تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

8 گام برای اینکه همین «امروز» از «ناحیه امن» خارج شوید

تک فان-ما انسان‌ها نیاز داریم که خودمان را به چالش بکشیم، مرزهایمان را عقب‌تر هل بدهیم و به دنیای ناشناخته‌ها پا بگذاریم.

به گزارش تک فان، اگر احساس می‌کنید زندگی‌تان ثمربخش نیست یا دارید درجا می‌زنید، احتمالا نشانه‌ای است از اینکه زیادی از روزمرگی‌ فعلی‌تان احساس راحتی می‌کنید. خروج از منطقه آسایش و امن به پردازش خطرات چالش‌برانگیز اشاره دارد و ممکن است به دلیل ناشناخته بودن، قدری احساس ناراحتی و معذب بودن، برایمان ایجاد کند.

اما دقیقا همین تجربه‌ها سخت هستند که رشد و ارتقاء فردی را به دنبال دارند. حالا در این مقاله می‌خواهیم به شما بگوییم که برای خروج از منطقه امن از همین امروز دست به چه اقداماتی بزنید:

1.یک سفر «تنهایی» برای خودتان برنامه‌ریزی کنید

شاید تنها سفر کردن اول قدر ترسناک به نظر برسد، به خصوص اگر همیشه در جمع سفر کرده باشید. اما گاهی، تنها بودن در محیط ناآشنا می‌تواند تجربه‌های تازه به ارمغان بیاورد. وقتی تنها سفر می‌کنید، تصمیم‌گیرنده خودتان هستید. دوستی ندارید تا برای تعیین مسیر به او اتکا کنید یا شریکی ندارید که غذایتان را با او سهیم شوید. شما در برابر دنیا تنها هستید. شاید در شهری غریب گم شوید، به زبان محلی مسلط نباشید. یا شاید مجبور شوید که تنها در رستوران شام بخورید و ا اینکه دیگران به شما خیره شده‌اند معذب شوید. اما همه این احساسات آزاردهنده بخشی از این تجربه هستند. این تجربه‌ها تاب‌آوری و سازگاری شما را به محک آزمایش می‌گذارند. وقتی بر این چالش‌ها فائق می‌آیید، تازه می‌فهمید که حقیقتا چقدر توانمند هستید.

بنابراین یک سفر تنهایی را ترتیب دهید. در مقابل ابهامات آغوش‌تان را باز نگه دارید و از آزادی‌ای که به ارمغان می‌آورد لذت ببرید. این تجربه‌ای است که می‌تواند زندگی شما را تغییر بدهد.

2.در جمع سخنرانی کنید

اکثرمان از سخنرانی در جمع واهمه داریم. همینکه فکر کنیم باید در مقابل جمعی بزرگ بایستیم و درحالیکه همه چشم‌ها به ما است، حرف بزنیم، عرق‌مان را در می‌آورد و ضربان قلب‌مان را به شدت بالا می‌برد.

اما حدس بزنید در حقیقت چه اتفاقی در جریان است؟ هه این علائم واکنش‌های طبیعی بدن به ادراک تهدید و غریزه‌ای اولیه به نام واکنش «گریز یا جنگ» است. این علائم روش بدن برای بیان این جمله است که «این موقعیت تازه است و مطمئن نیستم چگونه باید از عهده‌اش بر بیایم.»

خبر خوب این است که هر چه بیش‌تر خودتان را در معرض این موقعیت قرار بدهید، از شدت ترس آن کاسته می‌شود.

شما کم‌کم متوجه می‌شوید که این تهدید واقعی نیست و یاد می‌گیرید که واکنش‌هایتان را بهتر مدیریت کنید. دفعه بعد برای سخنرانی در محل کار یا یک مکان عمومی پیش‌قدم شوید. هر بار که روی صحنه‌ای قدم می‌گذارید، دارید بر ترس‌تان غلبه می‌کنید – درواقع دوباره دارید مغزتان را سیم‌کشی می‌کنید که با موقعیت ناراحت‌کننده، احساس راحتی بیش‌تری پیدا کند.

3.شکست را بپذیرید

ما عادت کرده‌ایم که شکست را به مثابه امری بد تلقی کنیم، چیزی که به هر بهایی باید از آن اجتناب کرد. اما اگر دیدمان را عوض کنیم چه؟ اگر شکست را  کوچه بن‌بست نبینیم بلکه یک راهنمایی به سمت موفقیت ببینیم چه؟

وقتی کاری تازه را شروع می‌کنیم، بدیهی است که امکان شکست وجود دارد. و این امر عادی است. شکست نقطه مقابل پیروزی نیست؛ شکست بخشی از این فرایند است. در شکست ما یاد می‌گیریم، رشد می‌کنیم و ارتقا پیدا می‌کنیم. برای همین است که به صرف ترس از شکست نباید از موقعیت‌ها دست برداریم. حتی اگر فکر می‌کنید که به قدر کافی برای کاری شایستگی ندارید، برایش درخواست بدهید. تلاش کنید از روی یک دستور غذای پیچیده، غذایی که تا به حال درست نکرده‌اید را درست کنید. اگر شکست بخورید چه؟ تبریک می‌گوییم! درحقیقت شما می‌فهمید که نباید این روش را ادامه بدهید. از این قضیه یاد بگیرید و یک روش دیگر را امتحان کنید.

