تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

چرا همیشه به سوی آتش عشق حرکت می‌کنیم؟

تشخیص عشق موفق و بادوام به نظر ساده می‌رسد. کسی را دوست دارید و او هم شما را دوست دارد. اما اگر موشکافانه نگاه کنید، می‌بینید که اگر این‌طور بود، این‌همه عشق نافرجام و ناموفق وجود نداشت. گویا آدم‌ها زیاد هم در تشخیص عشق و دوست‌داشتن، مهارت ندارند، یا اینکه متوجه مسائل و مشکلاتی می‌شوند؛ اما به روی خودشان نمی‌آورند. چرا این اتفاق می‌افتد و عشق بی‌فرجام ماحصل چیست؟ در این مقاله از مجله اُکالا می‌خواهیم در باب عشق بی‌فرجام و دلایلش صحبت کنیم، پس با ما همراه باشید.

چرا عاشق می‌شویم؟

بسیاری از دانشمندان علوم زیستی، معتقدند که عشق یک فرایند مغزی و کاملا زیستی است. انسان طبق غریزه خود نسبت به کسی جذب می‌شود تا ماحصل این عشق، تولید مثل و بقای بشر باشد. در نتیجه به محض عاشق شدن، مغز شما شروع به صادر کردن فرمان‌هایی می‌کند که توانایی کنترل آن را ندارید. مثل اینکه به شما آمپولی بزنند، و شما کنترل آنچه وارد بدنتان می‌شود و تاثیراتی که بر روی شما می‌گذارد را ندارید.

این ایده اندکی ترسناک به نظر می‌رسد؛ اما دست آخر بیشتر آدم‌ها بر این اعتقادند که نمی‌دانند چرا جذب افراد خاصی می‌شوند که رابطه‌شان سرانجامی ندارد، در واقع آنها می‌گویند که هیچ کنترلی برای اینکه انتخاب کنند عاشق چه کسی شوند ندارند. ناگزیر می‌پذیرند که این سرنوشت آنهاست و آدم‌های اشتباهی سر راهشان قرار گرفته است. بعضی‌ها هم به این باور می‌رسند که عشق همیشه نافرجام است و اصلا اگر وصالی بود عشقی نبود.

این مشکل به اینجا ختم نمی‌شود چرا که این پذیرش نمی‌تواند این افراد را از دوباره عاشق شدن آن هم به اشتباه باز دارد، و چرخه غم و غصه و خودخوری و حسرت، به فرد آسیب‌های روانی و جسمی زیادی خواهد زد.

آیا می‌توان از عشق نافرجام اجتناب کرد؟ آیا واقعاً عاشق شدن از کنترل ما خارج است؟ چرا ما وارد رابطه یک‌طرفه ناسالمی می‌شویم و به دنبال کسی می‌رویم که آشکارا ما را نمی‌خواهد؟

دلایل گرایش به عشق بی‌فرجام

دلایل گرایش به سمت عشق بی‌فرجام زیاد هستند که از مهم‌ترین آنها نداشتن عزت نفس، نداشتن استانداردهایی برای انتخاب، نشناختن خود، ناتوانی در تصمیم گیری درست و غیره هستند. اینجا می‌خواهیم به برخی از این دلایل اشاره کنیم.

شما عاشق یک تصویر ذهنی می‌شوید نه یک انسان واقعی.

وقتی شما به دنبال کسی باشید که بتواند خلاهای شما را پر یا کمبودهای شما را جبران کند، آماده هستید که عاشق یک موجود خیالی شوید. شما از یک معشوق برای خود تصویری ساخته‌اید، به همین دلیل اصلا مهم نیست که آدم روبه‌روی شما چه ویژگی‌هایی دارد یا به تصویر شما نزدیک یا دور است.

شما همه آنچه که می‌خواهید در او می‌یابید و به همین دلیل نمی‌توانید عیب‌های او را ببینید. همین باعث می‌شود که در زنجیر یک عشق دیوانه‌وار گرفتار شوید. واضح است که او برای شما همه چیز است و انسان کاملی از هر نظر محسوب می‌شود و شما حق دارید که عاشق او باشید حتی اگر او شما را دوست نداشته باشد!

برای اجتناب از این فضای مسموم، بهتر است قبل از ورود به هر رابطه‌ای، به دنبال پر کردن خلاهای خود باشید، یا حداقل با آگاهی نسبت به خواسته‌ها و آرزوهای خود پیش بروید. تصویر ذهنی آدم ایده‌آل را از ذهنتان پاک کنید و یک آدم واقعی، با مجموعه‌ای از خوبی‌ها و بدی‌ها را ببینید.

بیشتر بخوانید: آیا عشق واقعا کور است؟ یک توهم شیرین یا واقعیتی پیچیده؟

شما تبدیل به آدمی ایده‌آل و غیرواقعی می‌شوید.

جریان از این قرار است، شما فردی را می‌بینید که به نظر می‌رسد ویژگی‌های بسیار خوبی دارد و انسان خوبی است، اما دقت نمی‌کنید که هر انسان خوبی قرار نیست برای شما هم خوب باشد. به‌خاطر این عدم توجه تلاش می‌کنید که نظر او را جلب کنید و هر کاری بکنید که جذاب و خواستنی به نظر برسید.

در این روند، شما کم کم خود را فراموش می‌کنید، و خود را وقف برآورده کردن نیازها و خواسته‌های طرف مقابل می‌کنید. کاش می‌توانستم به شما بگویم که این راه سرانجام خوبی دارد، اما به هیچ وجه این‌طور نیست.

