معنی بازپرس در دیکشنری فارسی چیست؟
در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق بازپرس در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.
بازپرس در دانشنامه آزاد فارسی:
بازپرس. [ پ ُ ] ( اِمص مرکب ) پرسش کن. تحقیق نمای. ( آنندراج ). پرسش کننده. سؤال کننده. || پرسش مکررو سؤال مکرر. ( ناظم الاطباء ). بازپرسی :
که بر من از فلک امسال ظلمها رفته است
که هم فلک خجل آید ببازپرس جواب.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 53 ).
|| بجای مستنطق برگزیده شده است. ( واژه های نوفرهنگستان ایران ). || مؤاخذه. گرفت و گیر.
– روز بازپرس ؛ بمعنی روز پرسش. ( آنندراج ). روز قیامت.
|| یادداشت. ( ناظم الاطباء ). || تحقیق و تنقیح و استفسار بدقت و غور تمام. ( آنندراج ). تفحص. || ملاحظه مکرر. || امتحان. ( ناظم الاطباء ).