4.با احساسات‌تان مواجه شوید

همه ما احساساتی داریم که دوست داشتم نداشتیم. شاید غم از دست دادن چیزی یا کسی باشد که آنقدر دردناک است که حس می‌کنیم تاب تحمل‌ کردنش را داریم یا خشمی نسبت به کسی است که به ما آسیب زده است. کار آسان‌تر آن است که این احساسات را در اعماق وجودمان دفن کنیم و تظاهر کنیم که اصلا وجود ندارند. اما یک حقیقت تلخ وجود دارد و آن اینکه نادیده گرفتن احساسات باعث نمی‌شود که آن‌ها ناپدید شوند. صرفا به آن‌ها قدرتی می‌بخشد که بر شما غلبه پیدا کنند. بنابراین لحظه‌ای به خودتان فرصت بدهید. به خودتان اجازه بدهید که هر حسی که دوست دارد را احساس کند و به زور نخواهید او را از حسی که دارد دور کنید. اگر نیاز دارید گریه کنید. اگر نیاز دارید فریاد بزنید. اگر فکر می‌کنید مفید است درباره احساس‌تان بنویسید. اگر دوست قابل اعتمادی دارید درباره احساس‌تان با او صحبت کنید یا حتی مشاوره بگیرید. کار ساده‌ و قطعا راحتی نیست. اما مواجه شدن با احساسات نخستین گام به سمت شفا و رشد است.

در این مسیر درباره خودتان – نقاط قوت، آسیب‌پذیری‌ها و ظرفیت‌هایتان برای غلبه بر سختی‌ها – یاد می‌گیرید.

5.غذاهای جدید امتحان کنید

همه ما غذاهایی داریم که با خوردنشان احساس آرامش می‌کنیم. این‌ها غذاهایی هستند که اگر هر روز بخوریم خسته نمی‌شویم. اما آیا فکر کرده‌اید یکبار از ناحیه امن غذایی‌تان قدم بیرون بگذارید؟ تجربه غذاهای جدید، می‌تواند ترسناک باشد. مطمئن نیستید طعم آن‌ها را دوست داشته باشید یا حتی ممکن است به معده‌تان نسازد. شاید غذایی از فرهنگی باشد که با آن آشنا نیستید یا موادی در آن به کار رفته که هرگز درباره‌شان نشنیده‌اید. اما یک نکته وجود دارد – تجربه غذای جدید چیزی بیش‌تر از صرفا ماجراجویی غدد چشایی است. تجربه غذای تازه، روشی برای کاوش در فرهنگ‌های متفاوت و تحسین تفاوت و تنوع در جهان است. دفعه بعدی که در رستوان بودید، از امتحان اسم‌های غیرمعمول یا چیزهای جدید ابا نکنید.

6.طوری برقصید انگار کسی تماشایتان نمی‌کند

همه ما این عبارت را بارها شنیده‌ایم اما چند نفرمان اجرایش می‌کنیم؟ همه ما بیش‌ از حد نسبت به حرکات بدن‌مان خودآگاه و نگران فکر دیگران درباره خودمان هستیم. اما رازی را با شما در اینجا به اشتراک می‌گذاریم:

«هیچ‌کسی حقیقتا به کارهای شما اهمیتی نمی‌دهد.»

رقصیدن یعنی بیان کردن خویش و شادی کردن. اصلا قرار نیست تکنیکی عالی یا حرکاتی اثرگذار باشد. رقص و حرکات موزون هدف‌شان آزادسازی و رهایی، احساس کردن ریتم و صرفا لذت بردن از لحظه اکنون است. بنابراین آهنگ مورد علاقه‌تان را بگذارید و فقط بدن‌تان را حرکت بدهید.

7.مسئولیت زندگی‌تان را گردن بگیرید

شنیدنش سخت است اما شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی‌تان است. نه والدین، نه دوستان و نه رئیس‌تان. فقط شما. طبیعتا، شرایط می‌تواند سخت باشد. ممکن است زندگی با شما بد تا کرده باشد. اما بازی کردن نقش قربانی قرار نیست شما را به جایی برساند. قربانی بودن، فقط بهانه‌ای راحت برای گیر افتادن در جایی است که هم‌اکنون هستید. بنابراین دست از متهم کردن دیگران بردارید. دست از انتظار کشیدن برای نجات‌دهنده بردارید. مسئولیت زندگی‌تان را بپذیرید. برای خودتان هدف بچینید. برای خودتان برنامه‌ریزی کنید و سپس اقدام و عمل کنید. مهم نیست که قدم‌هایی که برای رسیدن به هدف بر می‌دارید چقدر کوچک باشند، فقط حرکت کنید.

8.به خودتان باور داشته باشید

می‌دانیم خیلی کلیشه‌ای است اما بنیان همه چیزهای دیگر در خودباوری نهفته است. به توانایی‌ها، نقاط قوت و ظرفیت‌تان اعتماد کنید. قطعا بیرون رفتن از منطقه امن ترسناک است. قطعا با خروج از منطقه امن با چالش‌ها و موانعی مواجه می‌شوید. اما نگذارید که این کار شما را متوقف کند. هنری فورد گفته است:

«چه فکر کنی می‌توانی و چه فکر کنی نمی‌توانی، در هرصورت درست فکر می‌کنی!»

یادتان باشد همه آدم‌های موفق با تردیدها و ترس‌ها شروع کردند. اما نگذاشتن که تردیدها و ترس‌ها مانعی برایشان باشند و آن‌ها را عقب نگه دارند. به خودشان باور داشتند، حتی وقتی دیگران باورشان نداشتند.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!