این کار فقط شان و منزلت شما را پایین می‌آورد و باعث می‌شود حتی احترامی که قبلاً در رابطه شما بوده است از بین برود. شما سعی می‌کنید برای او کامل و بی نقص باشید تا او را به دست آورید، در صورتی که این سرمایه‌گذاری سوددهی ندارد و در نهایت شما از این همه ضرری که سودی نداشته است سرخورده خواهید شد.

به نظر می‌رسد که اجتناب از این کار خیلی سخت نیست، اما وقتی در ما نهادینه شود، می‌بینید که در هر رابطه‌ای این چرخه را تکرار می‌کنیم. پس من به شما دو پیشنهاد می‌دهم:

اول اینکه قبل از اینکه تلاش کنید کسی را به سمت خود جذب کنید، اول او را به خوبی بشناسید و ببینید آیا مناسب شما هست یا نه. هر انسان خوبی نمی‌تواند در رابطه با شما هم خوب بماند و کسی که به اندازه کافی برای شما خوب باشد، برای انتخاب شما منتظر کامل بودنتان نمی‌ماند.دوم اینکه خودتان را ببینید و چیزهایی که لیاقت آن را دارید تصور کنید. قبل از اینکه جلوتر روید مطمئن شوید که فرد طرف مقابل ارزش ما را درک می‌کند. در واقع معیار شما به جای “من او را دوست دارم” باید به “او ارزش مرا می‌داند” تغییر کند. باور کنید که شما لیاقت چنین کسی را دارید. اگر کسی به شما خیانت کند، شما را نادیده بگیرد، یا شما را تحقیر کند، دیگر “من او را دوست دارم” تنها از زبان یک انسان به شدت آسیب دیده شنیده خواهد شد.

اگر در چنین شرایطی گیر افتاده‌اید بدانید که عزت نفس خوبی ندارید، و شاید بهتر است برای بهبود، از یک روان‌درمانگر کمک بگیرید.

شما عاشق می‌شوید؛ چون این تنها کاری است که می‌توانید انجام دهید.

در چنین وضعیتی شما واقعاً عاشق کسی نشده‌اید، قضیه این است که شما برای حل مشکلات و گره‌های خود کاری انجام نمی‌دهید و به جای تمرکز بر حل مشکلاتتان تنها بر رابطه عاطفی تمرکز می‌کنید و انتظار دارید این رابطه و یا معشوقتان، تمام زندگی‌تان را تغییر دهد.

خبر بد این است که رابطه یا معشوق، راه نجات شما نیستند و وظیفه‌ای در قبال خوشبختی شما ندارد. این خود شما هستید که باید ابعاد مختلف زندگی خود را ارتقا دهید و به آدم بهتری تبدیل شوید. این رمز خوشبختی شماست، کنار هر کسی یا در هر شرایطی مسئول سعادت شما، خودتان هستید.

بیشتر بخوانید: چگونه می‌توانیم عزت نفس بیشتری داشته باشیم؟

شما عشقتان را ابراز نمی‌کنید.

یکی از دلایل تجربه عشق نافرجام، ابراز نکردن به موقع عشق است. وقتی به دلیل این کار نگاه کنیم، یا کمبود اعتماد به نفس را می‌بینیم، یا ترس از نه شنیدن و طرد شدن، یا درگیری با خود تحت عنوان “من لیاقت او را ندارم”. به این ترتیب شما در مرحله دوست برای معشوقتان باقی می‌مانید و جلوتر نمی‌روید تا مبادا همین ارتباط اندک را از دست بدهید.

افرادی که در دام چنین عشقی گرفتار می‌شوند معمولا امیدوارند که معشوق یک روز به خود بیاید و آنها را در کنار خود ببیند و فوراً عاشق شود.
اما این یک اشتباه بزرگ است. ابراز نکردن عشق چیزی جز حسرت نخواهد نداشت و فرصت بهترین تجربه‌های زندگی را از شما خواهد گرفت. خودتان را خلاص کنید، اگر جواب بله شنیدید که عالی است و اگر جواب نه شنیدید حداقل از این زندان تاریک رهایی می‌یابید. شهامت به خرج دهید و دلتان را به دریا بزنید.

عشق نافرجام موضوع پیچیده‌ای است و مسائل مرتبط با عشق نافرجام به بسیاری از عناصر روانی انسان مربوط است. نکته مهم این است که اگرچه جذب چه کسی شدن، همیشه یک انتخاب نیست، اما پیگیری یک هدف گمشده قطعا یک انتخاب است، و ما همیشه می‌توانیم ادامه دهیم و روند بهبودی و بازگرداندن عقل خود را آغاز کنیم.

اغلب لحظه‌ای حیاتی وجود دارد که می‌توانیم انتخاب کنیم که آیا از نظر احساسی در یک موقعیت بازنده بیش از حد سرمایه‌گذاری کنیم یا عبور کنیم، درد کوتاه‌مدت را تحمل کنیم و کسی را پیدا کنیم که او هم به اندازه ما در این رابطه احساس عشق دارد.

شما درباره عشق نافرجام چه دیدگاهی دارید؟ آیا کسی را دیده‌اید که در چنین چرخه معیوبی به دام افتاده باشد؟ در مجله سبک زندگی اُکالا همیشه مشتاق خواندن نظرات شما هستیم.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!