چه سنی برای یادگیری زبان بهتر است؟
بسیاری از مردم دنیا تصمیم میگیرند و یا ناچارند زبان دیگری را بیاموزند و این تصمیم ممکن است برای مهاجرت باشد و یا پیداکردن کاری در زمینهای خاص و یا موارد دیگر، اما چیزی که مهم است آموختن زبانی جز زبان مادری است که کار چندان آسانی هم نیست.
سن مناسب آموختن زبان
شاید برای شما هم این پرسش وجود داشته باشد که چه سنی برای آموختن زبان بهتر است؟ اصلا از چه سنی باید آموختن زبان دیگری را آغاز کرد؟
کارمن رامپرساد، مدیرمهدکودکی دو زبانه در لندن میگوید: «در سنین پایین بچهها زبان را یاد نمیگیرند بلکه در ذهنشان اندوخته میشود».
همه ما بچههای کوچک را دیدهایم که به آسانی چند زبان را صحبت میکنند بهگونهای که رشک بسیاری را برمیانگیزند.
هنگامیکه شرایط آنها را با تلاشهای بیشتر بزرگسالان در کلاسهای زبان مقایسه میکنیم بهآسانی میتوانیم نتیجه بگیریم که خیلی بهتر است آموزش زبان را در خردسالی شروع کنیم.
اما پژوهشهای علمی تصویر پیچیدهتری از تکامل و تکوین ارتباط ما با زبان در طول زندگی ارائه میدهد که در آن دلایل بیشتری برای شروع یادگیری دیرتر زبان جدید وجود دارد.
به طور کلی، مراحل گوناگون زندگی هر کدام مزایایی برای یادگیری زبان دارند.
در نوزادی ما صداهای مختلف را بهتر تشخیص میدهیم، کودکان نوپا میتوانند لهجههای بومی را به سرعت و مهارتی باورنکردنی فرابگیرند.
افراد بزرگسال، میزان تمرکز و توجه بیشتری دارند و مهارتهای اساسی آنها مانند توانایی خواندن و نوشتن هم به آنها امکان میدهد که مدام دامنهٔ واژگان خود را حتی در زبان مادری خودشان، وسعت بخشند. عوامل دیگری به جز سن در یادگیری زبان مؤثرند مانند شرایط اجتماعی، روشهای آموزشی و حتی عشق و دوستی میتواند بر تعداد زبانهایی که بلد هستیم و خوب یاد گرفتن این زبانها اثر داشته باشد.
از مغز خود بهترین استفاده را کنید
آنتونلا زوراس، استاد زبانشناسی تکوینی و مدیر مرکز امور چندزبانه در دانشگاه ادینبورگ میگوید: «همهچیز با افزایش سن رو به سراشیبی نمیرود».
او مثالی میزند از آنچه به عنوان «یادگیری صریح» شناخته میشود: یادگیری زبان در کلاس درس و از معلمی که دستور زبان را توضیح میدهد.
زوراس میگوید: «بچههای کوچک در یادگیری صریح خوب نیستند، چون مهارتهای شناختی ندارند و میزان توجه و حافظهٔ آنها هم محدود است».
بزرگسالان در آموختن زبان بهترند
او میافزاید: «پس این امری است که با افزایش سن بهبود پیدا میکند».
برای نمونه پژوهشگران اسرائیلی در پژوهشی دریافتند که بزرگسالان در یادگیری قواعد زبانهای ساختگی و به کار بردن آن با واژههای تازه در شرایط آزمایشی بهتر عمل میکنند.
پژوهشگران سه گروه جداگانه را بررسی کردند: گروه ۸ سالهها، گروه ۱۲ سالهها و بزرگسالان جوان. بزرگسالان از هر دو گروه کمسنتر امتیاز بیشتری آوردند و حتی گروه ۱۲ سالهها از بچههای کوچکتر بهتر عمل کردند.
این پژوهش نتایج پژوهش طولانیمدت دیگری روی ۲۰۰۰ فرد دو زبانهٔ کاتالانی ـ اسپانیایی که انگلیسی یاد میگرفتند را هم تائید کرد: افراد با سن بالاتر زبان جدید را سریعتر از جوانترها یاد میگرفتند.
