تلاطم ذهنی یا تقابل اجتماعی: تفاوت میان روانپریشی و جامعهسازی
روانپریشی و جامعهستیزی دو اختلال روانی متفاوت هستند که به صورت عاملهای ژنتیکی و محیطی تحت تأثیر قرار میگیرند. افراد روانپریش در برابر خودشان و دیگران بیاحساس هستند و اغلب به آسیبرساندن به دیگران متمایل هستند. از سوی دیگر، جامعهستیزان اغلب وجدان دارند، اما با این حال برخی از رفتارهای نادرست را انجام میدهند. اخلاق و اصول اجتماعی برای روانپریشها مهم است، اما جامعهستیزان آنها را با توجیههای نادرستشان معرفی میکنند. والدین، محیط خانوادگی و مراقبان نیز نقش مهمی در بروز این اختلالات دارند. در نهایت، هر دو گروه نیاز به رسیدگی مشاوره و درمانی دارند تا بتوانند روابط خود را بهبود بخشند و به جامعه صالحی تبدیل شوند.
به گزارش روزیاتو، متخصصان چیزی به نام روانپریشی یا جامعهستیزی را در بیماران تشخیص نمیدهند. در عوض، آنها احتمالاً مجموعهای از علائم و شرایط را در بیماران تشخیص میدهند که ما معمولاً آنها را در قالب این دو کلمه خلاصه میکنیم.
بهطور کلی روانپریشها و جامعهستیزها ویژگیهای مشابه زیادی دارند، یکی از آنها این است که هر دو دیدگاه نادرستی نسبت به کارهای درست و غلط دارند. از سوی دیگر، تفاوتهای زیادی میان آنها وجود دارد. برای کشف این تفاوتها، در ادامه با ما همراه باشید.
اصول اخلاقی
یک روانپریش نسبت به آسیب رساندن به دیگران تردیدی ندارد، حتی اگر در ظاهر اینگونه بهنظر نرسد.
وجدان جامعهستیزان
یک جامعهستیز معمولاً وجدان دارد و به عنوان مثال از دزدیدن پول احساس بدی پیدا میکند، اما بهطور کلی با این وجود هم این کار را انجام میدهد.
فقدان همدلی
شباهت این دو گروه این است که هر دو فاقد همدلی هستند. هر دو پول شما را میدزدند. ممکن است که یک جامعهستیز از این کار احساس بدی کند، اما احتمالاً همدلی کافی برای جلوگیری از انجام این کار را نخواهد داشت.
آداب اجتماعی
جامعهستیزان به وضوح نشان میدهند که اهمیتی به دیگر اعضای جامعه نمیدهند، در حالیکه روانپریشها تلاش میکنند تا حد امکان آداب اجتماعی را رعایت کنند تا به اصطلاح «همرنگ جماعت شوند».
رفتار روانپریشان
با وجود اینکه روانپریشها تلاش میکنند که تا حد امکان رفتاری مشابهی با سایر افراد داشته باشند، باز هم رفتاری سرد و بیاحساس از خود نشان میدهند. یک روانپریش حتی ناراحتی دیگران را تشخیص نمیدهد، حتی زمانی که خودش باعث آن است. یک جامعهستیز این ناراحتی را تشخیص میدهد، اما همچنان خود را اولویت قرار داده و آنقدر به ناراحتی سایر افراد اهمیت نمیدهد.
توجیه رفتارهای نادرست توسط جامعهستیزان
جامعهستیزان در توجیه رفتارهای نادرست خود استاد هستند. اما یک روانپریش نیازی به توجیه رفتارهای نادرستش ندارد، زیرا اصلاً آنها را تشخیص نمیدهد.
خشم و غضب
جامعهستیزان مستعد بروز خشم هستند و در حفظ زندگی کاری و خانوادگی خود دچار مشکل میشوند.
روابط سطحی
روانپریشها در روابط و کارشان مشکل خاصی ندارند (استادان نقابزدن هستند). آنها میتوانند روابطشان را حفظ کنند، اما به طور سطحی.
روانپریشها قادر به دوست داشتن دیگران هستند
برخلاف باور بسیاری از افراد، روانپریشها میتوانند به دیگران علاقهمند شوند، اما ممکن است که علاقه خود را به شکلی عجیب نشان دهند.
«رنج مخفی روانپریش»
ویلم اچ. جی. مارتنز در مقاله معروف خود، «رنج مخفی روانپریش» استدلال کرده که روانپریشها درد عاطفی زیادی را تجربه میکنند، از تنهایی رنج میبرند و مانند سایر افراد میخواهند که دوست داشته شوند.
فرهنگ عامه
ما معمولاً فکر میکنیم که روانپریشها و جامعهستیزها ذاتاً خطرناک و خشن هستند، اما اینگونه نیست. این بیشتر برداشتی از تلویزیون و فیلمها است.
خشونت
خشونت در ذات روانپریشها نیست. با این حال، روانپریشها تمایل دارند برای رسیدن به آنچه که میخواهند، به اقدامات افراطی متوسل شوند و اینجاست که خشونت در رفتارشان پدیدار میشود.
یکی از این دو ژنتیکی است
اینکه بعضی از افراد از بدو تولد روان پریش به دنیا می آیند و جامعه ستیزی یک ویژگی اکتسابی است، یک باور سهل انگارانه و سطحی به نظر می رسد. با این حال، ثابت شده که روانپریشی تا حدودی ژنتیکی است.
مغز یک روانپریش
مغز روانپریشان متفاوت و نواحی کنترلکننده عواطف آنها کمتر توسعهیافته است که این ویژگی معمولاً در مورد جامعهستیزها صادق نیست.
نقش جامعه
با این که علم ثابت کرده روانپریشی یک پدیده بیولوژیکی است، نمیتوان تأثیر جامعه در این بیماری را نادیده گرفت.
محافل اجتماعی
با توجه به بخش قبل، اگر روانپریشان در محافل اجتماعی حضور داشته باشد که برابری را ترویج میدهند، آنها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا با ارزشهای گروه تطابق داشته باشند و با دیگران عادلانه رفتار کنند.
تربیت
ثابت شده که روانپریشها معمولاً در یک خانواده بیثبات و/یا جامعهای که مستعد خشونت بوده، رشد کردهاند.
والدین/مراقبان
یکی دیگر از عوامل خطر مهم در بروز این اختلالات این است که والدین سوء مصرف مواد داشته یا قادر به ارائه مراقبت و توجه کافی به فرزند خود نباشند.
جامعهستیزان نسبتاً جوان هستند
جامعهستیزان معمولاً رفتار ضد اجتماعی خود را در سنین بالاتر «رها کرده» و قادر به برقراری روابط قوی و پایدار میشوند.