تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

جادوی تفال: در دیدار حافظ در سربزن به قلب عابران شهر

در این شعر، حافظ با استفاده از اصطلاحات شعری و تصاویر زیبا، درباره تحمل سختی‌ها و رنج‌هایی که باید در پیش گرفته شود تا به مقصود خود برسیم، سخن می‌گوید. او به همه ما یادآوری می‌کند که راه عشق پر است از دشواری‌ها و مشقت‌ها، اما تنها با تحمل و صبر می‌توان به پایان این مسیر رسید.

در این شعر، حافظ به معشوق خود می‌گوید که به او استراحتی بدهد و نگذارد این عاشق آواره و بی‌خانمان، دست به دل ره گم کند. او بیان می‌کند که عشق و غرامت، همچون موج‌های دریا، می‌توانند آدمی را به سختی‌ها و مشکلات بیاندازند، اما همچنان با درنگ و تامل باید از آنها عبور کرد.

حافظ در انتهای شعر نیز به آشنایان دیرینه می‌گوید که راه عشق هنوز برای آنها پر از حیرت و شگفتی است و به همین دلیل، به عاشقان آواره و خسته، همچون خودش، توصیه می‌کند که امید به خدا داشته باشند و از تحمل و صبر برای رسیدن به مقصودشان دست نکشند.

به طور کلی، این شعر نشان دهنده ترکیبی از عشق، تحمل و بردباری در مسیر زندگی و دستیابی به آرزوهاست که در قالب زیبایی ادبی، از زبان حافظ به خوانندگان منتقل شده است.


فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گفتم‌ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریبگفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدارخانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غمگر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب‌
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناستخوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
می‌نماید عکس می‌در رنگ روی مه وشتهمچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رختگر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم‌ای شام غریبان طره شبرنگ تودر سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتنددور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
شرح لغت: خانه پرور: به کنایه ناپرورده/ خاره: سنگ خارا/ مور خط: مور سبزه عذار
تفسیر عرفانی:‌
۱- آنقدر گرفتار این فکر و اندیشه شده‌ای که عنان اختیار از کف داده‌ای و مرتباً در فکر و اندیشه این نیت هستی. بدان که هر چیزی اندازه و اعتدالی دارد وگرنه بیش از آن موجب رنج و عذاب می‌شود. پس شما نیز زیاد فکر این موضوع را نکنید. حتماً عملی می‌گردد.
۲- حضرت حافظ در بیت دوم و آخر می‌فرماید:
به معشوق گفتم یک لحظه درنگ و تامل کن. جواب داد عذر مار بپذیر که ناز پرودره ای، چون من پروای این همه عاشق آواره را ندارد و می‌تواند از همه دلجویی کند.
*‌ای حافظ آشنایان دیرینه راه عشق هنوز در مقام حیرتند و وصل نشده اند. پس بعید و شگفت نیست که عاشقی آواره مانند تو، درمانده و خسته بماند. پس حتماً موفق می‌شوی.
تعبیر غزل:
از آنجایی که زندگی آرام داشته‌ای طاقت تحمل سختی‌ها را نداری، اما بدان که اگر می‌خواهی به مقصود خود برسی باید رنج و مشقت بسیاری را تحمل نمایی. انسان‌های بسیاری همچون تو در این راه قدم گذاشته اند و با صبر و بردباری به مقصود رسیده اند. احساس تنهایی مکن و با امید به خدا به راه خود ادامه بده که پایان این راه برای تو موقعیتی فراهم می‌کند که همه اطرافیانت حیرت زده می‌شوند.

برچسب ها

,

مطالب مشابه را ببینید!