تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

معنی اعراض در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اعراض در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اعراض در دانشنامه آزاد فارسی:

اعراض. [ اِ ] ( ع مص ) روی گردانیدن از چیزی. ( ناظم الاطباء ). روی بگردانیدن از چیزی. ( منتهی الارب ). روی از چیزی گردانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). روی بگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). روی گردانیدن. ( مؤید الفضلاء ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). روی برگردانیدن و انصراف یافتن از چیزی و در حقیقت همزه باب افعال برای صیرورت است یعنی بعرض گردید و بجانبی رفت غیر از آنچه در آن بود. ( از اقرب الموارد ). پشت کردن. صَدّ. روی برتافتن از. احصاب. حصب. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بر روز فضل روز به اعراض است
از نور ظلمت و تپش سرما.

ناصرخسرو.

|| پهنا و دراز رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بطول و عرض زمین رفتن. ( آنندراج ). به پهنا ودرازا رفتن در مکارم ، یقال : اعرض الرجل فی المکارم ؛ ذهب عرضاً و طولاً. قیل و منه المثل : «اعرضت القِرفةُ»؛ ای التهمة و سوءالظن. ( از اقرب الموارد ). || پهناور کردن. ( منتهی الارب ). پهناور گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). پهن کردن. ( آنندراج ). پهن گردانیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || خصی کردن بزغاله را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خصی کردن گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). خایه بزغاله کندن. ( آنندراج ). خصی کردن عرضان ( بزغاله های یکساله ). ( از اقرب الموارد ). || بچه بحرام آوردن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بچه نامشروع آوردن زن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). یقال : جأت بالولد عن عراض و معارضة؛ سفاحاً. ( از متن اللغة ). بچه پهن زادن . ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). یقال : «اعرضت المراءة بولدها؛ اذا ولدتهم عراضاً». ( منتهی الارب ). || پیدا شدن چیزی ، یقال : عرضت الشی فاعرض ؛ ای اظهرته فظهر مثل کببته ُ فاکب و هو من النوادر. ( منتهی الارب ). بارز و آشکار شدن چیزی. کقوله : «و اعرضت الیمامة و اشمخرت »؛ ای ظهرت. ( از اقرب الموارد ). پیدا شدن چیزی. ( ناظم الاطباء ).پدید آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آشکارا شدن. ( آنندراج ). پیدا و آشکار شدن. ( از متن اللغة ). آشکارا شدن.( مؤید الفضلاء ). || دست دادن نیکویی و جزآن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دست دادن نیکوی. ( آنندراج ). امکان نیکویی دست دادن. ( از اقرب الموارد )( از متن اللغة ). یقال : اعرض لک الظبی ، فارمه »؛ ای امکنک من عرضه. ( از اقرب الموارد ). راست ایستادن آهو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راست ایستادن شکاری تیرانداختن را. ( آنندراج ). || تیر انداختن شکاری را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عریض و وسیع آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پهناور و وسیع شدن لباس. ( از اقرب الموارد ). || تمکن یافتن بر عرض و سعه چیزی. اعرض فی الشی ٔ؛ تمکن من عرضه ؛ ای سعته. ( از اقرب الموارد ). ممکن گردیدن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). || روی گردانیدن. میل کردن از چیزی. پرهیز. اجتناب. فرار. اعتراض. مخالفت. نفرت. کراهت. ( ناظم الاطباء ) : بیشتر بخوانید …

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!