اسرار حرمسرای هیتلر
آدولف هیتلر هرگز در مورد اینکه جای یک زن کجاست یعنی در خانه، مراقبت از خانواده و حمایت از مردان خود در جبهههای جنگ سیاسی و نظامی تردیدی به خود راه نداده بود. او به برتری مردان و به مفهوم مردانگی به شدت باور داشتند. بیان جملاتی از او، چون “مردان تاریخ را میسازند” یا “هر چه مرد مردانهتر باشد موثرتر خواهد بود” گویای این باور او هستند. زنان در آلمان نازی هیچ نقش سیاسی مستقلی نداشتند، زیرا نازیها معتقد بودند که قادر به تصمیم گیری یا حتی قضاوت سیاسی نیستند.
به نقل از دیلی میل، شاید به دلیل همین زن ستیزی ذاتی است که بسیاری از زندگی نامه نویسان هیتلر او را فردی سرد، بی عاطفه، فاقد احساس جنسی و حتی فردی که از زنان میترسیده معرفی کرده اند. به نظر میرسد یک اجماع کلی وجود دارد مبنی بر آن که هیتلر مردی بود بدون زندگی شخصی و عاری از احساسات عادی انسانی که خود را به عنوان راهی برای فرار از پوچی درونی وارد عرصه سیاست کرد. یکی از افراد مطلع درباره زندگی هیتلر گفته است: “او شجاعت زندگی خصوصی را نداشت. او از برقراری تماس فیزیکی منصرف شده بود و در ایجاد دوستی واقعی ناتوان بود. او دچار نوعی پوچی در روابط انسانی بود”.
این روایت زندگی نامه نیوسان شاید به صورت ناخودآگاه بازتاب تصویری از هیتلر بودند که او بارها اصرار داشت از خود به جامعه القا کند به عنوان فردی که زندگی خصوصی و خوشبختی خود را فدای آلمان کرده است فردی بدون شریک زندگی که در واقع با آلمان ازدواج کرده بود. با این وجود، حقیقت تا حدودی متفاوت از این تصویر و روایت بوده است. بله، او تصویر خود را به عنوان یک فرد تنها پرورش داد و هرچه بیشتر بر ماهیت کاریزماتیک و ماوراء تاریخی خود تاکید میکرد. او بخش عمده احساسات خود را پشت نقاب “مرد بزرگ” پنهان میکرد. با این وجود، او در پشت صحنه تابع هوس و امیال اش بود.
“آگوست کوبیزک” بهترین دوست سالهای جوانی هیتلر و دانشجوی موسیقی گفته بود هیتلر در جوانی عاشق دختری به نام “استفانی” شد، اما خجالتیتر از آن بود که کاری در مورد آن انجام دهد. اگرچه عقاید سخت گیرانه، بورژوایی و اخلاقی هیتلر که توسط والدینش به او تلقین شده بود او را از رفتن به روسپی خانه و خیابان گردی که توسط بسیاری از مردان آن زمان انجام میشد باز میداشت، اما کوبیزک تمایلات جنسی دوستش را “کاملا عادی” میدانست.
کسانی که به واسطه کاریزمای به هیتلر به او نزدیک بودند عمدتا زنانی بودند مسنتر از او، ثروتمند و دارای موقعیت و جایگاه اجتماعی مناسب. “وینیفرد واگنر” بریتانیایی تبار همسر زیگفرید واگنر پسر ریشارد واگنر آهنگسار و رهبر ارکستر شهیر بود. با این وجود، گزارشهایی نیز در مورد ارتباط هیتلر با زنان جوانتر وجود دارد. در میان زنان جوانی که هیتلر دوست داشت “ماریا رایتر” بکی از آنان بود که در هتلی کار میکرد که هیتلر در آن اقامت داشت. هیتلر ظاهرا تلاش ناشیانهای را برای اغوای او انجام داد که به نظر میرسد رایتر آن پیشنهاد را رد کرده بود.
