فیلمبرداری همکاری کرده است و طراحی تولید فیلم برعهدهی الکس هولمز بوده؛ نتیجهی به دست آمده شگفتانگیز است و به خوبی میتوان منظرهای سینماتیک را تماشا کرد که در آن احساسات شخصیت املیا در دنیایی سرد و خفقانآور بازتاب شدهاند. هر چیزی در طراحیهای فیلم The Babadook، از لباسهای خشک و خالی آن گرفته تا رنگ دیوارها و مبلمان داخل خانهی املیا، سعی دارند احساساتی نظیر غم، افسردگی و اضطراب را نشان بدهند.
در سال ۲۰۱۴، کنت در مصاحبهای با SBS اذعان داشت که از متودهایی خاص بهره برده تا دنیای املیا احساسات را تشدید کند:
«اوایل فیلم چیزی که در قابها نشان داده میشود تعادل دارد اما اکثراً فضاهای بسته هستند، ممکن است احساس خفگی به شما دست بدهد چرا که نمیتوانید دنیای بیرون را کاملاً ببینید. وقتی که تنش بالا میگیرد فیلم بیشتر سیاه و سفید میشود و قاببندیها هم غیرمعمول میشوند. سپس دیوانگی به میان میآید و زوال عقلی املیا به تصویر کشیده میشود.»
طیف رنگهای استفاده شده در فیلم شامل خاکستری خفه، سیاه، قهوهای، سبز مریض و آبی رنگپریده میشود. لباسها ساده و خستهکننده هستند و شباهتی به استایل و برندینگ رایج در دههی ۲۰۱۰ میلادی ندارند. دستگاههای سرگرمی در خانهی املیا هم مربوط به گذشته هستند. بینندگان تیزبین به سیستم استریوی قدیمی او کلکسیون نوارهای موسیقیاش دقت خواهند کرد. زمانی که املیا به تماشای تلویزیون مینشیند، میتوان فهمید که برنامهها مربوط به سالهای حول و حوش ۲۰۱۰ نیستند. او فیلمهای سایلنت قدیمی ژرژ ملیه را تماشا میکند و به کارتونهای سیاه و سفید قدیمی علاقه دارد. این انتخابهای نامتجانس، بیش از پیش احساس جدایی از زمان به بیننده میدهند و کیفیتی رویاگونه به اثر افزودهاند.
آیا میتوان فیلم The Babadook را برای چندین بار دید؟
فیلم The Babadook را میتوان چندین بار دید و از این نظر در میان فیلمهای ژانر وحشت خاص است؛ هر بار دیدن آن را بهتر از قبل میکند و لایههایی جدید از معنا به آن میافزاید. با یک فیلم اعصابخردکنِ تعلیقآمیز روبرو هستیم، اما چیزی که آن را خاص میکند روشهایی میباشد که کنت استفاده کرده تا المانهای فراطبیعی را با ترسهای درونی یک مادر ترکیب کند؛ مادری که در حال جنگیدن با شیاطین درونی خودش میباشد. کنت در این پروسه از تعلیقسازیهای ساده دست میکشد و آن را با شخصیتپردازی ظریفش جایگزین میکند تا لایههای تماتیک بیشتری به اثر افزوده شود. در حالی که هیچکس تا به حال در واقعیت یک بابادوک ندیده است، اما اکثر افراد میتوانند با دردهایی که املیا میکشد و تلاش بینتیجهاش برای کنترل زندگیاش، ارتباط برقرار کنند.
راجر ایبرت، منتقد بزرگ سینما، بارها از فیلمهای سینمایی به عنوان ماشینهای همذاتپنداری یاد کرده بود؛ این تعریف را در فیلم The Babadook به خوبی میتوان احساس کرد. کنت بینندگان را به چالش میکشد و از آنها میخواهد که به درون خود نگاه کنند و در قطعات تاریک ذهنشان راهی برای درک مصائب املیا پیدا کنند. این فیلم برای افرادی که باید با از دست دادن کنار بیایند، افسردگی را تجربه کردهاند یا در درون خود گیر کردهاند، ساخته شده و سعی دارد با آنها ارتباطی عمیق و تاریک برقرار کند.
چرا فیلم The Babadook یک اثر مدرن کلاسیک است؟
این فیلم یک دستآورد چشمگیر در صنعت فیلمسازی ترسناک محسوب میشود که میتوان با هر بار دیدن معنای عمیقی از آن درک کرد. کنت از زمان خودش مقداری جلوتر بود و این را میتوان از نحوهی استعاری استفاده از خانه و تسخیر شدن در آن، استنباط کرد؛ با استفاده از چنین نمادهاییست که میتوانیم مباحثاتی دربارهی غم، تراما و سختیهای مادر بودن داشته باشیم. در سالهای اخیر این جواهر سینمای مستقل تأثیر فرهنگی پیدا کرده است و در آثاری چون What We Do in the Shadows، Scream (2022) و You’re the Worst میتوان ارجاعاتی به آن یافت. همچنین اخیراً فیلمهای ترسناکی ساخته شدهاند که معناهایی عمیقتر دارند و از The Babadook الهام گرفتهاند؛ آثاری چون Relic و Talk to Me در زیرلایهی ترسناک خود مضامین متفکرانهای قرار دادهاند.
نهایتاً میتوان گفت که این فیلم یکی از آثار تعیینکنندهی ژانر وحشت در نسل خود محسوب میشود. با ترس و خباثتی که در خود دارد همانند هر فیلم ترسناک دیگری سرگرمکننده عمل میکند، اما گام را فراتر میگذارد و بینندگان را مورد چالش قرار میدهد تا تاریکی درون خودشان را مورد بازبینی قرار بدهند. از همه مهمتر نبرد روحفرساییست که املیا با شیاطین درونی خود دارد؛ در طی این نبرد بیننده میفهمد که بابادوک را نمیتوان شکست داد. معنایی عمیق در بطن این فیلم وجود دارد که بیننده را با حقایقی ناراحتکننده تنها رها میکند. بعضی هیولاها را نمیتوان زدود و شاید بهترین جا برای رها کردن افسار آنها، جایی مثل همین فیلم است!