توانایی مغز بزرگسالان جوان در آموختن زبان
پژوهشگران در اسرائیل دریافتند که شرکتکنندگان مسنتر از مهارتهایی که بر اثر پختگی و تجربه کسب کردهاند استفاده میکنند مانند مهارتهای راهبردی حل مسئله و تجربههای زبانی گستردهتر.
به عبارت دیگر زبانآموزان مسنتر خودشان و جهان را بهتر میشناسند و میتوانند از این شناخت و آگاهی برای پردازش اطلاعات جدیدی که دریافت میکنند، استفاده کنند.
آنچه بچهها در آن مهارت دارند یادگیری غیرصریح است: شنیدن از افراد بومی و تقلید از آنها، اما این نوع یادگیری نیاز به گذراندن زمان طولانی با افراد بومی هر زبان دارد.
در سال ۲۰۱۶، مرکز امور چندزبانه دانشگاه ادینبورگ گزارشی از تدریس زبان ماندارین در مدرسههای ابتدایی منتشر کرد.
آنها دریافتند که یک ساعت در هفته آموزش تفاوت معناداری در میان بچههای پنجساله ایجاد نمیکند.
اما فقط نیمساعت بیشتر و با حضور فردی بومی باعث میشود بچهها نکاتی از این زبان که حتی یاد گرفتنش برای بزرگسالان هم سخت است، مانند آواهای این زبان را به راحتی یاد بگیرند.
یادگیری آسان
همه ما به طور طبیعی زبان دان هستیم. در ابتدای کودکی ما تمام ۶۰۰ صامت و ۲۰۰ مصوتی که تمام زبانهای دنیا را تشکیل میدهد، میشنویم.
در سال اول زندگی، مغز ما شروع به تخصصی شدن میکند و با صداهایی که بیشتر میشنویم، همساز میشود.
نوزادان به زبان مادری خود غانوغون میکنند. آنها حتی با لهجه گریه میکنند و آن زبانی را تقلید میکنند که در دوران جنینی در شکم مادر خود شنیدهاند.
این تخصصی شدن همچنین به معنای از دست دادن مهارتهایی است که به آنها نیاز نداریم: نوزادان ژاپنی میتوانند به راحتی تفاوت صدای میان “آی” و “آر” را تشخیص بدهند، اما این کار برای بزرگسالان ژاپنی دشوار است.
زوراس میگوید تردیدی نیست که سالهای اولیه زندگی برای یادگیری زبان خودمان خیلی اهمیت دارد. تحقیقات روی کودکان رهاشده یا جدامانده نشان داده است که اگر زبان انسانی را در دوران کودکی یاد نگیریم در آینده به راحتی نمیتوانیم آن را فرابگیریم.
اما جالب اینجاست که این الگو در مورد یادگیری زبان خارجی صدق نمیکند.
دانیلا ترنکیک، استاد روانشناسی زبان در دانشگاه یورک میگوید: «مهمترین نکتهای که باید دریابیم این است که بسیاری عوامل دیگر بیش از سن بر یادگیری زبان اثر دارند».
زندگی بچهها به طور کامل با زندگی بزرگسالان تفاوت دارد.
هنگامیکه ما مهارتهای زبانی کودکان و بزرگسالان را با هم مقایسه میکنیم «دو چیز مشابه را با هم مقایسه نمیکنیم».
به وقت نیاز
ترنکیک خانودهای را بهعنوان نمونه میآورد که برای زندگی به کشور دیگری مهاجرت کردهاند.
به طور معمول، بچهها زودتر از والدین زبان تازه را یاد میگیرند.
بچهها احساس ضرورت بیشتری در یادگیری زبان میکنند از آنجا که تسلط بر زبان برای بقای اجتماعی آنها حیاتی است: دوست پیدا کردن، پذیرفته شدن و جا افتادن در جامعهٔ جدید.
از طرف دیگر والدین آنها بیشتر تمایل دارند تا با کسانی معاشرت کنند که آنها را میفهمند مانند مهاجران دیگری مثل خودشان.
ترنکیک میگوید: «از دیدگاه من، ایجاد پیوند و رابطههای عاطفی باعث میشود در یادگیری زبان بهتر باشید».
بزرگسالان هم میتوانند این پیوند عاطفی را ایجاد کنند و لازم نیست که فقط از طریق عشق یا دوستی با افراد بومی باشد.