رابطه هیتلر با “آنگلا ِگلی راوبال” دختر خواهر ناتنی اش جدیتر بود. آنگلا تنها ۲۰ سال داشت که از سال ۱۹۲۸ میلادی همراه همیشگی هیتلر ۳۹ ساله در سفرها و رویدادهای سیاسی شد. هیتلر در اکتبر ۱۹۲۹ میلادی آنگلا را به آپارتمان خود در مونیخ آورد. با این وجود، ایجاد محدودیتهای ناشی از حسادت از سوی هیتلر برای استقلال عمل آنگلا در نهایت برای آن زن غیر قابل تحمل شد. پس از مدتی جنازه آنگلا در آپارتمان پیدا شد آن هم در شرایطی که خون ناشی از شلیک گلوله به ریه اش با یک تپانچه در کنار دست راست اش جاری بود. تردیدی وجود نداشت که او خودکشی کرده است.
هجده ماه پس از آن هیتلر در بهار ۱۹۳۱ میلادی عاشق “ماگدا کوانت” زیبا شد. او که از تحصیلات خوبی برخوردار بود و از خاستگاه خانوادگی مرفه بود از شوهرش طلاق گرفته بود و یک پسر از آن ازدواج داشت. او به حزب نازی پیوسته بود و با “جوزف گوبلز” رئیس پروپاگاندا و تبلیغات آن حزب ملاقات کرد. کوانت و گوبلز تا آستانه ازدواج پیش رفته بودند، اما زمانی که گوبلز کوانت را به هیتلر معرفی کرد به سرعت مشخص شد که هیتلر به کوانت علاقمند شده است. در نهایت آن سه نفر به توافق رسیدند. ماگدا کماکان با گوبلز ازدواج میکرد، اما میبایست در مواقعی که موقعیت اقتضا میکرد در ملاء عام به عنوان همراه هیتلر عمل میکرد. گوبلز نوشت:”ما هر سه با هم خوب خواهیم بود. او (هیتلر) قصد دارد وفادارترین دوست ما باشد. او برای من آرزوی موفقیت میکند”.
از دیگر روابط هیتلر میتوان به رابطه او با “اوا براون” زنی جوان از خانوادهای خرده بورژوا اشاره کرد. هیتلر و اوا در سال ۱۹۳۲ میلادی پس از مرگ گلی راوبال رابطه خود را با یکدیگر آغاز کردند. تردیدی وجود ندارد که آن دو با یکدیگر رابطه داشته اند. با این وجود، هیتلر اجازه نداد اوا با او در مناسبتهای عمومی دیده شود. اوا که احساس میکرد نادیده گرفته شده دو بار تلاش کرد تا خودکشی کند. هیتلر از ترس آن که او به سرنوشت آنگلا دچار شود تسلیم شد و به اوا اجازه داد تا او را در انظار عمومی همراهی کند اگرچه اوا به عنوان “منشی” یا “عضوی از تیم کارکنان” معرفی میشد.
هیتلر اوا را در آپارتمانی در مونیخ اسکان داد و در نهایت برایش امکان اسکان در صدارت عظمای رایش را در برلین فراهم کرد. با این وجود، علیرغم رابطه آن دو با یکدیگر خبری از ازدواج یا فرزندآوری نبود و نقش اوا تا انتها به دقت از دید عموم پنهان باقی ماند. همان گونه که هیتلر اصرار داشت او با آلمان ازدواج کرده بود.
با این وجود، در نهایت هنگامی که هیتلر برای جلوگیری از گرفتار شدن به دست دشمنان تصمیم به خودکشی گرفت در برابر آرزوی دیرینه اوا براون که همیشه به او وفادار باقی ماند تسلیم شد و زمانی که چیزی برای از دست دادن نداشت با او ازدواج کرد. هیتلر با شلیک گلوله در شقیقه سمت راست اش خودکشی کرد و جسد اوا براون نیز کنارش بود و بر اثر خوردن سیانور فوت کرده بود.