در پژوهشی که در سال ۲۰۱۳ روی بزرگسالان بریتانیایی در کلاس مقدماتی آموزش زبان ایتالیایی انجام شد دریافتند آنها که خوب پیش نمیرفتند با ایجاد پیوند با معلم و زبانآموزان دیگر، زبان را بهتر یاد گرفتند.
ترنکیک میگوید: «اگر افراد همفکری پیدا کنید، احتمال بیشتری دارد که در زبان پیشرفت کنید و البته باید پشتکار داشته باشید».
«و این همان نکتهٔ اصلی است. باید سالها صرف یادگیری زبان کنید. سالهایی که اگر انگیزهٔ اجتماعی برای آن وجود نداشته باشد به سختی میشود این پشتکار را حفظ کرد».
جریانی به طول زندگی
اوایل امسال، پژوهشی در امآیتی انجام شد که با نظرسنجی آنلاین از حدود ۶۷۰،۰۰۰ نفر نشان داد برای یادگیری دستور زبان انگلیسی در حد فردی بومی بهتر است یادگیری از حدود ۱۰ سالگی شروع شود، چون پس از آن این توانایی کاهش پیدا میکند.
هر چند این پژوهش همچنین نشان میدهد که ما همانطور که خودمان در طول زمان بهتر میشویم در زبان هم میتوانیم بهتر شویم.
برای نمونه ما در حدود ۳۰ سالگی میتوانیم به طور کامل دستور زبان مادری خود را یاد بگیریم.
در پژوهش جداگانهٔ دیگری که به طور آنلاین انجام شد دریافتند که حتی افراد بومی هم هر روز تا حدود میان سالی روزی یک واژه جدید یاد میگیرند.
ترنکیک اشاره میکند که در پژوهش امآیتی موضوع خاصی تحلیل شده است: توانایی، دقت و درستی افراد بومی در زمینه دستور زبان. نتیجه این پژوهش در مورد میانگین زبانآموزان چندان صدق نمیکند.
چرا زبانهای دیگر را بیاموزیم؟
ترنکیک میگوید: «گاهی از من میپرسند که بزرگترین فایدهٔ یادگیری زبان خارجی چیست؟ آیا درآمدم بیشتر میشود؟ باهوشتر میشوم؟ سالمتر میمانم؟ »
او میگوید: «درواقع بزرگترین امتیاز دانستن زبانهای خارجی، توانایی ارتباط برقرار کردن با آدمهای دیگر است».
ترنکیک خودش از صربستان آمده است. او در حدود بیستسالگی پس از آنکه به بریتانیا آمد، زبان انگلیسی را به خوبی آموخت.
او میگوید هنوز گاهی اشتباهات دستوری میکند بهویژه وقتی خسته باشد یا استرس داشته باشد.
«با وجود همه اینها مهم این است که میتوانم کارهای جالبی به زبان انگلیسی انجام دهم». او در ایمیلی مینویسد «میتوانم از ارزشمندترین آثار ادبی لذت ببرم، میتوانم متنهای پرمفهوم و صحیح با کیفیتی قابل انتشار بنویسم».
در حقیقت، او در آزمون امآیتی به عنوان گوینده بومی زبان انگلیسی طبقهبندی شده است.
در مهدکودک اسپانیایی، جایی که یک طرف معلمها مشغول خواندن آواز “تولدت مبارک” به زبان اسپانیایی هستند و در گوشهٔ دیگر کتاب گرافالو به زبان عبری روی میز است و مدیر مهدکودک خودش کسی است که در بزرگسالی زبان یاد گرفته است.
کارمن رامپرساد در رومانی بزرگ شده است و زبان انگلیسی را وقتی حدود بیست سالش بود و به خارج آمد، بهخوبی یاد گرفته است. بچههای او زبان اسپانیایی را در مهدکودک یاد می گیرند؛ اما شاید ماجراجوترین زباندان همسر او باشد. او در ترینیداد به دنیا آمده است، زبان رومانیایی را از والدین خود یاد گرفته است که در نزدیکی مرز مولداوی زندگی میکردند.
کارمن میگوید: «زبان رومانیایی او عالیست. او با لهجهٔ مولداویایی حرف میزند. فوقالعاده است».